میل به آینده در تقابل عقب‌گرد به گذشته

میل به آینده در مقابل بازگشت به گذشته

به گزارش خبرگزاری به گزارش میهن تجارت، بازگشت به شرایط گذشته پس از تجربه شرایط مختلف یکی از پدیده های روانی است که در سال های اخیر به ویژه در جوامع شهری و مدرن بیشتر دیده شده است. این شرایط به وضعیتی اطلاق می شود که فرد پس از تجربه استقلال به الگوهای رفتاری یا وابستگی های گذشته برمی گردد و در نگاه اول ممکن است چنین بازگشتی تنها یک انتخاب ساده یا یک تصمیم اقتصادی تلقی شود، اما در واقع بیانگر تعارضات روانی عمیق بین آزادی میل و نیاز به امنیت است. این وضعیت تصویر روشنی از تضادهای زندگی معاصر است، زمانی که فردی در حالی که سعی در ساختن آینده ای مستقل دارد، ناگهان خود را در آغوش گذشته می بیند.

نمونه های زیادی از این وضعیت در زندگی روزمره وجود دارد و ما هر روز آن را در اطراف خود می بینیم، جوانی که پس از چند سال زندگی مستقل به خانه پدر و مادرش برمی گردد یا فردی که پس از شکست های عاطفی به یک رابطه ناسالم برمی گردد، هر دو مصداق بارز این پدیده هستند و این بازگشت ها نه تنها تصمیمات فردی است، بلکه بازتاب فشارهای اجتماعی، اقتصادی و روانی است که باعث می شود یک موقعیت ایمن گذشته را به عقب براند. فرد به جای مواجهه با ناشناخته ها ترجیح می دهد به محیط آشنا و قابل پیش بینی برگردد که اگرچه مانع رشد می شود اما آرامشی موقتی به همراه دارد.

ریشه این رفتار را باید در دوران کودکی و نوجوانی جستجو کرد; کودکانی که بیش از حد مورد حمایت قرار گرفتند یا فرصت تجربه استقلال را نداشتند، در بزرگسالی وقتی با بحران ها و فشارها مواجه می شوند، ناخودآگاه به همان الگوهای قدیمی باز می گردند و این بازگشت در واقع تلاشی برای بازیابی احساس امنیت است که در کودکی تجربه می شد و اکنون به طور مصنوعی در بزرگسالی بازتولید می شود. چنین الگویی نشان می دهد که تربیت و تجربیات اولیه نقش تعیین کننده ای در شکل گیری شخصیت مستقل یا وابسته دارد.

پیامدهای این رفتار دوچندان است و در کوتاه مدت بازگشت به گذشته می تواند آرامش و احساس امنیت ایجاد کند، فرد با قرار گرفتن در یک محیط آشنا یا یک رابطه قدیمی اضطراب خود را کاهش می دهد و از فشارهای بیرونی فاصله می گیرد اما در دراز مدت این بازگشت مانع رشد شخصیت و استقلال واقعی می شود. فرصت های شغلی از دست می رود، روابط سالم شکل نمی گیرد و فرد در چرخه ای از وابستگی گرفتار می شود که خروج از آن دشوار است و این چرخه در صورت تداوم می تواند به شکل گیری نسلی وابسته و غیرفعال منجر شود.

جدال بین استقلال طلبی و نیاز به امنیت

زهرا سادات کاظمی، روانشناس و مشاور آموزشی به گزارش میهن تجارت با بیان اینکه گاهی و در شرایطی افراد ناخودآگاه به رفتارها و الگوهای قدیمی باز می گردند، به خبرنگار به گزارش میهن تجارت گفت: این رفتاری است که در ظاهر ساده به نظر می رسد اما در اعماق خود نشان دهنده تعارض استقلال طلبی و نیاز به امنیت است و این بازگشت بیشتر در لحظات بحران یا فشار روانی رخ می دهد.

وی با بیان اینکه یکی از جلوه های این رفتار بازگشت به خانه والدین پس از تجربه زندگی مستقل است، می افزاید: فردی که ظاهراً آماده ورود به دنیای بزرگسالان است، ناگهان به همان محیط امن کودکی پناه می برد و این حرکت نه تنها یک انتخاب اقتصادی یا اجتماعی است، بلکه نشانه روانی ناتوانی در تحمل تنهایی و مسئولیت است.

این روانشناس و مشاور تربیتی با بیان اینکه این رفتار در روابط عاطفی نیز خود را نشان می دهد، بیان می کند: در واقع در چنین شرایطی ممکن است فرد پس از قطع رابطه یا شکست به یک رابطه ناسالم برگردد و این اقدام تنها به این دلیل است که آن رابطه برای او آشناست و احساس امنیت کاذب ایجاد می کند و این بازگشت بیشتر نشانه ترس از ناشناخته است تا نشانه عشق.

امنیت واقعی در توانایی حل مسئله و استقلال درونی نهفته است

کاظمی ادامه می دهد: از منظر اجتماعی بازگشت به رفتارها و شرایط گذشته می تواند از شکل گیری نسل های مستقل جلوگیری کند و با بازگشت مکرر جوانان به نقطه شروع، جامعه با چرخه ای از وابستگی مواجه می شود که فرصت نوآوری و پیشرفت را کاهش می دهد و این چرخه هزینه های روانی و اقتصادی سنگینی را به همراه دارد.

وی با بیان اینکه راه حل مقابله با این رفتار تنها در ترک وابستگی ناگهانی نیست، می گوید: مقابله با این رفتار مستلزم آموزش تدریجی مهارت های زندگی، مدیریت هیجانات و پذیرش مسئولیت است و انسان باید بیاموزد که امنیت واقعی در توانایی حل مشکلات و استقلال درونی است.

این روانشناس و مشاور تربیتی می افزاید: در واقع اگرچه این رفتار در نگاه اول یک گام به عقب به نظر می رسد، اما می تواند فرصتی برای بازاندیشی باشد و بازگشت به نقطه شروع اگر با آگاهی همراه باشد به فرد این امکان را می دهد که ریشه های ترس و وابستگی را بشناسد و مسیر جدیدی را برای رشد انتخاب کند که این بار به جای تکرار گذشته، آینده ای مستقل و باثبات را رقم خواهد زد.

میل به آینده در مقابل بازگشت به گذشته

بومرنگی که پرتاب می شود و به نقطه شروع باز می گردد

فاطمه خدادادی، روانشناس بالینی وی با بیان اینکه سندروم بومرنگ اصطلاحی است که در آن فرد پس از تجربه استقلال به الگوهای رفتاری یا وابستگی های گذشته بازمی گردد، به خبرنگار به گزارش میهن تجارت گفت: این بازگشت را می توان در زندگی خانوادگی، روابط عاطفی یا حتی تصمیم گیری های روزمره مشاهده کرد و می توان گفت این وضعیت مانند بومرنگی است که پرتاب می شود و به نقطه شروع باز می گردد.

وی با بیان اینکه ریشه این پدیده معمولاً در نیاز به امنیت، ترس از شکست یا اضطراب های پنهان نهفته است، می افزاید: افرادی که در دوران کودکی از حمایت بیش از حد برخوردار بودند یا فرصت تجربه استقلال را نداشتند، در بزرگسالی وقتی با فشار مواجه می شوند ناخودآگاه به همان الگوهای قدیمی باز می گردند.

این روانشناس بالینی با بیان اینکه تظاهرات این رفتار متنوع است، تصریح می کند: بازگشت به خانه والدین پس از تجربه یک زندگی مستقل یا وابستگی شدید در تصمیم گیری های مالی یا واکنش های کودکانه در روابط عاطفی از جمله مظاهر این رفتار است و این رفتارها اغلب به صورت خشونت، پرخاشگری، یا ناتوانی در حل مشکلات ظاهر می شود.

بازگشت به گذشته را نباید شکست تلقی کرد

خدادادی با اشاره به اینکه عواقب این بازگشت دوچندان است ادامه می دهد: ممکن است در کوتاه مدت احساس آرامش و امنیت ایجاد شود اما در درازمدت مانع رشد شخصیت و استقلال فرد می شود و فرصت های شغلی، روابط سالم و تجربیات جدید از بین می رود، زیرا فرد نمی تواند مسئولیت کامل زندگی خود را به عهده بگیرد.

وی با اشاره به اینکه راه حل های مقابله با سندرم بومرنگ شامل آگاهی، استقلال تدریجی و حمایت خانواده است، می گوید: درمان های شناختی-رفتاری می تواند به فرد در شناسایی و جایگزینی الگوهای قدیمی کمک کند و خانواده نیز باید استقلال را در فرد تشویق کند.

این روانشناس بالینی با بیان اینکه بازگشت به گذشته را نباید شکست، بلکه نشانه برآورده نشدن نیازهای عاطفی دانست، می افزاید: با آموزش، تمرین و حمایت صحیح، فرد می تواند مسیر رشد را دوباره بیابد و زندگی خود را به سمت آینده ای مستقل و سالم بومران کند.

میل به آینده در مقابل بازگشت به گذشته

از دیدگاه اجتماعی، سندرم بومرنگ پیامدهای گسترده تری دارد. وقتی نسل جوان بارها و بارها به نقطه شروع باز می گردد، جامعه با تاخیر در نوآوری و استقلال مواجه می شود و چرخه وابستگی نه تنها هزینه های روانی، بلکه هزینه های اقتصادی سنگینی را نیز به همراه دارد. این وضعیت می تواند از شکل گیری نسل های مستقل و خلاق جلوگیری کند و روند توسعه اجتماعی را کند کند و در واقع سندرم بومرنگ تنها یک موضوع فردی نیست، بلکه بازتابی از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی است که استقلال را با مشکل مواجه می کند.

راه حل مقابله با سندرم بومرنگ تنها به ترک ناگهانی وابستگی محدود نمی شود و نیازمند آموزش تدریجی مهارت های زندگی، مدیریت احساسات و پذیرش مسئولیت است. فرد باید بیاموزد که امنیت واقعی در توانایی حل مشکلات و استقلال درونی نهفته است و خانواده ها نیز در این فرآیند نقش مهمی دارند، حمایت آنها باید به گونه ای باشد که باعث ایجاد استقلال شود و این تغییر نگرش می تواند زمینه ساز رشد فردی و اجتماعی باشد.

درمان‌های روان‌شناختی می‌تواند به افراد در شناسایی و جایگزینی الگوهای قدیمی کمک کند، این درمان‌ها با تمرکز بر تغییر باورهای ناکارآمد و آموزش مهارت‌های جدید زمینه رشد و استقلال فردی را فراهم می‌کند، همچنین جامعه باید با ایجاد فرصت‌های شغلی و تحصیلی، راه استقلال جوانان را هموار کند و تنها در این صورت است که چرخه بازگشت به گذشته شکسته می‌شود و فرد می‌تواند مسیر جدیدی را برای زندگی خود انتخاب کند.

سندرم بومرنگ را می توان به عنوان آینه ای دید که ضعف ها و نیازهای پنهان فرد را آشکار می کند و این بازگشت به گذشته اگرچه به نظر یک پسرفت ناامیدکننده است، اما در واقع فرصتی است برای شناخت عمیق تر خود. فرد با مواجهه مجدد با الگوهای قدیمی متوجه می شود که استقلال تنها به ترک خانه یا جدا شدن از روابط گذشته محدود نمی شود، بلکه به معنای توانایی ساختن هویتی باثبات و مسئولیت پذیر است و جامعه ای که این دیدگاه را تقویت می کند نه تنها افراد را از چرخه وابستگی رها می کند، بلکه زمینه تربیت نسلی را فراهم می کند که توانایی ایجاد آینده ای متفاوت را داشته باشد.

منبع : به گزارش میهن تجارت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی