پس از آن تقوایی با اقتباس دیدنی خود از داستان ایرج میسچ زاد برای سریال «دایی جان ناپلئون» آگاهی عمیق شهودی خود را از سینما نشان داد. آگاهی شهودی پرهیزگارانه به او کمک کرد تا ایده ها و روش های درخشانی در سازگاری داشته باشد.
به گزارش میهن تجارت، اگر موضوع اقتباس در سینمای ایران را موضوعی چالش برانگیز برای فیلمسازان جوان بدانیم، موضوعی جذاب و آشنا برای فیلمسازان نسل قدیمی بوده است. ناصر تقوایی را از نسل فیلمسازانی میدانند که خلاقانه و با درک عمیق به اقتباس پرداختند.
تقوایی یکی از فیلمسازانی بود که در زندگی، علایق، دغدغه ها و فعالیت های خود به ادبیات و نویسندگان نزدیک بود و همین امر باعث سهولت درک و آشنایی آثار او با داستان و رمان شد. او در جوانی این شانس تاریخی را داشت که با دو تن از مترجمان برجسته ایران به نام های صفدر تقی زاده و نجف دریابندری آشنا شود و این دو بر او تأثیر زیادی گذاشتند و وقتی به تهران آمد با ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد آشنا شد.
می توان گفت این چهره ها باعث رشد فطری فیلمسازی و نویسندگی پارسا شد. به تعبیری می توان گفت که بلوغ تقوا در عرصه اقتباس ادبیات ناشی از ارتباط آن با چنین افرادی است. پس از ورود به تهران به محافل فرهنگی و ادبی رفت و حتی با جلال آل احمد آشنا شد. این آشنایی روحیه خلاقیت را تقویت کرد و جرقه هایی برای ساخت فیلم های اقتباسی ایجاد کرد.
داشتن چنین استعداد، زیبایی و زمینه به تقوایی در انتخاب داستان و روش روایت کمک زیادی کرد. تقوایی کار خود را در فیلم های داستانی و داستانی با اقتباس آغاز کرد و پختگی و نبوغ خود را در سینما با یک فیلم اقتباسی نشان داد. او در اولین فیلمش به نام «آرامش در الحظور الاگران» در حالی که هنوز 30 سالش نشده بود، اقتباسی درست و بی نقص از داستان غلامحسین ساعدی داشت.
پس از آن تقوایی با اقتباس دیدنی خود از داستان ایرج مسچ زاد برای سریال «دایی جان ناپلئون»، آگاهی عمیق شهودی خود را از رسانه های تصویری نشان داد. آگاهی شهودی پرهیزگارانه به او کمک کرد تا ایده ها و روش های درخشانی در سازگاری داشته باشد.
روند تبدیل داستان به تصویر در سینمای تقوی معادل همین درس مهم فیلمنامه نویسی است که «نگو، نشان بده». منظور از این جمله ساده و مهم فقط گفتن یا نشان دادن برای پرکردن جای گفتار با تصویر نیست، بلکه به معنای ترکیبی از تصویر سینمایی و گفتار نمایشی است که می تواند ایده یا موقعیتی را در طول فیلم گسترش دهد.
اقتباس های ضعیف از همینگوی در سینمای آمریکا
«کاپیتان خورشید» را از چند منظر می توان بهترین و کامل ترین فیلم تقوا دانست. تقوایی از دوران جوانی به شدت تحت تأثیر دیدگاه همینگوی در ادبیات بود و همین علاقه عاملی برای ساخت فیلمی بر اساس یکی از رمانهای این نویسنده آمریکایی شد.
«داشتن و نداشتن» همینگوی در سال 1937 منتشر شد و 50 سال بعد ناصر تقوایی با اقتباس از این رمان فیلمی ماندگار در سینمای ایران خلق کرد. هالیوود پس از استفاده از نام معروف همینگوی چندین اقتباس ساخت که همگی توسط استودیوها تجاری شدند.
فیلم هایی که مخاطب را به سالن های سینما کشاند و با تحسین مواجه شد، اما دورترین آنها از دنیای نویسنده آمریکایی بود. این فیلم ها چندان شبیه شخصیت های داستان های همینگوی نبودند. به همین دلیل، بسیاری از منتقدان به «داشتن و نداشتن» هاوارد هاکس با تردید و بدبینی نگاه کردند.
در همان زمان، بسیاری از منتقدان هاکس را به کازابلانکا نزدیکتر می دانستند. موفقیت «کازابلانکا» در گیشه، دیگر فیلمسازان و تهیه کنندگان را به سمت ساخت چنین فیلم هایی سوق داده بود.
اما هزاران کیلومتر دورتر از آمریکا، فیلمسازی زندگی میکرد که برخلاف کارگردانان آمریکایی، «داشتهها و نداشتنهای» همینگوی را به هنرمندانهترین شکل روی پرده سینما آورد. فیلم «تقوایی» نه تنها به روح داستان همینگوی وفادار مانده، بلکه کمترین وابستگی را به فیلم هاوارد هاکس دارد.
تقوایی از قابلیت های داستان های همینگوی و ضعف های فیلم های اقتباس شده از این کتاب ها آگاه بود. وی با انتقاد از فیلمهایی که از داستانهای همینگوی اقتباس شدهاند، گفت: من همیشه مجذوب نگاه و نثر همینگوی بودم، متأسفانه خود آمریکاییها ارزشهای کار او در سینما را درک نکردند. او داستانهای درجه یک نوشت که بر اساس آن فیلمهای درجه سه ساخته شد. داشتن یا نداشتن اثری از هاوارد هاوکز اقتباسی از اقتباسهای همگوی نیست. در سینما.”
اهمیت بومی سازی در سینمای تقوا
تقوایی در انتخاب رمان «داشتن و نداشتن» و اقتباس از رمان همینگوی هوش زیادی به خرج داد تا این رمان در سینمای ایران به فیلم تبدیل شود. تقوایی با دانش، آگاهی و هنر خود توانست حال و هوای رمان «داشتن و نداشتن» را از ساحل کی وست فلوریدا آمریکا به بندری کوچک در شهرستان لنگ استان هرمزگان برساند.
موضوع اصلی داستان همینگوی، مبارزه و مبارزه برای بقا و تقوا، موضوع اصلی رمان را در «کاپیتان خورشید» نیز حفظ کرده است. علاوه بر جهانی بودن موضوع اصلی رمان، بقیه داستان نیز دست تقوایی را برای اقتباس و بومی سازی آن باز می گذارد.
تقوایی همیشه نگران بومیسازی در روایتهای غیربومی بود و در جایی گفته بود: «اگر داستانها شکل کاملاً ایرانی پیدا نمیکنند، بهتر است اصلا ساخته نشوند».
عناصری مانند قایق، لنج، قاچاق، مسافر، مقامات دولتی، بی پولی و فقر و انجام کارهای غیرعادی از جمله مواردی است که می توان در یک شهر بندری و ساحلی ساخت. همه اینها غذای لازم را برای ساخت فیلم در جنوب ایران به تقوایی داد و او از این امکان و فرصت به بهترین نحو استفاده کرد. تقوایی داستان فیلمش را به دهه 40 می برد تا از برخی اتفاقات سیاسی در فیلم استفاده کند.
هدف نویسنده در رمان «داشتن و نداشتن» به تصویر کشیدن شخصیتی سرسخت و سخت کوش در زندگی است که دست از تلاش بر نمی دارد و به همین دلیل آماده است تا تا مرز مرگ برود.
اما از اینجا به بعد نبوغ تقوا در اقتباس خود را بیشتر نشان می دهد. تقوا در «ناخدا خورشید» در کنار نشان دادن تلاش ناخدا برای امرار معاش، چهره ای اسطوره ای و قهرمانانه به او می بخشد. سروان خورشید در فیلم تقوایی حاضر نیست به هر قیمتی مرتکب خلاف شود مگر اینکه مجبور شود.
نوع نگاه همینگوی به داستان و شخصیت پردازی داستان هایش به گونه ای است که تشخیص شخصیت های مثبت و منفی داستان کار آسانی نیست. همه شخصیت های داستان «داشتن و نداشتن» خاکستری هستند. اما در فیلم «ناخدا خورشید» نگاه ناصر تقوایی به شخصیت ها کمی متفاوت است. تقوایی ناخدا خورشید را شخصیتی نجیب نشان می دهد که تمام تلاش خود را برای تأمین معاش همسر و فرزندانش می کند. او حاضر نیست به هر قیمتی اشتباه کند مگر اینکه مجبور باشد. ناخدا خورشید دنیای خود را مانند خرگوش به دو نیمه حلال و حرام تقسیم کرده است که نیمی از آن حلال و نیمی دیگر حرام است.
ناخدا در فیلم این طرز تفکر را در دیالوگ نشان می دهد: «خشک حلال، کاغذ پاسور حرام، تنباکو حلال، تریاک حرام». زغال حلال، چای، شکر… دنیا مثل خرگوش است. نصف آن حلال و نصف آن حرام است.
کاپیتان خورشید، اعتبار سینمای ایران
اگرچه برخی از فیلمسازان در آمریکا با بهره گیری از شهرت و نام ادبی همینگوی علاقه مند بودند که فیلم خود را تبلیغ کنند، اما بدون این مانورهای دروغین، تقوایی تمام توجه خود را معطوف ساخت یک روایت مستقیم و اقتباس درست می کند.
درک عمیق تقوی از دنیای همینگوی و درک صحیح او از دنیای بومی فیلم، «کاپیتان خورشید» را به اثری منحصر به فرد و منحصر به فرد در سینمای ایران تبدیل کرده است. برای او عناصر داستانی بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد و جستجوی نام و عناوین حاشیه ای بیش از این نیست.
سعید عقیقی در کتاب «سینمای ناصر تقوایی» درباره اهمیت تاریخی «ناخدا خورشید» چنین مینویسد: «اعتبار تاریخی ناخدا خورشید در گسترش نادر درک روایت کلاسیک و ارائه آن در قالب منحنی فیلمنامه است؛ در دهه 1360 تقریباً در کتابهای اکران علمی و آموزشی عملی و قابل اعتمادی در کتابهای آکادمیک وجود نداشت. این رشته بنابراین اصلاً عجیب نیست که کسی تفاوت آشکار فیلمنامه کاپیتان خورشید را با آثار دیروز و امروز سینمای ایران تشخیص ندهد و حتی متوجه نشود که تقوایی از یک آزمون مهم تاریخی بیرون آمده است… کاپیتان خورشید در طول سه دهه به شهرتی دست یافته است که در زمان اکران بی فایده بود.
این هم یکی از اتفاقات غم انگیز سینمای ایران است که فیلم های ماندگار آن در زمان اکران مورد بی احترامی های زیادی قرار می گیرند و مورد توجه قرار نمی گیرند. فقط گذر زمان ارزش واقعی این فیلم ها را نشان می دهد و ارزش های هنری فیلم ها را به مخاطبان سینما می گوید.
آلن آرمور نویسنده و تهیه کننده آمریکایی زمانی گفته بود: «ادبیات درام نیست و درام ادبیات نیست، بر این اساس، اگر نویسندگان بخواهند به یک اثر ادبی شکل و ساختار بدهند، باید تغییراتی در آن ایجاد کنند. تقوایی به درستی این نکته را درک کرده و از تفاوت های ادبیات و سینما آگاه بوده است.
پس از گذشت سه دهه از ساخت «خدا خورشید»، این فیلم نه تنها تبدیل به یک فیلم کالت شده است. بلکه می توان این فیلم را الگو و کلاس درس اقتباس و ایجاد پیوند بین ادبیات و سینما دانست.
منبع: ابنا







