نان، معیار مشروعیت اقتصادی است

نان، معیار مشروعیت اقتصادی است


عبدالرسزا خزی ؛ افزایش رسمی قیمت نان تا 5 ٪ در برخی از شهرهای کشور ، اگرچه ظاهراً یک تصمیم اقتصادی برای “اصلاح یارانه” است ، اما در واقع نشانه چرخش نگران کننده در منطق حاکمیت است. چرخش که مفهومی مانند “حق معیشت” را از سطح سیاست های رفاهی به سطح امتیازات کلاس و کاهش نان به عنوان ساده ترین عنصر جدول افراد – از موقعیت یک کالای عمومی به یک امتیاز طبقاتی سوق داده است. در روایت رسمی ، اطلاعات ، عدالت -جهت گیری ، برخورد با قاچاق آرد و جلوگیری از از دست دادن منابع. اما در تجربه شهروندان ، آنچه شکل گرفته است ، صف های طولانی تر ، نان های با کیفیت کمتر و یک حس تبعیض آمیز تر که هر روز در نانوایی ها دیده می شود.

برای اولین بار در دهه ها ، ما شاهد شکاف واقعی در دسترسی مردم به نان هستیم. طبقه متوسط و بالاتر با پرداخت چندین بار قیمت یارانه به نان های با کیفیت دسترسی دارد. اما کارگران ، بازنشستگان و حومه شهر باید ساعت ها در صف نان یارانه ای قرار بگیرند که نه با کیفیت و نه ثبات قیمت. این تصویر صرفاً یک مسئله اقتصادی نیست. در عوض ، این نمایندگی بحران عدالت اجتماعی در ساختار تصمیم گیری است. دولت مسیری آسانتر را برای پایان مصرف کننده انتخاب کرده است و این لحظه ای است که نهاد دولت به ضعیف ترین اقشار منافع عمومی در زنجیره تأمین برای اصلاح مکانیسم های معیوب و شفاف تبدیل می شود: فشار مستقیم بر مصرف کننده نهایی.

در تجزیه و تحلیل تأثیرات این تصمیم ، باید به دو سطح توجه کرد: اول ، تأثیر مستقیم اقتصادی آن بر جدول خانوارهای دکوراسیون پایین. براساس داده های مرکز داده ، نان و غلات موجود در سبد دهک های اول و دوم بیش از 2 ٪ از هزینه ماهانه خوراکی را تشکیل می دهند. در مناطقی که نان تا 5 ٪ گران است ، فشار تورمی نه تنها قدرت خرید افراد را در زمینه نان کاهش داده است ، بلکه فشار را بر سایر گزینه های دیگر مانند برنج و سیب زمینی افزایش می دهد. سطح دوم ابعاد اجتماعی و سیاسی این تصمیم است: نان همیشه یکی از معیارهای مشروعیت اقتصادی دولت ها در ایران بوده است.

در طول جنگ ، تحریم ها یا حتی بحران های مالی ، یکی از خطوط قرمز تصمیم گیری ، حفظ امنیت غذایی اقشار پایین بود. با این حال ، اکنون ، ما شاهد حذف تدریجی این سنگر معیشت در زمانی هستیم که دولت ادعا می کند عقلانیت اقتصادی و برنامه ریزی هدفمند است. این نه تنها مشروعیت اقتصادی دولت را نگران می کند ، بلکه باعث افزایش فاصله روانی و اجتماعی دولت و ملت نیز می شود.

از همه مهمتر ، توجیهات “اطلاعات یارانه” نیز از نظر فنی فاقد انسجام است. سیستم های توزیع آرد و نان نه تنها شفاف هستند ، بلکه در ثبت نام اطلاعات ، تخصیص نابرابر سهمیه و عدم پاسخگویی نیز با خطاهای گسترده ای روبرو هستند. در حقیقت ، نه عدالت توزیع شده و نه بهینه سازی ، در واقع ، اطلاعات در اینجا به یک برچسب سیاسی برای انتقال ناکارآمدی ساختاری به مردم تبدیل شده است. تجربه مردم چیزی بیش از دسترسی پیچیده تر ، افزایش ناامیدی و احساس تحقیر در صف های طولانی نانوایی نیست.

از طرف دیگر ، پیامدهای اجتماعی این سیاست قابل پیش بینی و خطرناک است. گسترش حس تبعیض ، افزایش بی اعتمادی عمومی و انتقال تقسیمات طبقاتی از درآمد به عرصه غذا می تواند عواقب بسیار سنگین تری نسبت به محاسبات فنی داشته باشد. هنگامی که نان ، که نمادی از عزت و بقا است ، طبقه بندی می شود ، دولت باید آماده باشد تا طبقه بندی جدیدی از نارضایتی و عصبانیت اجتماعی را ارائه دهد. تهدید امنیت غذایی ، به ویژه در حومه شهرها ، می تواند منجر به بحران های پیچیده اجتماعی و امنیتی شود که در سیستم های آماری با هیچ شماره یا نمودار یافت نمی شود.

سیاستگذار باید به خاطر داشته باشد که نان فقط کالایی نیست. نان نشانه پیوند دولت و ملت است. اگر دولت بخواهد پیوند خود را به لایه های پایین جامعه از طریق ابزارهای فنی و عددی کاهش دهد ، باید خود را برای بازسازی اعتماد عمومی با هزینه های سنگین و ناامید کننده آماده کند. سرمایه اجتماعی در کشورهایی مانند ایران به جای تکیه بر رشد اقتصادی ، به احساس عدالت و مشارکت در بقا متکی است. بازی با نان آخرین بقایای اعتماد است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی