به گزارش میهن تجارت | سرانجام پرونده قتل مهرجویی؟!

احمد طالبی نژاد به آسیب شناسی اجتماعی قتل دلخراش داریوش مهرجویی و همسرش پرداخته است.

1- از مهرماه سال گذشته که داریوش مهرجویی و همسرش خانم وحیدا محمدی فر به طرز فجیعی سلاخی شدند، این سوال در ذهن بسیاری از مردم ایجاد شد که گناه این دو نفر چه بود؟

آیا مرتکب اشتباهی شده اند که این مجازات دردناک را به آنها تحمیل کرده است یا این قتل یکی از آن قتل های معمولی در شهرهای بزرگ و مناطق است.

سوال دیگر این است که اگر این دو نفر مهرجویی و همسرش نبودند و دو نفر عادی بودند، پلیس، قوه قضائیه و نهادهای مرتبط به سادگی از کنار آن عبور می کردند یا حداقل گزارش تحقیق را در اختیار مردم قرار می دادند؟ متاسفانه هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی درباره وقایع بعد از حادثه سکوت دردناکی حاکم است و به گفته سیاستمداران سکوت معناداری وجود دارد که مونا تنها خاطره وحیده مهرجویی و داریوش مهرجویی است که در آن شب وحشتناک به مهمانی در کرج رفتند و به خانه بازگشتند. زمانی که با صحنه قتل فجیع روبرو شد. شخصی نزد او آمد و موضوع را به پلیس گزارش داد، نمی دانیم چرا مونا حرف نمی زند و آیا از جایی تحت فشار است یا ترس وحشتناکی به او مبتلا شده است که به قول قدیمی ها لال است. . همه این سؤالات می تواند در ذهن متفاوت شود و هرکسی می تواند این فاجعه را تفسیر و تفسیر کند، هرچند که نتایج دادگاه اعلام شده است، اما ذهن مردم از آنچه رخ داده متقاعد نشده است.

2- به هر حال آقای مهرجویی به عنوان یک فیلمساز برجسته از دنیا رفتند، اما اینکه مهرجویی چه جایگاهی در تاریخ سینمای ایران و جهان دارد به نظر من مهم است، مهرجویی از معدود هنرمندانی بود که جایگزین واقعی نداشت و جایش خالی بود. جایگاه در سینمای ایران با تمام وجود احساس می شود. ممکن است نسخه ای جعلی برای او وجود داشته باشد، درست مانند زمانی که علی حاتمی در قید حیات بود و عده ای تلاش کردند او شوند، اما موفق نشدند. گاهی به این فکر می کنم که در این دوران سینما و فروش، دورانی که صنعت سینما به نمایش های سطحی و مبتذل با رقص های مضحک و شنیع تبدیل شده است، آیا داریوش مهرجویی می تواند به زندگی هنری خود ادامه دهد؟

واقعیت نشان می‌دهد که او نمی‌توانست ادامه دهد، چون فیلم‌های اخیرش برای طبقه نخبگان و نخبگان جامعه چندان قانع‌کننده نبود، آدم احساس می‌کرد که اینها فیلم‌های مهرجویی نیستند، بلکه فیلم‌های موقعیت هستند، چون می‌خواست هر دو را قانع کند. نخبگان جامعه و مخاطبان عام که این اتفاق افتاده است. سقوط نکرد، مخصوصاً در مورد فیلم «لامیور» که البته به نظرم فیلم متوسطی بود. اما در باکس آفیس شکست خورد، با این حال، فکر می کنم نگاه لامینور به جوانی و موسیقی عمیق بود و شعاری نبود. من همیشه گفته ام مهرجویی به هر موضوعی که دست بزند عمیق می شود حتی وقتی فیلم «نارنجپوش» را درباره زباله می سازد، هرچند این فیلم در کنار شاهکارهای او نیست، اما نگاه متفاوت به زباله و محیط در فیلم کاملاً است. معروف، حتی در فیلم های ساده و سفارشی، مانند لباس نارنجی، نگاهی عمیق و فلسفی می بینیم. او دیدگاه متفاوتی با فیلم گاو داشت، یعنی مسائل ساده زندگی را انتخاب می کرد و نگاهی متفاوت به آن داشت، همیشه در آثارش از سطح فراتر می رفت تا به عمق برسد. چنین نگاهی در آثار سینماگران ایرانی وجود دارد، حتی در فیلم ساده «شرک» که یکی از فیلم های کمتر شناخته شده مهرجویی است، جنبه فلسفی عمیقی به چشم می خورد یا در فیلم پری با دختری جوان. ما با هیبت دختران محجبه دهه شصتی روبرو هستیم که در نوعی سردرگمی به سر می برند. این است که این فیلم فقط نگاه فلسفی ندارد، این فیلم چه آن زمان و چه الان نشان می دهد که جوانان بلاتکلیف و آویزان هستند، در صحنه ای از فیلم، گریه نیکی کریمی در چاه، فریاد یک نسل است. سینمای مهرجویی معنا دارد، بدون زور و خودنمایی، دنیای پشت واقعیت روزمره را به ما نشان داد. شخصیت های فیلم مهرجویی در همه فیلم های او به دنبال آرامش هستند به جز الماس 33 که داستان متفاوتی است و فیلمی تقلید آمیز بود که برای اثبات خودش ساخته بود. اما خوشبختانه مسیر کاری او با دکتر ساعدی منحرف شد و گاو تبدیل به شاهکار سینمای ایران شد، فیلمی که نقش تاریخی بزرگی ایفا کرده و هنوز از نظر مفهومی تازه است و برای همیشه تازه خواهد ماند. در گاو جایگاه انسان را با ابزار کار نشان می دهد که معرف انسان امروز و آینده است.

3- چه جای تاسف است (قتل به هر حال شنیع است) فیلمسازی را از دست دادیم که نقشش در تاریخ سینمای ایران فراتر از نقش معمولی و ساده بود. فیلمسازان نسل او جریان ساز بودند، اما واقعیت این است که روند آنها به سمتی نادرست ختم شد، اما مهرجویی با وجود کاستی ها راهی برای سینمای ایران و نسل بعدی گذاشت که به رستگاری ختم شد.

به عنوان نمونه، اصغر فرهادی، فیلمبردار فرهیخته، مدیون مهرجویی است، خودش در مستند موج نو به این موضوع اعتراف کرد. روزی که داشتیم مستند موج نو را می ساختیم، به فرهادی که با حالت معلم و شاگردی روبروی مهرجویی ایستاده بود، گفتم کمی چالش برانگیزتر با او برخورد کند، فرهادی در پاسخ به من گفت: اشکالی ندارد. ؟” او بزرگترین فیلمساز کشور است، چگونه می توانم به او مدیون باشم؟

امروز نتیجه مهرجویی را در فیلمسازانی چون کیانوش عیاری و اصغر فرهادی می‌بینیم، مهرجویی سی سال بعد فیلمساز پرطرفداری بود، حتی یک قرن بعد، برخی از فیلم‌های او مانند هامون هنوز تازه و درخشان هستند. از دست دادن مهرجویی برای من بسیار مهم و تلخ است، هرچند نحوه فوت او بسیار مهم است. نمی دانم با قتل او چه می شود، اما می دانم که ماه پشت ابر نخواهد ماند و روزی حقیقت آشکار خواهد شد.

4. و نکته آخر که ناراحت کننده است این است که مهرجویی، تقوایی و کیمیایی از نسلی بودند که به ادبیات احترام می گذاشتند و بهترین آثارشان اقتباس از ادبیات است. 90 درصد آثار مهرجویی پشتوانه ادبی دارد، مهرجویی همیشه می خواند و یادداشت می کرد تا بتواند بر اساس کتابی که می خواند فیلمنامه بنویسد و بسازد، نمی دانم در این شرایط کسی می تواند ادبیات کلاسیک و ادبیات مدرن را پیدا کند. به خصوص در بین نسل جوان. امروز برو؟ یکی از حسرت ها این است که به نظر نمی رسد جایگزینی برای او در این زمینه پیدا شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *