اثاثه داستان “دوست نالیتی” توسط خورخه لوئیس بورخس ، پیچیدگی روابط بین دو نفر از دو جهان مختلف را روایت می کند. راوی نوجوان ، که مطالعه فانتزی است ، با یک شیطانی و چاقو به نام فراری دوستانه است. عرفار ، که در محله به عنوان یک قهرمان و مرد شکست ناپذیر شناخته می شود ، همچنین نمادی از قدرت و اسطوره در ذهن راوی است. اما این تصویر به تدریج با یک واقعیت تلخ تر جایگزین می شود ، هنگامی که راوی به پلیس اطلاع می دهد تا بیابان خود را نجات دهد یا از اشتباه خود جلوگیری کند.
به گفته فارارو ، این داستان نگاهی عمیق به مرز باریک بین واقعیت و فانتزی ، قهرمانی و حقیقت و وفاداری و خیانت می اندازد. بورخس ، به زبانی ساده اما تو در تو ، نشان می دهد که چگونه اسطوره ها ساخته می شوند و چگونه حقیقت در سایه روایات از بین می رود. “دوست نالیتی” فقط مربوط به یک دوستی خیانتکار نیست ، بلکه در مورد رویارویی انسان با معجزه هایی است که او می کند. و لحظه ای که او آنچه را که در ذهن دارد می یابد ، اساساً با آنچه در دنیای خارج وجود دارد متفاوت بود.