چرا قیمت ها در ایران هر بار بالا می رود و پایین نمی آید؟ چرا هر سال احساس می کنیم که پولمان بی ارزش است، حتی اگر تعداد حقوق ها افزایش یابد؟
به گزارش به گزارش میهن تجارت، به زبان ساده وقتی دولت پول زیادی چاپ می کند اما در ازای آن کالا و خدماتی تولید نمی شود، قیمت ها افزایش می یابد. این اتفاقی است که در سال های اخیر بارها در ایران رخ داده است. بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه دولت، اسکناس های جدید را به اقتصاد تزریق می کند. همان «چاپ پول» که شاید در ظاهر مشکل نقدینگی را حل کند، اما در درونش مانند بادکردن بادکنکی است که آرام آرام تورم را در بدنه اقتصاد پخش می کند.
در کشورهای پیشرفته بانک مرکزی مستقلی وجود دارد که اجازه چاپ پول بدون پشتوانه را ندارد و هدف اصلی آن مهار تورم است. در ایران استقلال بانک مرکزی سابقه پیچیده ای دارد و اغلب مجبور شده است در برابر فشارهای بودجه ای دولت را همراهی کند.
راه حل: استقلال واقعی بانک مرکزی و ممنوعیت برداشت دولت از منابع آن. دولت باید بودجه خود را با درآمد واقعی خود تنظیم کند نه با چاپ اسکناس جدید. سیاست گذاران باید بیاموزند که «پول» به خودی خود ثروت ایجاد نمی کند.
کسری بودجه؛ مادر همه بحران ها
تصور کنید که یک خانوار هر ماه بیش از درآمد خود را خرج می کند و برای جبران آن، مرتباً از اطرافیان خود وام می گیرد. این تصویری است که از بودجه دولت ایران قابل مشاهده است. هزینههای سنگین در مقابل درآمد محدود نفت و مالیات باعث میشود که درآمد و هزینهها در پایان سال با هم مطابقت نداشته باشند و دولت برای پر کردن این شکاف از بانک مرکزی استقراض کند، اوراق منتشر کند یا از صندوقها برداشت کند. هر یک از این روش ها به طور غیرمستقیم پول بیشتری به اقتصاد تزریق می کند و باعث افزایش تورم می شود.
در واقع کسری بودجه تنها یک رقم روی کاغذ نیست، بلکه نشان دهنده عدم انضباط مالی کل نظام اقتصادی است. وقتی هزینهها بر اساس وعدهها یا شعارها به جای درآمد واقعی تعیین میشوند، نتیجه چیزی شبیه به یک ماشین حرکت دائمی است.
نرخ ارز؛ محرک های پنهان قیمت ها
در ایران نرخ دلار فقط یک عدد نیست. این نبض روانی بازار است. وقتی ارزش ریال در برابر دلار کاهش مییابد، تقریباً همه کالاها، حتی کالاهایی که در داخل تولید میشوند، افزایش قیمت پیدا میکنند، زیرا تولیدکنندگان به واردات مواد اولیه و ماشینآلات نیاز دارند. سقوط ریال در واقع نوعی «تورم وارداتی» ایجاد می کند.
نرخ ارز در ایران تحت تاثیر انتظارات سیاسی، تحریم ها و سیاست های ارزی دولت تغییر می کند. تثبیت مصنوعی نرخ ارز همواره در کوتاه مدت بازار را آرام کرده اما در بلندمدت شوک قوی تری به آن وارد کرده است.
تولید ضعیف؛ ریشه اصلی کمبود کالا
تورم فقط از افزایش پول ناشی نمی شود، بلکه از کمبود کالا نیز ناشی می شود. زمانی که تولید داخل نتواند پاسخگوی نیاز مردم باشد، طبیعی است که قیمت ها افزایش پیدا کند. یکی از مشکلات اصلی اقتصاد ایران، فضای نامناسب کسب و کار و هزینه بالای تولید است: قوانین متغیر، مالیات های سنگین بر تولیدکنندگان، دسترسی سخت به تسهیلات و عدم ثبات در تصمیم گیری ها.
در برخی از صنایع به ویژه کشاورزی و صنایع غذایی، قیمت تمام شده محصول نهایی به قدری افزایش می یابد که تولیدکننده برای ادامه حیات مجبور است بیش از توان مردم قیمت را افزایش دهد یا حتی فعالیت خود را متوقف کند.
رفتار جامعه و انتظارات تورمی
در علم اقتصاد چیزی به نام «انتظارات تورمی» وجود دارد: یعنی مردم پیشبینی میکنند که قیمتها افزایش مییابد و این پیشبینی باعث میشود زودتر پول خرج کنند یا دارایی بخرند. این حرکت بی اعتمادی به واقعیت منجر می شود.
وقتی جامعه مطمئن نباشد هفته آینده چه بلایی سر نرخ ارز، تصمیم دولت یا قیمت اقلام اساسی خواهد آمد، امنیت روانی خود را از دست می دهد. مردم به سمت خرید بیشتر، حفظ طلا، ارز و ملک می روند و با این رفتار گروهی موج جدیدی از گرانی ها ایجاد می شود.
تحریم ها و انزوای اقتصادی
تحریم ها هزینه تجارت خارجی را چندین برابر افزایش داده است. واردات مواد اولیه و تجهیزات تولید سختتر و گرانتر شده است، انتقال پول مشکل است و صادرکننده ایرانی نیز مجبور به استفاده از واسطههای گران است. تمام این هزینه ها در نهایت در قیمت کالا منعکس می شود.
تحریم ها همچنین مانع ورود سرمایه خارجی و فناوری جدید شده است. بدون این دو، بهره وری تولید پایین می ماند و قیمت تمام شده افزایش می یابد. نتیجه همان تورمی است که از دل تولید کم و هزینه بالا زاییده می شود.
سیستم بانکی و بدهی انباشته
بانک ها یکی از منابع پنهان تورم هستند. وقتی بانک ها بدون پشتوانه واقعی از سپرده های مردم وام های کلان به شرکت های تابعه خود می دهند، نقدینگی در اقتصاد افزایش می یابد و بازارها دوباره پر از پول می شوند. در حالی که تولید واقعی رشد نکرده است، تورم در حال افزایش است.
از سوی دیگر، اگر نرخ سود بانکی کمتر از نرخ تورم باشد، مردم سپرده های خود را برداشته و به بازارهای موازی (طلا و مسکن) می روند. این تغییر در رفتار باعث گردش نقدینگی بین بازارها و انتقال قیمت ها از یک بخش به بخش دیگر می شود.
مداخلات قیمتی و سیاست های متناقض
سالهاست که دولت سعی کرده بازار را با تعیین تکلیف قیمتها یا سرکوب قیمتها برای کنترل تورم مهار کند. این ممکن است برای چند ماه کار کند، اما به محض حذف کنترل ها، قیمت ها سر به فلک می کشد. دلیل ساده است: وقتی قیمت ها به طور مصنوعی پایین نگه داشته می شود، تولید کننده مجبور به خروج از بازار می شود و کمبود کالا وجود دارد.
از بنزین و دلار گرفته تا لبنیات و نان، سیاست های ناگهانی قیمتی نه تنها تورم را مهار کرده، بلکه آن را به آینده موکول کرده و به شکل شدیدتری بازگردانده است.
وابستگی تاریخی به نفت
هر زمان که درآمد نفت افزایش مییابد، دولتها زیادهروی میکنند. هر زمان که کاهش یابد، کسری بودجه شروع می شود. این الگوی تکراری نشان می دهد که تورم در ایران ساختاری است و تا زمانی که وابستگی به نفت وجود داشته باشد، فشار قیمت ها ادامه خواهد داشت.
به جای هزینه برای توسعه پایدار، درآمدهای نفتی معمولاً صرف پرداخت یارانه ها یا جبران هزینه های جاری می شود. این بدان معناست که ثروتی که باید برای نسل ها فراهم شود صرف مصرف فوری می شود.
چرا تورم در ایران دائمی شده است؟
تورم ایران نتیجه یک زنجیره است: چاپ پول ← کسری بودجه ← کاهش ارزش پول ملی ← تولید ضعیف ← تقویت انتظارات تورمی. هر پیوند دیگری را تقویت می کند. اگر فقط یکی از این حلقه ها اصلاح شود، تورم ممکن است کمی کند شود، اما از بین نمی رود.
حکمرانی اقتصادی در ایران نیازمند دو تصمیم بزرگ است: انضباط مالی واقعی، نه نمایشی. ایجاد اعتماد بین مردم و دولت.
تورم در ایران ریشه ساختاری دارد و تنها با یک یا دو اقدام نمی توان آن را کنترل کرد. برای شکستن چرخه معیوب باید یک سری اصلاحات هماهنگ انجام شود. در یک نگاه کلی روش درمان تورم به شرح زیر است:
استقلال واقعی بانک مرکزی؛ بانک مرکزی نباید ابزاری برای جبران کسری بودجه دولت باشد. تنها ماموریت آن باید کنترل تورم و مهار نقدینگی باشد.
انضباط در بودجه ریزی دولتی؛ کاهش هزینه های غیرضروری، حذف پروژه های نمایشی و هدفمندی یارانه های واقعی از مهمترین ابزارهای کنترل بودجه است.
افزایش درآمد پایدار از مالیات واقعی؛ مالیات بر فعالیت های غیرمولد (طلا، زمین، سفته بازی) باید جایگزین وابستگی به نفت شود تا دولت از چرخه نوسانات نفتی جدا شود.
اصلاح ساختار تولید و کاهش هزینه ها؛ با ثبات در مقررات، تسهیل دسترسی به تسهیلات بانکی سالم و کاهش هزینه واردات مواد اولیه می توان تولیدات داخلی را تقویت کرد.
یکسان سازی و تحقق نرخ ارز؛ پایان دادن به ارز چند نرخی و ایجاد بازار شفاف ارز از رانت و سوء استفاده جلوگیری می کند.
جلوگیری از ایجاد پول بانکی؛ باید بر عملکرد بانک ها نظارت جدی شود و بر اساس طرح های حمایتی واقعی و مولد تسهیلات اعطا شود.
ایجاد ثبات و پیش بینی پذیری در سیاست ها؛ مردم باید بتوانند به اقتصاد اعتماد کنند تا رفتارهای هیجانی کاهش یابد. برنامه های اقتصادی نباید هر چند ماه یکبار تغییر کند.
گسترش روابط اقتصادی و تجاری منطقه ای؛ با تقویت تجارت با کشورهای همسایه و مسیرهای تجاری پایدار می توان اثر تحریم ها را کاهش داد و عرضه کالا را متنوع کرد.
هدایت درآمد نفتی به سمت سرمایه گذاری در تولید؛ درآمدهای نفتی باید به صندوق توسعه و پروژه های تولیدی برود نه بودجه جاری. این امر از تزریق غیرضروری نقدینگی جلوگیری می کند.
تا زمانی که سیاستگذار به مردم اعتماد نداشته باشد و مردم به وعده های اقتصادی اعتقاد نداشته باشند، هر برنامه ضد تورمی تنها یک تسکین موقت است. تورم در ایران فقط یک موضوع اقتصادی نیست. موضوع مدیریت، شفافیت و وجدان عمومی است. تورم را که امروز سفره های مردم را کاهش داده است، نه با وعده کنترل قیمت ها، بلکه تنها با اصلاح عمیق سیاست های مالی و پولی، استقلال بانک مرکزی و بازگرداندن اعتماد عمومی می تواند مهار شود. این مسیر دشوار تنها راه پایدار برای خروج از چرخه گرانی است. چرخه ای که اگر شکسته نشود، هر افزایش حقوق تنها به یک عدد بزرگتر اما نان کوچکتر تبدیل می شود.
منبع: خبرگزاری مهر





