روایتی از ۱۲ بهمن ۵۷؛ از مهرآباد تا بهشت زهرا

به گزارش خبرگزاری IMNA ، روزهای فوریه روزهای پر از التهاب و امید بود. ملت ایران ، پس از فرار شاه در 2 ژانویه ، انتظار مردی بود که سالها توسط آنها هدایت می شد. امام خمینی به مدت پنج سال در تبعید زندگی کرده بود ، اما هرگز از مردم آنها جدا نشد.

در آخرین روزهای سلطنت ، شاه شاپور باختیار را به عنوان آخرین امید حکومت خود منصوب کرد. باختیار ، که سقوط خود را نزدیک دید ، با همه توانایی تلاش برای جلوگیری از ورود امام به کشور. او به فرماندهان ارتش هشدار داده بود كه اگر امام خمینی برگردد ، فرصتی برای دولت نخواهد بود. اما رهبر انقلاب مصمم بود که پای خود را در میهن بگذارد و پایان حکومت استبداد را برپا کند.

فرود تاریخی در مهرباد ؛ فریادهایی که پشت سر می گذارند

7 فوریه ، طلوع من ، خیابان ها در خیابان ها جارو می کردند ، فرودگاه گل جاری می شد و قلب مردم در اضطراب و اشتیاق قرار می گرفت. میلیون ها چشم منتظر لحظه ای بودند که هواپیمای هواپیمایی که امام خود را حمل می کرد.

پرواز قرار بود ساعت 9:30 صبح به زمین نشست ، اما دقایق انتظار ادامه یافت. تا 1 و 2 دقیقه ، وی برج پیام خلبان را دریافت کرد: “درخواست فرود.” چند دقیقه بعد ، چرخ های هواپیما روی گروه مهاباد نشستند.

وقتی در باز شد ، امام خمینی (ره) با آرامش الهام بخش از پله ها پایین آمد. این فرودگاه که در لحظه سکوت سنگین بوده است ، با فریادهای “الله اکبر” و “خمینی عزیزم” منفجر شد تا منفجر شود.

محسن رافیقدوست ، که مسئولیت امنیت امام را بر عهده داشت ، روایت می کند: “کسی نبود که به گروه هواپیما برود.” شهید موتاهاری و آیت الله پاویدید ، برادر امام ، وارد هواپیما شدند و سپس با آنها به سالن فرودگاه آمدند. “

ضربان قلب در مهاراد ؛ جهان منتظر سخنرانی است

این فرودگاه از اشک و اشک غرق شده بود. در یک سخنرانی کوتاه ، امام خمینی پیام خود را به مردم منتقل کرد و سپس با دانش آموزان و توده مردم ، سرود “خمینی امام” طنین انداز شد.

رسانه های غربی ، که در تلاش بودند تا عظمت استقبال را برای ماه ها انکار کنند ، مجبور بودند سیل جمعیتی را که تهران هرگز چنین استقبال نکرده است ، ببینند. آنها جمعیت بیش از شش میلیون نفر را تخمین زدند.

بعد از چند دقیقه ، امام خمینی (ره) سوار اتومبیل شد که آماده شده بود. مقصد واضح بود: بهشت ​​زاهرا ، محل شهدای.

روایتی از اول ژانویه ؛ از مهرباد تا بهشت ​​زهرا

حرکت به سمت بهشت ​​زهرا ؛ سفری بین دریای دوستداران

کاروانی که حامل امام بود به آرامی در میان امواج انسانی حرکت می کرد. هزاران دست لیوان ماشین را لمس کرد ، هزاران چشم ، پر از اشک و امید ، به چهره رهبر آنها خیره شد.

در نزدیکی بهشت ​​زهرا ، جمعیت به جایی رسیدند که ماشین در آن ایستاده بود. موتور خاموش شد و تلاش برای روشن شدن آن انجام نشد. در این لحظه ، هلیکوپتر از هوا پرواز کرد و امام خمینی را به بهشت ​​زاهرا آورد.

وعده ای در محل شهدای ؛ خفه کردن

با ورود امام خمینی به بهشت ​​زاهرا ، جمعیت از هیجان لرزیدند. پس از تلاوت قرآن ، سرود “برخاستن ، شهدای مسیر خدا” در فضا پیچیده شد و این بار اشکها به گونه ها جاری شد.

چیز دیگر آماده یک سخنرانی تاریخی بود. صدای رهبر با میلیون ها قلب در انتظار طنین انداز شد: “ما در این مدت فاجعه را دیده ایم ؛ مصیبت های بزرگ ، فاجعه زنان جوان ، فرزندان فرزندان از دست داده اند ، پدر پدر گم شده است … آقا چه کسی خود را قبول نمی کند ، رفقای وی آن را نمی پذیرند ، ملت آن را قبول نمی کند ، ارتش آن را قبول نمی کند ، فقط ایالات متحده از او حمایت می کند تا ما این حرکت را ادامه دهیم تا آنها سرنگون شوند. ” ما آراء مردم ، مجلس مؤسسان و دولت موقت و دولت دائمی را تعیین می کنیم. “

و سپس آنها جمله ای را به دست آوردند که آخرین ضربه به بدن لرزان دولت پهلوی بود: “من یک دولت را منصوب می کنم ، آن را در دهان این ایالت قرار می دهم ، دولت را تعیین می کنم ، من یک دولت را برای حمایت از این ملت منصوب می کنم .

باختیار و هوادارانش امیدی به بقا نداشتند. انقلاب به لحظات سرنوشت ساز خود نزدیک بود.

روایتی از اول ژانویه ؛ از مهرباد تا بهشت ​​زهرا

بازگشت به قلب انقلاب ؛ شبی که بوی پیروزی داد

پس از پایان مراسم ، عزیمت امام خمینی از بهشت ​​زاهرا با یک چالش جدی روبرو شد. هلیکوپتر که آنها را به این مکان آورد ، دیگر نمی تواند فرود بیاید. سرانجام ، آمبولانس راهی را در وسط سیل جمعیت باز کرد و به یک نقطه امن به امام رسید. از آنجا وی هلیکوپتر را به بیمارستان هزار اتاق خواب منتقل کرد تا از زخمی های انقلاب دیدن کند.

پس از آن ، امام خمینی با یک ماشین ساده به محل اقامت موقت خود رفت. در شب ، علی رغم خستگی ، اعضای کمیته از استقبال استقبال کردند و برای آنها سخنرانی کردند.

در همان شب ، روحانیون در دانشگاه تهران که برای ورود به کشور به کشور اعتراض کردند ، با صدور بیانیه به نشستن خود پایان دادند.

7 فوریه ، یک شب با رایحه پیروزی بود. روز بعد ، تهران در تب انقلاب می سوزد و تاریخ مسیر خود را برای همیشه تغییر داد.

منبع : به گزارش میهن تجارت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی