۱۰ دیالوگ برتر فیلم پدرخوانده

پدرخوانده یکی از بهترین و معروف ترین فیلم های تاریخ سینماست که با بازیگران مشهور، بازی های بی نظیر و فیلمنامه ای بی نقص به فیلمی خاطره انگیز تبدیل شده است.

به گزارش آسار ترکیه، این مجموعه ماندگاری خود را مدیون سری اولش است که در سال 1972 با استقبال زیادی مواجه شد و تاثیر مهمی در فرهنگ عامه داشت. فیلم پدرخوانده سکانس های جالبی با دیالوگ های فراموش نشدنی دارد که با شنیدن صحبت های شخصیت هایی مانند ویتو کورلئونه جذاب تر می شود. تقریبا همه دیالوگی از فیلم پدرخوانده را می شناسند که نشان از اهمیت و تاثیر این فیلم در بین مردم دارد.

در ادامه 10 دیالوگ برتر فیلم پدرخوانده را می خوانیم:

10- «هرگز طرف مخالف خانواده خود را نگیرید». – مایکل کورلئونه

پدرخوانده اساساً داستان این است که چگونه مایکل کنترل خانواده را از ویتو می گیرد و چگونه آرام آرام شبیه پدرش می شود. مایکل برای تصاحب اموال مو گرین به لاس وگاس می رود و فرودو مدتی در لاس وگاس بوده است. همانطور که مایکل نقشه های خود را عملی می کند، فرودو از گریت دفاع می کند. اقدامات فرودو باعث می شود مایکل او را سرزنش کند و به او هشدار دهد که دیگر این کار را انجام ندهد.

این گفتگو اقتدار و جایگاه مایکل را تثبیت می کند و نشان می دهد که او از اهمیت خانواده آگاه است.

همچنین با این کار مشخص می شود که او فرد مناسبی برای اداره خانواده است. شاید همین داستان دلیل خیانت فرودو به خانواده اش در سری دوم این سریال باشد.

9- «هرگز به هیچکس خارج از خانواده آنچه را که در سر دارید نگویید». – ویتو کورلئونه

ویتو کورلئونه یکی از بهترین و جذاب ترین شخصیت های این فیلم با بازی مارلون براندو است. رابطه او و خانواده اش فوق العاده است و به آنها اهمیت زیادی می دهد، اما در عین حال بسیار سخت گیر است. ویتو در حال آماده سازی پسرانش برای جانشینی اوست که سانی جانشین او شد. تند خوی سانی باعث شد که دشمنانش به راحتی او را تحریک کنند، زیرا در نهایت با تحریک او نقشه مرگ او را کشیدند. ویتو سعی می کند به او هشدار دهد، امیدوار است که سانی تغییر کند و آرام شود.

درست است که ویتو با سانی و مایکل سخت گیر است اما همیشه سعی می کند درس مهمی به آنها بدهد و این دیالوگ یکی از درس های مهم اوست. با ادامه فیلم، مشخص می شود که آنها فقط می توانند به خودشان اعتماد کنند.

8- هرگز این را برای تو نخواستم. – ویتو کورلئونه

ویتو و مایکل یکی از نزدیک ترین روابط را در این فیلم دارند. برای بینندگان واضح است که ویتو برای کوچکترین پسرش احترام زیادی قائل است و در مقابل مایکل نیز برای او احترام زیادی قائل است. ویتو به مایکل می گوید که او هرگز نمی خواست کوچکترین پسرش در تجارت خانوادگی شرکت کند. او فکر می کرد که ارزش مایکل از خشونت و جنگ های مافیایی بیشتر است.

اما با مرگ سانی، ساده لوحی فرودو و شرایط فیزیکی ویتو، هیچ کس دیگری جز مایکل نبود که این کار را انجام دهد. هرگز قرار نبود کارها به این شکل پیش برود، اما پدر و پسر با پذیرش این حقیقت تلخ، گناهان یکدیگر را می بخشند.

7- «این یک عادت قدیمی است، تمام عمرم سعی کردم بی خیال نباشم». – ویتو کورلئونه

هنگامی که ویتو برای اولین بار به مخاطب معرفی می شود، شکست ناپذیر به نظر می رسد. او مظهر قدرت است، با ثروت، نیروی انسانی و نفوذی که به نظر می رسد حد و مرزی ندارد. او آرام، خونسرد و همیشه در کنترل است و دقیقاً می داند چه کاری انجام دهد. اما در طول فیلم کم کم مشخص می شود که چقدر از این قدرت فقط یک ظاهر است. ویتو هرگز پس از ترور به طور کامل بهبود نمی یابد، بلکه فقط به مایکل نشان می دهد که چقدر فرسوده است.

ویتو به پسرش اعتراف می کند که تمام رفتار و ظاهر او فقط یک نقاب است. او خودش را کنترل می کند، منتظر می ماند و اهدافش را دوباره ارزیابی می کند. سرپرستی خانواده کار و تلاش زیادی می خواهد که درس مهمی برای سرپرست جدید خانواده است. او به مایکل می گوید که یک رئیس خوب بودن بهایی دارد، زیرا آنها باید همیشه مراقب دشمنان بالقوه باشند و مایکل باید برای پرداخت این هزینه آماده باشد.

6- “این خانواده من هستند. من اینطور نیستم.” – مایکل کورلئونه

از بسیاری جهات، پدرخوانده یک تراژدی مدرن است، نه به این دلیل که افراد زیادی می میرند، بلکه به این دلیل که مایکل یک قهرمان تراژیک است. مایکل به دلیل غرور بیش از حدش سقوط می کند و این سقوط برای اولین بار در این صحنه نشان داده می شود. مایکل داستان یک حادثه خشونت آمیز از گذشته پدرش را برای کی تعریف می کند تا به او نشان دهد که خانواده او چه نوع مردمی هستند.

این داستان کی را نگران می کند، اما مایکل به او اطمینان می دهد که او متفاوت است. با این حال، در طول فیلم، مایکل به تدریج بیشتر و بیشتر به تجارت خانوادگی کورلئونه کشیده می شود، تا اینکه به همان اندازه بد می شود. کی خودش را دوباره به آغوش مایکل می اندازد، او تصمیم می گیرد باور کند که مایکل واقعاً این را گفته است، تا زمانی که برای فرار از او خیلی دیر شده است.

5- مردی که با خانواده اش وقت نمی گذراند هرگز مرد واقعی نخواهد بود. – ویتو کورلئونه

در طول عروسی کانی، ویتو با پسر خوانده و خواننده مشهور خود جانی فونتین آشنا می شود. جانی از پدرخوانده‌اش برای بازی در فیلمی کمک می‌خواهد که می‌تواند او را دوباره در صدر قرار دهد. پس از گوش دادن به مشکل فونتین، سانی وارد اتاق می شود. همانطور که ویتو از فونتین می‌پرسد که آیا با خانواده‌اش وقت می‌گذراند، او نگاهی گذرا به سانی می‌اندازد که دقیقاً مرد خانواده نیست.

دیالوگ ویتو در مورد آنچه که یک مرد واقعی را تعریف می کند کاملاً نشان دهنده اخلاق و ارزش های شخصی او است و همچنین اشاره ای غیرمستقیم به سانی دارد و آن را به یکی از بهترین دیالوگ های فیلم های گانگستری تبدیل می کند. اگرچه ویتو پسرش را دوست دارد، اما از خیانت زناشویی سانی و بی توجهی به وظایفش به عنوان شوهر و پدر شرمنده است. ویتو بدون پرداختن مستقیم به موضوع، نظر خود را روشن می کند.

4- اسلحه را بینداز، کانولی را بردار. – پیتر کلمنزا

خشونت یکی از هسته های اصلی فیلم پدرخوانده است. مهم نیست که شخصیت ها چگونه به نظر می رسند، همه آنها افراد بسیار خطرناکی هستند که در هر لحظه آماده کشتن هستند، در حالی که پشت یک ظاهر معمولی پنهان می شوند. خانه های آنها با تزئینات کریسمس تزئین شده است و همسرانشان از آنها می پرسند که چه زمانی به خانه می آیند، گویی مشاغل عادی دارند. این دوگانگی در صحنه ای با کلمانزا به خوبی نمایان می شود. او در حالی که درگیر اعمال خشونت آمیز و قتل می شود، با آرامش به کارهای روزمره خود می پردازد.

کلمانزا به همکارش دستور می‌دهد که اسلحه‌ای را که برای کشتن شخصی در صحنه جرم استفاده کرده است، بگذارد. آنها نگران یافتن شواهد قتل نیستند و می دانند که مشکلی وجود نخواهد داشت. با این حال، کلمانزا به یاد می آورد که کانولی (نوعی شیرینی) را که همسرش درخواست کرده بود، به خانه برد.

3- ببین چطور پسرم را کشتند. – ویتو کورلئونه

در فیلم پدرخوانده، مارلون براندو به بهترین فرم بازگشته بود و این سکانس نشان می دهد که او چقدر بازیگر ماهری است. دون کورلئونه مرد ظالمی نیست، حداقل در مورد خانواده اش. واضح است که او به فرزندان و حتی کارکنان خود اهمیت می دهد، اما به ندرت این احساسات را نشان می دهد. این اولین بار است که مخاطب او را اینگونه می بیند.

او به شدت گریه می کند و نگران است که وضعیت او باعث مرگ سانی شده است. واضح است که مرگ سانی تأثیر عمیقی بر ویتو گذاشته است و دلیل اصلی ترک او از تجارت خانوادگی است. دیدن این جنبه انسانی تر ویتو باعث دلگرمی است.

2- پیشنهادی به او می دهم که نتواند رد کند. – ویتو کورلئونه

این دیالوگ یکی از معروف ترین دیالوگ های کل سریال پدرخوانده است که بارها به آن ارجاع و تقلید شده است. این دیالوگ سبک زندگی خانواده کورلئونه را کاملاً خلاصه می کند. کورلئونه ها به هر قیمتی به خواسته خود می رسند. اما آنها همیشه این کار را متمدنانه انجام می دهند. آنها مجرم نیستند، بلکه تاجر هستند و آمده اند تا معامله کنند. این دیالوگ هم به دلیل ظاهر دلنشینش و هم به دلیل تهوع های تهدیدآمیزش موثر است.

مخاطب کم کم متوجه می شود که بیشتر پیشنهادهای خانواده کورلئونه شامل خشونت است و این با ارائه این دیالوگ توسط ویتو به خوبی نشان داده می شود. او آن را به عنوان یک شوخی مطرح می کند، حتی اگر همه می دانند ویتو یعنی چه. این نشان دهنده سطح توهم قدرتی است که خانواده کورلئونه دارند. آنها مطمئن هستند که آرزوهایشان همیشه برآورده خواهد شد.

1- حتی فکرش را هم نمی کردی که مرا پدرخوانده خطاب کنی. – ویتو کورلئونه

این صحنه یکی از مشهورترین لحظات و سکانس های تاریخ سینماست. این اولین بار است که دون ویتو کورلئونه افسانه ای را می بینیم و شخصیت او به خوبی معرفی می شود. او برای وفاداری و احترام ارزش قائل است و خود را یک جنایتکار درجه یک می داند. ویتو در نهایت به مردی که از او کمک خواسته کمک می کند. البته او نمی خواهد مردم فکر کنند که او فقط به فکر پول است که واقعاً توهین به او است.

ویتو خود را مردی اصولی می داند، او نشان می دهد که برای درخواست چنین لطفی، احترام طرف مقابل کافی نیست و باید با احترام زیادی با او برخورد کرد. گورکن از ترس اینکه دچار مشکل شود نمی خواست به دون کورلئونه نزدیک شود، اما اکنون از او کمک می خواهد. ویتو می خواهد به او بفهماند که درخواست کمک برای او بیش از پول هزینه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی