ترامپ در خاورمیانه به دنبال چیست؟ / جبهه ضد جنگ اعراب در مقابل خواسته‌ی نتانیاهو برای حمله به ایران / سفر ترامپ به همان اندازه که می‌تواند زمینه را برای توافق هسته‌ای با تهران فراهم کند، ممکن است زمینه‌ساز جنگ هم شود

ترامپ در خاورمیانه به دنبال چیست؟ / جبهه ضد جنگ اعراب در مقابل خواسته‌ی نتانیاهو برای حمله به ایران / سفر ترامپ به همان اندازه که می‌تواند زمینه را برای توافق هسته‌ای با تهران فراهم کند، ممکن است زمینه‌ساز جنگ هم شود
میهن تجارت پایگاه داده اخبار تحلیلی (mihantejarat.com):

این هفته ، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریكا قرار است به سه شریک اصلی اصلی آمریكا در خاورمیانه سفر كند: قطر ، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. هنوز مشخص نیست که او دقیقاً به دنبال چه چیزی است. این ممکن است به دنبال اطمینان از سلاح ها و قراردادهای سرمایه گذاری در ایالات متحده باشد. ممکن است امیدوار باشد که شخصاً از سرمایه گذاری خلیج فارس در املاک و مستغلات ترامپ ، صندوق های سرمایه گذاری و کدها سود ببرد. اما بسیاری امیدوارند – و برخی نگران – که او جاه طلبی های بیشتری دارد. به ویژه ، به نظر می رسد سفر وی عمدتاً مربوط به ایران است. کشوری که دولتش در حال مذاکره با برنامه هسته ای خود است. با توجه به ماهیت غیرقابل پیش بینی دولت ترامپ و اختلافات داخلی در بین مشاوران اصلی آن ، این سفر ممکن است تا حد ممکن معامله هسته ای باشد.

با توجه به سرویس بین المللی “میهن تجارت” ، رهبران کشورهای خلیج فارس امیدوار بودند که از نظر مجدد ترامپ در میهن تجارتات دوباره حضور داشته باشند. آنها در دوران ریاست جمهوری ترامپ عملکرد خوبی داشتند و هیچ علاقه ای به جو بایدن ، رئیس جمهور ایالات متحده جو بایدن نداشتند. (همین مورد در مورد بیشتر مردم کشورهای خود نیز صدق می کند ؛ کسانی که بایدن را به دلیل هموار کردن مسیر اسرائیل برای تخریب غزه مقصر دانستند.) محمد بن سلمان ، ولیعهد عربستان سعودی ، هرگز به عنوان MBS برای توصیف عربستان سعودی به عنوان “کشور منزجر کننده” فراخوانده نشده است. در دوران ریاست جمهوری خود ، MBS روابط نزدیکی با ترامپ و همراهانش حفظ کرده بود و با بایدن با امکان عادی سازی روابط با اسرائیل بازی کرده بود. هدفی که هدف اصلی سیاست خاورمیانه قبل از 5 اکتبر بود. دولتی که از صمیم قلب از منطقه دور بود.

اما پس از پنج روز پس از ریاست جمهوری دوم ترامپ ، این رهبران اکنون گیج و نگران هستند. سیاست های ترامپ در خاورمیانه بسیار شبیه به سیاست های بایدن است. با کمال تعجب ، به ویژه با توجه به اینکه دولت جدید ساختار دولت فدرال را تغییر داده و اتحادهای کلیدی ایالات متحده را تغییر داده است. به عنوان مثال ، سیاست های ترامپ در مورد غزه و یمن نسخه ای ظالمانه تر و غیرقابل توقف از همان سیاست هایی است که بایدن دنبال کرد.

اما این ممکن است خیلی عجیب نباشد. پس از موفقیت بایدن در سال 2008 ، وی تقریباً تمام سیاست های خاورمیانه خود را ادامه داد: با تمرکز بر گسترش توافق نامه های ابراهیم (مجموعه ای از توافق های عادی بین اسرائیل و چندین کشور عربی) ، عدم بازگشت به توافق هسته ای با ایران ، که ترامپ از آن خارج شده بود.

سبک متفاوت ، نگرانی مشابه

در جایی که دو رئیس جمهور متفاوت هستند ، از نظر سبک و درجه قابل پیش بینی هستند. بایدن و تیمش قابل اعتماد و آشنا بودند ، در حالی که رهبران منطقه می دانند ترامپ می تواند بدون هشدار نظر خود را تغییر دهد. آنها نگران این هستند که تعرفه های ترامپ رکود جهانی را آغاز کند که به هزینه فروش نفت و حمل و نقل که از دریای سرخ و کانال سوئز عبور می کند ، خواهد بود. آنها می ترسند که کمک های خارجی ترامپ گیرندگان خود را مانند اردن بی ثبات کند. اظهارات بحث برانگیز وی در مورد غزه آنها را نگران کرده است. و از همه مهمتر ، آنها نمی دانند که او واقعاً به دنبال دیپلماسی با ایران است یا فقط وانمود می کند که در راه حرکت می کند ، در حالی که او واقعاً زمین را برای جنگ آماده می کند.

برنامه سفر

به نظر می رسد تصمیم به بازدید از هر سه قدرت بزرگ عرب در خلیج فارس ، نه فقط عربستان سعودی ، برای جلوگیری از شکاف بین آنها اتخاذ شده است. در سال 2 ، ترامپ از عربستان سعودی بازدید کرد و پس از بازگشت ، پیامی را در توییتر منتشر کرد که حمایت خود را از انزوا قطر اعلام کرد – چراغ سبز برای عربستان سعودی ، بحرین ، مصر و امارات متحده عربی برای شروع محاصره قطر برای حمایت از گروه های اسلامی. محاصره شورای همکاری خلیج فارس جنگید و به جنگهای پروکسی و مسابقات سیاسی در سراسر منطقه دامن زد. تلاش های دولت ترامپ برای تحمیل حداکثر فشار به ایران از طریق تحریم های شدید نیز قطر را برای تجارت و دسترسی به ایران مختل کرد. محاصره به محض ورود بایدن به کاخ سفید به پایان رسید ، زیرا رهبران منطقه سعی کردند با اولویت های رئیس جمهور جدید هماهنگ شوند ، این بار برای کل منطقه.

سفر ترامپ – اولین سفر خارجی وی در دوره دوم خود – عمدتاً روی اقتصاد متمرکز بود. ترامپ امیدوار است که یک قرارداد 2 میلیارد دلاری برای فروش سلاح به عربستان سعودی و تشویق سرمایه گذاری های خلیج فارس در اقتصاد ایالات متحده امضا کند. حداقل سعودی ها مشتاق هستند که خود را به عنوان یک شریک اقتصادی نشان دهند. پس از میهن تجارتات ترامپ ، MBS قول سرمایه گذاری 2 میلیارد دلاری در ایالات متحده را داد. اما در عمل ، چنین تعهداتی عمدتاً جنبه چشمگیری دارد ، زیرا عربستان سعودی با کاهش قیمت نفت و خواسته های اقتصادی داخلی نرم می شود و به ندرت وعده های سرمایه گذاری خود را انجام می دهد. ترامپ همچنین ممکن است اهداف شخصی داشته باشد. به گزارش نیویورک تایمز ، شرکت های خانوادگی ترامپ میلیون ها دلار از معاملات با شرکت های وابسته به امارات متحده عربی ، قطر و عربستان سعودی دریافت کرده اند.

ترامپ ممکن است سعی کند کشورهای حوزه خلیج فارس را ترغیب کند تا قیمت نفت را پایین نگه دارد. در دوران بایدن ، عربستان سعودی علاقه ای به استفاده از سیاست های نفتی خود برای کمک به ایالات متحده نداشت. در حقیقت ، ریاض به همراه سایر اعضای اوپک پلاس ، تولید نفت بایدن را عصبانی کردند ، زیرا باعث افزایش قیمت بنزین شد ، با ضرر سیاسی به پایان رسید و درآمد نفت روسیه را افزایش داد ، در حالی که ایالات متحده مسکو را برای حمله روسیه به اوکراین تحریم کرده بود. اما قیمت پایین نفت برای ریاض خطرناک است ، زیرا برای حفظ بودجه بلندپروازانه و برنامه های بلندپروازانه خود به قیمت های بالا نیاز دارد.

کشورهای خلیج فارس در حال تبدیل شدن به جبهه های ضد جنگ هستند

سفر ترامپ همچنین به مسائل سیاسی منطقه می پردازد ، اگرچه اهداف وی در این زمینه بسیار مبهم تر است. دولت های عرب نمی دانند که ایالات متحده می خواهد آنها را برای جنگ یا صلح با ایران آماده کنند. چنین ابهام غیر معمول است. بخشی از مشکل این است که دولت ترامپ کمتر و کمتر کارآمد بوده و با چندین صدا صحبت کرده است. حذف مایکل والتز به عنوان مشاور امنیت ملی در آستانه سفر نمونه بارز است. والتز از نزدیک با نخست وزیر اسرائیل ، بنیامین نتانیاهو در مورد اقدامات نظامی علیه ایران هماهنگ شد و رویکرد تهاجمی به حوثی ها در یمن را دنبال کرد. رهبران خلیج فارس اکنون نمی دانند که عزل وی نشان دهنده تغییر سیاست ایالات متحده یا صرفاً نشانه ای از هرج و مرج دولت ترامپ است.

مسئله اصلی البته ایران است. هنگامی که ترامپ در سال 6 به عربستان سعودی سفر کرد ، رهبران سعودی و امارات متحده عربی مشتاق بودند که دیپلماسی اوباما را رها کنند و رویکردی متناقض تر به جمهوری اسلامی اتخاذ کنند. اما نگرش آنها از آن زمان تغییر کرده است. در سال 2 ، نیروهای پروکسی ایران به پالایشگاه نفت سعودی حمله کردند و به طور موقت 5 ٪ تأمین نفت را کاهش دادند. امتناع دولت ترامپ از پاسخ به این حمله ، رهبران خلیج فارس را شوکه کرد. رهبرانی که استراتژی امنیتی آنها همیشه به تضمین های ایالات متحده اعتماد داشته است. ایالات متحده همچنین پاسخ داد که محدود به حمله حواشی ایران به ابوظبی در سال 6 و رهبران منطقه ای ناامید شده است. این وقایع به خلیج فارس یادآوری می کند که آنها اولین هدف ایران در صورت جنگ منطقه ای خواهند بود و تقریباً با عواقب آن روبرو خواهند شد. در حالی که به نظر می رسد اسرائیل مشتاق حمله به ایران است ، کشورهای خلیج فارس در حال تبدیل شدن به یک جبهه ضد جنگ هستند.

در سالهای اخیر ، ریاض بی سر و صدا روابط خود را با ایران در یک چارچوب میانجیگری ترمیم کرده و سعی در جلوگیری از تنش در منطقه دارد. رهبران خلیج فارس از شکست های اخیر ایران توسط اسرائیل اشک ریخته اند – به ویژه نابودی حزب الله ، و اگر رژیم ایران فروپاشید ، اشک نمی ریزند. اما برخلاف اسرائیل ، آنها اعتقاد ندارند که منافع آنها جنگ به تهران است. اگر ترامپ جنگ با ایران را انجام دهد ، خلیج فارس به دنبال امتیازات خواهد بود: ضمانت های جدی استراتژیک مانند پیمان رسمی دفاع (پیشنهاد شده به سعودی ها در دوران بایدن) ، فروش سلاح ها و سایر امتیازات کمکی در ازای حمایت عمومی از رویکرد جدید آمریکایی.

بسیار محتمل است که ترامپ به جز امضای چند قرارداد اسلحه ، دستاورد بزرگی در این سفر داشته باشد. اما او باید سعی کند اقدامات خوبی انجام دهد. او باید از این فرصت استفاده کند تا قصد خود را برای دستیابی به توافق هسته ای و سیاسی با ایران انجام دهد.

چنین توافق نامه ای می تواند از خرابی های موقت و عقب نشینی های تهران بهره برداری کند و ایران را در چشم انداز جدیدی از نظم منطقه ای گنجانده باشد. این توافق مطابق با جو در منطقه خواهد بود ، زیرا خطر جنگ اسرائیل با ایران را کاهش می دهد. روابط ایران با کشورهای خلیج فارس عادی می شود. و متحدین ایران در منطقه ، از جمله حزب الله ، حاوی حوثی ها و شورشیان اسدام در سوریه هستند. اگر ترامپ به توافق برسد که محدود به برنامه هسته ای ایران نباشد ، می تواند ادعا کند که این توافق نامه به توافق بهتری نسبت به رئیس جمهور پیشین ایالات متحده باراک اوباما رسیده است.

اما این خود محدودیت ترامپ نسبت به ایران با حمایت کامل از مبارزات نظامی اسرائیل همراه بوده است. به نظر می رسد دولت ترامپ جاه طلبی اسرائیل را برای بازسازی نظم منطقه ای از طریق قدرت نظامی پذیرفته است. و اگر توافق اسرائیل با توافق هسته ای با ایران (به جای حمله یک جانبه به تسهیلات هسته ای جمهوری اسلامی) این است که ایالات متحده به اسرائیل اجازه می دهد تا به تخریب غزه پایان دهد و شاید به کرانه باخت وصل شود ، آنگاه اثرات پایدار هر توافق با ایران کوتاه خواهد بود.

توافق نامه جدید با ایران باید در چارچوب یک دستور بازسازی شده در منطقه تثبیت شود ، نظمی که حداقل یک آتش بس پایدار در غزه ، ارسال گسترده کمک های بشردوستانه به منطقه و مسیری باورنکردنی برای شکل گیری دولت فلسطین مصرف می کند.

با توجه به ترکیب دولت ترامپ ، فرآیندهای تصمیم گیری در مورد تصمیم گیری و ترجیحات سیاست آن ، تصور چنین آینده ای دشوار است. به نظر می رسد ترامپ می خواهد یک دستور منطقه ای مبتنی بر زور و تجارت داشته باشد ، نه مشروعیت یا مشارکت. او ریشه در قدرت نرم ایالات متحده و حضور غیرنظامی در منطقه داشته است. از جمله نابودی توانایی دولت فدرال در اجرای سیاست ، بستن مرزهای ایالات متحده ، کاهش کمک های خارجی و بسته شدن مؤسسات دیپلماسی عمومی. حمایت اسرائیل از مهاجرت اجباری جمعیت و الحاق غزه توسط اسرائیل باعث می شود افکار عمومی خاورمیانه شعله های بیشتری را ایجاد کند. موضوعی که حتی یک توافق هسته ای با ایران نیز قادر به تسکین نخواهد بود.

اگر ترامپ واقعاً بخواهد چرخه بی پایان شکست سیاست ایالات متحده در خاورمیانه را بشکند ، این سفر به خلیج فارس می تواند نقطه شروع خوبی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی