شش هفته! فقط شش هفته و یک روز به اندازه کافی به ارتش اومسدر صندوقچه شبح از تاریخ ، قدم بر روی محصولات خاک فرانسه و کابوس هیتلر در قلب اروپا. در کمتر از چهل روز ، سومین جمهوری فرانسه به عنوان یک برگ خشک در پاییز تاریخ و صدا به زمین افتاد شکست آن او سالها در یاد قاره طنین انداز شد.
فرانسه تنها نبود ؛ هلندی ، بلژیک و حتی انگلیس ، با تمام بخش های منظم و فرماندهان متفکر ، چیزی جز دست انداز زمان آنها آن را دریافت نکردند. ارتش هیتلر که هنوز هم درگیر شرق بود ، با نیروی کمتری اما با اراده استخوان مردم او او آمده بود ، از دیوارهای توهم عبور کرده بود. دشمن هنوز به نیمه راه نرسیده بود که ایتالیا نیز به خنجرها پیوست و ارتش فرانسه ، با شکوه و سنگین ، تنها دوازده روز پس از شروع حمله. نه در مورد ضعف سلاح ، بلکه عدم انگیزه ای که در برابر عصبانیت وجود ندارد.
کارشناسان هنوز در حیرت هستند. چرا همه سربازان ، همه تانک ها هرگز اتفاق نیفتادند؟ چرا ارتش که هیچ ارتباطی با شماره و شماره ندارد؟ جواب فقط دو نفر زودتر از بقیه بود. نه به زبان تحلیل ، بلکه سکوت وجدان ملت. یکی از این دو چرچیل بود. مردی که آینده تاریخ را با سیگارهای نیمه سوخته و نگاه خسته اش دید. دیگری ، هیتلر ؛ مردی که قبل از گرفتن قلمرو فرانسه ، روح فرانسوی را فتح کرده بود.
آن دو چیز این را می دانستند افترارئیس جمهور آن زمان فرانسه نمی دانست. آنها فهمیدند که فرانسه نه از جبهه شرقی شکست خورده است و نه از خاکریزها و تانک ها ، اما از آنچه که دیگر در مردم آن نبود ؛ هزاران برای عصبانیت ، اشتیاق به بقا و اشتیاق به دفاع از خانه ای که سقف را با سخنان صلح پوشانده بود ، هنگامی که طوفان از شرق بلند شد.
درست روزی که فرانسه تسلیم شد ، چرچیل با قلب پر از خاکستر و نگاهی که آینده دید ، جمله ای که از آن روز تا برای همیشه بر روی دیوارهای تاریخ حک شده است: “اگر اکنون می جنگیم ، ممکن است برنده نشویم ، اما اگر این کار را نکنیم ، نابود خواهیم شد.”
او خیلی پیش او فهمید که زمان جذابیت به پایان رسیده است. اروپا سالها در دیپلماسی گاه به گاه هیولا را پرورش داده بود ، که سرانجام از خواب بیدار شد و همه را بلعید. آنها دیر شده بودند تا از عصبانیت مطلع شوند بیانیه کسی نمی تواند آرام شود و شهوت قدرت نمی تواند مهار شود.
این یکی است که تاریخ دیگر a سنت پیر نیست در عوض ، این آینه ای است که امروز رو به روی ما است.
امروز ، ما روی همان بارندگی که اروپا در دهه سی ایستاده است ایستاده ایم. تنها تفاوت در مختصات جغرافیا ؛ اینجا ورشو و پاریس ، اینجا رافا و خان یونیس. در آن روزها ، هیتلر سایه ای بر اروپا داشت و امروز ، یک هیولا مدرن با سلاح های هوشمند و پوشش دیپلماسی ، غزه را از بین می برد.
درست همانطور که ارتش آلمان جنگ را با رسانه ها آغاز نکرد ، اما پیروزی آن قبل از رسیدن به مرزها در ذهن مردم ترس نوشت که امروز اسرائیل وجدان را قبل از اشغال خاک فتح کرده است.
و درست همانطور که اروپا دیکتاتور را با وعده های صلح سیراب کرده است ، امروز غرب هیولاهای جدید را با کلمات خالی ، با اظهارات آبکی ، با “نگرانی های عمیق” تغذیه می کند.
در ستایش “جان”
ما در مورد جنگ جهانی اول صحبت نمی کنیم. این حتی یک گزارش یا یک یادداشت تاریخی از سوی یک روزنامه نگار نیست ، اما پیشنهاد می کنیم این جملات را قبل از مرگ بخوانید ، آنها را برای دیگران بگویید یا ارسال کنید. لطفاً روی خواندن این جملات تمرکز کنید ، و اگر کار دیگری انجام می دهید ، مطالعه را به یک زمان دیگر تعویق کنید ، اما خواندن آن را فراموش نکنید.
ما در مورد زندگی انسان صحبت می کنیم. جان ، که قوی ترین غریزه انسان است. زندگی که فرانسه در طول جنگ جهانی دوم و در شش سالششصد هزار»از آن گم شده ، ششصد هزار داستان زندگی ، ششصد هزار عشق ، ششصد هزار سنت، ششصد هزار آرزو و ششصد هزار رویا!
اگر می خواهید بدانید این تعداد چقدر بد است ، بد نیست بدانید که در هشت سال جنگ با عراق تقریباً یک سوم شهید ما داریم بسیاری از فرانسوی ها کشته شدند و هیچ کس برای عزاداری برای آن مرحوم باقی نمانده است. ششصد هزار قبر که برخی ناشناس مانده اند و این شماره منهای افرادی هستند که هیچ خبری از آنها ندارند و کسی نیست که از آنها خبر دریافت کند. جنگ آنقدر بی رحمانه است که می بینید ، اما راه حل همسایه با هیتلر چیست؟! آیا فرانسوی ها ظهور هیتلر را مقصر دانستند
غزه ، امروز پاریسی است که کلیسای زنده ای ندارد. دیوارهای آن هنوز وجود دارد ، اما اراده دفاع ، در بین رهبران جهان ، سالها مرده است. و همانطور که آنها فریاد می زنند ، یا منزوی است ، یا متهم به افراط و تفریط ، یا به حاشیه ها فشار می آورد ، به طوری که صدای هیولا واضح تر شنیده می شود.
آن روز ، هنگامی که تانک های نازی از خیابان های پراگ و آمستردام عبور کردند ، بسیاری از مردم گفتند: “این هیچ ارتباطی با ما ندارد. ما سوئیس هستیمبشر چه ما خنثی هستیمبشر ما لندنبشر ما دور هستیم “
اما وقتی جنگ به خانه شما می رسد ، او سالها در حیاط همسایه چادر بوده است. تاریخ به وضوح فریاد می زند که اگر در جوانه خفه نشود ، شر جهان را آتش می زند. درست همانطور که فاشیسم از محله یهود وانت شروع کردن به خیابان های لندن رسید و امروز شعله نوار باریک غزه فردا در آسمان خاورمیانه پرتاب می شود.
سکوت امروز شریک جنایت فردا است
هر موشکی در دوران کودکی در رافا اگر با عصبانیت جهانی ، فردا در کارخانه های بمباران قدرتهای بزرگ پاسخ نداشته باشد ، به یک نسخه جدیدتر و دقیق تر تبدیل می شود. هر بار که یک جرم بی پاسخ باقی می ماند ، وجدان انسانی کمی فلج تر است. و این فلج پایان تمدن است ، نه تنها یک بحران منطقه ای.
اروپا آنقدر دیر بیدار شد که شکایت کردن تبدیل شدن پناهندگان قبول ، بازسازی ویرانه ها ، برای نظارت بر کودکان یتیم. اما آیا او این بار می خواهد به همان روش برود؟ به جز اینکه قربانیان دیگر دیگر نیستند تنها آیا یهودیان ، بلکه مسلمانان ، عرب ها و نسل ها نیز خواهند بود؟
غزه ، امروز نه تنها قربانی است در عوض ، این یک آینه علیه بشریت است. اگر این آینه بازگشت ، آنچه بعداً خواهد آمد ، نه تنها از دست دادن غفلت ، اما نتیجه طبیعی عدم تحرک.
و چه چیزی از ویرانه ها فریاد می زند ، نه تنها صدای مادران داغ و کودکان مجروح ، اما اکو سؤال ابدی است که اروپا هرگز پس از جنگ جهانی اول پاسخ نداد:
“چرا زودتر نفهمیدیم؟ چرا سکوت کردیم؟ چرا کاری نکردیم؟”
شاید دیرتر از همیشه ، اما تاریخ دوباره جهان یک سؤال بی تفاوت و ساکت امروز سؤال خواهد کرد ، “اگر شما علیه جنایات امروز انگیزه دارید ، فردا هنوز هم خواهد بود پاسخ به زمان آیا خواهد شد؟ “غزه ، مانند آن تاریکی و خون او را می سوزاند و نوری را به ما می دهد که از تاریخ دور تاریخ ناشی می شود. آیا ما کافی است که امروز به نسل بعدی هشدار دهیم ، که امروز در سایه ایستاده ایم؟
منبع : به گزارش میهن تجارت





