فرمان زمین مانده رهبری درباره خودروساز بزرگ کشور

فرمان زمین مانده رهبری درباره خودروساز بزرگ کشور

اینها همان سخنان رهبری روز بعد از بازدید از نمایشگاه تولید داخل است که وقتی در غرفه یک شرکت بزرگ قطعه سازی حاضر شدند، مدیران آن فرصت را مغتنم شمرده و گفتند: با وجود اینکه 30 درصد سهام ایران خودرو متعلق به شرکت بزرگ قطعه سازی است. بخش خصوصی و ما بزرگترین سهامدار آن هستیم.”

آرزویش این بود که مدیریت ایران خودرو را در دست بگیرد و رهبری بلافاصله به وزیر صمت گفتند: مدیریت موضوع مهمی است. مجمع عمومی هم هست. مدیریت باید انتخاب شود.

اینکه دولت فقط 5 درصد از سهام یک شرکت بزرگ خودروسازی (و به گفته یک کارشناس 6 درصد) را در اختیار دارد، اما مدیریت آن را بر عهده دارد، با هیچ منطقی سازگار نیست، اما با وجود اینکه رهبری تصریح کرده است. و دستور این دستور را داد، عملاً روی زمین است. اجرایی نشده است، در حالی که وظیفه دولت حتی بیشتر از واگذاری مدیریت است و آن خصوصی سازی یک خودروساز بزرگ است.

شاید همین مثال برای توصیف وضعیت اقتصاد ایران کافی باشد که دولت فقط 5 یا 6 درصد را در اختیار دارد، اما به دلیل شرایط سایر سهامداران و کنترل های مختلف، نه تنها خصوصی سازی نمی کند، بلکه اجازه ورود به آن را نیز نمی دهد. مدیریت بر اساس همان 30 درصد!

توجیه ممانعت از ورود سهامدار به مدیریت از قول یکی از اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس این بود که مالکیت قطعه ساز مشکلاتی را در حوزه قیمت گذاری ایجاد می کند.

ماجرا اما فراتر از اینهاست و واقعیت این است که آنها موظف به خصوصی سازی هستند، اما نمی خواهند خصوصی سازی کنند و طبق ظاهر می خواهند خصوصی شود، اما همچنان در اختیار دولت و دولت است. انباشته شدن خسران بر ضرر که دود آن به چشم مردم می رود. و وضعیت به گونه ای است که هم تولیدکننده نصرافد ناراضی است و هم مصرف کننده. به قول مولانا: چه کسی چنین شیری را آفرید؟

البته خداوند شیری نیافرید که یال و دم و اشک نداشته باشد و این آرزوی کسی بود که می خواست روی بدنش تصویر شیر را خالکوبی کند اما آن را نداشت. صبور باش، اما خصوصی سازی ایران شیری را به وجود آورده است که مشخص نیست خصوصی است یا نه. دولتی؟

اگر خصوصی است چرا اجازه نمی دهند سهامداران بخش خصوصی در مدیریت نقش داشته باشند و به طور موثر وارد هیات مدیره شوند و چرا تا این حد در مدیریت دخالت دارند و یکی از شگردهاست. و ابزار، احراز صلاحیت است و تحت این عنوان، مدیران از طریق کانال ویژه انتخاب می شوند. .

اگر دولتی است چگونه تنها با 5 یا 6 درصد مالکیت و مدیریت دارد؟ فقط می توان سخنان مولانا را تکرار کرد که چنین شیری را آفرید؟

با این حال، این مقاله به دنبال طرح این سؤال نیست، زیرا ما می دانیم که چگونه ایجاد شده است. بلکه می خواهد بپرسد چرا ایران خودرو خصوصی نمی شود؟ اگر در حال حاضر نمی خواهند خصوصی سازی کنند، چرا حکم رهبری مبنی بر واگذاری مدیریت به سهامداران بخش خصوصی را اجرا نمی کنند؟ بیشتر مربوط می شود که سهامدار قطعه ساز باشد یا تامین اجتماعی و شستا و سایر نهادها؟ اینکه دولت در ظاهر مالک نیست بلکه آنقدر مقررات وضع می کند که عملا امکان قیمت گذاری و مقرون به صرفه بودن را انکار می کند نیز انحراف از خصوصی سازی است و به همین دلیل برخی آزادسازی را قبل از خصوصی سازی می دانند.

در واقع با سه شکل مواجه هستیم: در شکل اول، دولت مالک است و بر این اساس، مالکیت اعضای هیئت مدیره را تعیین می کند. در این صورت بخش خصوصی جایی برای مشارکت ندارد و شرکت دولتی مدام چاق و چاق تر می شود و نیازی به توضیح نیست و واضح تر از آن است که بیان شود. به همین دلیل دستور خصوصی سازی صادر شد و اصل 44 قانون اساسی به گونه ای گسترده تفسیر شد که مجالی برای خصوصی سازی وجود داشت.

در شکل دوم، در ظاهر خصوصی شده است، اما در واقع نه. این به سه دلیل است: اول اینکه بخش خصوصی واقعی به طور کامل به صحنه نیامده است، اما سازمان ها همچنان سهامدارانی دارند که اگرچه نام آنها خصوصی است، اما در چنگال دولت هستند و اگر نبودند، دولت تغییر نمی کرد قرار نبودند. کافی است نگاهی به تغییرات مدیریتی دو باشگاه پرطرفدار فوتبال بیندازیم که مانند دو شرکت بزرگ خودروسازی دستخوش این تغییرات هستند و در حالی که دولتی معرفی نمی شوند، مشخص است که دخالت دولت تا چه حد است.

دلیل دوم این است که با شرایط خاص، اما غیراقتصادی، کانال انتخاب مدیران را در اختیار می گیرند تا در عمل امکان ورود دیگران وجود نداشته باشد. دلیل سوم همان است که قبلاً ذکر شد. خصوصی شده است، اما در چنگال مقررات دولتی گرفتار شده است. بهترین مثال شرکت های هواپیمایی و بانک های خصوصی هستند که اختیار تعیین قیمت بلیط و ساعت کاری بانک را ندارند! وقتی تداخل به حدی باشد که جایی برای رقابت نباشد، بهره وری محقق نمی شود.

در این فضا ظاهراً شرکت هواپیمایی خصوصی شده است و بانک خصوصی نمی تواند رقابت کند چه برسد به خودروساز که دولت برخی ظواهر را رعایت نمی کند. حامیان وضع موجود و مخالفان خصوصی سازی ایران خودرو به تجربه های تلخی در گذشته اشاره می کنند که مشکلاتی را به وجود آورده است. با این توصیف باید پرسید که اصل در خصوصی سازی است یا در اجرا؟

آره. در برخی موارد اتفاقی که افتاد غارت بود نه خصوصی سازی اما برای تکرار نشدن باید خصوصی سازی واقعی انجام شود چون واقعا خصوصی سازی هم نبود! مطلوب است اما شکل سوم است به گونه ای که دولت به جای مالکیت و مدیریت نظارت می کند.

اگر به دستور رهبری عمل کنند و در گام اول سهامداران بخش خصوصی طبق قانون تجارت در مدیریت دخالت کنند و در مرحله بعد خصوصی سازی صورت گیرد، می توان گفت که نظر و دستور ایشان عمل شده است وگرنه. این فرآیند از هر مدلی فقط معایب و کاستی های خود را خواهد داشت. به خودی خود دارد و نتیجه آن چیزی جز انباشت ضرر بر ضرر و نارضایتی مصرف کننده نخواهد بود.

مدیری که از دخالت های غیرمسئولانه یا منفعت طلبانه یا کوته فکرانه به ستوه آمده بود، گفت: کمترین مزیت خصوصی سازی شرکت ایران خودرو این است که نماینده ای با چند هزار رای نمی تواند مستقیماً درخواستی را با مدیرعامل در میان بگذارد تا زمانی که مسئولیت را بر دوش مدیرعامل قرار ندهد. وزیر تهدید به استیضاح کرد و از ترس اینکه یک رای بتواند موقعیت و وزارتش را به خطر بیندازد، با مدیرعامل شرکت تماس گرفت و او را مجبور کرد که به درخواستی که زیر بار آن نبوده و در صورت عدم ارائه ، او باید برکنار شود!

البته در 30 ماه گذشته رئیس جمهور دو دستور خصوصی سازی خودروسازان را صادر کرده است، هرچند کارشناسان معتقدند اگرچه کل سهام دولت در ایران خودرو و سایپا به 21 درصد می رسد و در اولی بسیار کمتر است، اما مبنای دخالت دولت ایجاد سهام «تو دلی» است که عملا دست دولت را باز گذاشته است و این یکی از دلایل دیگر عدم اجرای دستور صریح رهبری و رهبری است. دستور اکید رئیس جمهور

با این حال، اگر آن را نمی توان فورا و به سرعت اجرا کرد، دولت می تواند دو کار اول انجام دهد: اول اجازه رقابت و کاهش تصدی. ثانیاً سهامدار می تواند طبق قانون تجارت وارد هیأت مدیره شود و در تصمیمات شرکت کند.

خصوصی سازی نیست که فقط 5 یا 6 درصد دارد و تامین اجتماعی و شستا و دیگران ظاهرا خصوصی و در عمل تابع دولت هستند و میدان را به دولت واگذار می کنند. حتی اگر مثل شرکت های هواپیمایی و بانک های خصوصی برایشان آنقدر قوانین وضع کنند که در عمل قدرت مانور نداشته باشند.

بر این اساس می توان گفت که فرمان رهبری و دستور بعدی رئیس جمهور روشن است و نیاز به توجیه و تفسیر ندارد و باید در سه مرحله اجرا شود: در گام اول، سهامداران بخش خصوصی مشمول قانون می شوند. هیئت مدیره و مدیریت شرکت.

در گام دوم، کاهش محدودیت‌هایی که شرکت را مقید می‌کند تا حدی که صلاحیت اعضای هیئت مدیره بانک خصوصی باید به تایید بانک مرکزی برسد و نرخ خرید و فروش پول توسط بانک مرکزی تعیین شود. و فراتر از آن، چه کسی را استخدام کنیم یا نه و همین الگو را در رابطه دولت و وزارت حراست و خودروساز بزرگ دیده ایم، با این تفاوت که حداقل در مورد بانک های خصوصی و شرکت های هواپیمایی. ظاهر رعایت می شود اما در ایران خودرو و بعد سایپا نیز این موضوع رعایت می شود. نشده است

از این مرحله می توان به عنوان آزادسازی یاد کرد و عدم انجام آن با نگرانی از پیامدهای خصوصی سازی توجیه نمی شود. گام سوم خصوصی سازی است. ملاک واقعی بودن یا نبودن این است که آیا سهامداران می توانند وارد هیات مدیره شوند یا خیر!

وضعیت فعلی پایدار نیست و تنها دلیل حیرت ناظران و حسرت مصرف کنندگانی است که بی گناه بالاترین قیمت را می پردازند و از کیفیت و لذت مطلوب بهره نمی برند.

اجرای فرمان صریح رهبری و قانون تجارت و خصوصی سازی. واقعاً ایران خودرو را خصوصی کنید و اگر محفوظات و ممنوعیت هایی دارید قبل از آن اجازه دهید سهامداران فعلی در هیات مدیره نقش آفرینی کنند زیرا اصل پذیرفته شده در اقتصاد این است که بهره وری جز با رقابت حاصل نمی شود و رقابت نیاز به خصوصی سازی دارد. . و اگر می گویید انجام شده و ما فقط 5 یا 6 درصد داریم، مدیریت را رها کنید. رهبری و قانون فقط از دولت نظارت خواسته اند و اینجا دیگر صلاح نیست نظارت را به مالکیت و مدیریت و دخالت تعبیر کرد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی