معمای ناکارآیی در بازار بورس تهران چیست؟

ناکارآمدی در بورس

میهن تجارت- بازار سرمایه ایران از دیدگاه بسیاری از فعالان مالی بازاری ناکارآمد است. بازاری با اطلاعات ناقص، تصمیمات ناگهانی سیاستگذاران و نوسانات غیرقابل پیش بینی همواره بین قیمت و ارزش واقعی سهام فاصله ایجاد می کند. در چنین فضایی باید فرصت های زیادی برای بهره مندی تحلیلگران و مدیران صندوق ها از رانت های اطلاعاتی فراهم کرد.

اما واقعیت آماری چند سال گذشته نشان می دهد که حتی در این بازار ناکارآمد، صندوق های سرمایه گذاری با وجود پیشی گرفتن از بازار در کوتاه مدت، به ندرت توانسته اند در بازه های زمانی طولانی بازدهی بالاتری نسبت به شاخص کل داشته باشند. این گزارش نگاهی تحلیلی دارد به چرایی این پدیده و محدودیت هایی که ساختار اقتصاد ایران بر مدیریت حرفه ای سرمایه گذاری گذاشته است.

نشانه های ناکارآمدی بازار سرمایه

در ادبیات مالی جهان، فرضیه بازار کارآمد بر این اصل استوار است که قیمت ها همه اطلاعات موجود را منعکس می کنند و در نتیجه هیچ سرمایه گذاری نمی تواند به طور سیستماتیک از شاخص بهتر عمل کند. اما بورس تهران با چنین تعریفی فاصله دارد. وجود اطلاعات نامتقارن، تاخیر در افشای اطلاعات، نفوذ تصمیمات دولت و عدم شفافیت کافی به دلیل مالکیت گسترده نهادهای وابسته به دولت، همگی از نشانه های ناکارآمدی بازار است.

در ظاهر، این ناکارآمدی باید به فرصتی برای صندوق های فعال تبدیل شود. فرصتی برای خرید سهام کم ارزش و فروش سهام با ارزش بیش از حد. اما در عمل این اتفاق نمی افتد. زیرا در ایران ناکارآمدی بازار بیش از آن که بتوان از آن استفاده کرد چندپارگی و بی ثباتی ایجاد می کند.

تجزیه و تحلیل نتایج درستی نمی دهد

مدیران صندوق های تحلیلی در ایران اغلب با این چالش مواجه هستند که تحلیل های دقیق آنها در زمان مناسب نتیجه نمی دهد. ارزش ذاتی یک سهام ممکن است بر اساس تحلیل بنیادی بسیار بالاتر از قیمت فعلی باشد، اما ممکن است این شکاف برای ماه ها یا حتی سال ها بسته نشود. تصمیمات ناگهانی دولت در مورد نرخ ارز، نرخ سود بانکی یا سیاست های صادراتی می تواند یک شبه جهت بازار را تغییر دهد.

در چنین شرایطی، مهارت های تحلیلی به تنهایی کافی نیست. زیرا مسیر قیمت ها بیشتر تابع تصمیمات بیرونی است تا اینکه واقعیت اقتصادی شرکت ها را نشان دهد. این بی ثباتی باعث می شود حتی تجزیه و تحلیل صحیح لزوما به عملکرد برتر منجر نشود.


بیشتر بخوانید: آیا بورس در آستانه فاز اعتماد است؟


بازار سهام ایران نه تنها به دلیل کمبود اطلاعات ناکارآمد است. بلکه به دلیل نابرابری در دسترسی به اطلاعات با بحران جدی مواجه است. در حالی که صندوق ها و مؤسسات رسمی موظفند تنها بر اساس اطلاعات افشا شده تصمیم بگیرند، برخی از بازیگران غیررسمی به داده های داخلی شرکت یا اخبار اولیه دسترسی دارند. در نتیجه مزیت تحلیلی وجوه قانونی علیه این گروه ها از بین می رود.

در ظاهر، بازار ناکارآمد است، اما در عمل، برتری اطلاعاتی در دست اقلیتی است که خارج از قوانین شفافیت عمل می کنند. این نابرابری ساختاری یکی از دلایل اصلی ناتوانی صندوق ها در غلبه بر بازار ایران است. کلمه شکست بازار در این گزارش به معنای پیشی گرفتن از بازدهی شاخص های سهام در بلندمدت است.

در بازارهای توسعه یافته، مدیران صندوق از ابزارهای مختلفی مانند فروش کوتاه، اختیار معامله، قراردادهای آتی و صندوق های تامینی برای مدیریت پرتفوی استفاده می کنند. این ابزارها به صندوق‌ها اجازه می‌دهند حتی در زمان رکود بازار بازدهی مثبتی کسب کنند.

اما در ایران به جز تعداد محدودی از ابزارهای مشتقه با عمق کم، عملاً امکان مدیریت سیستماتیک ریسک وجود ندارد. مدیران صندوق باید یا در بازار بمانند یا ترک کنند. یک انتخاب دوگانه که باعث می شود عملکرد آنها با روند کلی بازار گره بخورد. فقدان ابزارهای پوشش ریسک شکاف بین مهارت های تحلیلی و عملکرد واقعی صندوق ها را عمیق تر کرده است.

یکی دیگر از ویژگی های بازار سرمایه ایران تمرکز زیاد آن در چند صنعت خاص است. بخش عمده ای از ارزش بازار متعلق به شرکت های پتروشیمی، فلزی، پالایشی و بانکی است. این غلظت بالا باعث می شود که حرکت های اقتصاد کلان از نرخ ارز به قیمت جهانی نفت به طور همزمان بر بیشتر سهام تأثیر بگذارد.

در چنین شرایطی حتی بهترین ترکیب پرتفوی نیز تفاوت قابل توجهی با شاخص کل ندارد. صندوق ها تمایل دارند در همان صنایع غالب سرمایه گذاری کنند و در نتیجه بازده آنها به طور طبیعی به شاخص نزدیک می شود. نبود تنوع صنعتی یکی از موانع اصلی مدیریت فعال در بازار ایران است.

رفتار عاطفی سرمایه گذاران واقعی بازار سهام

رفتار هیجانی سرمایه گذاران واقعی در بورس اوراق بهادار تهران یکی از متغیرهای تعیین کننده در نوسانات قیمت است. ورود و خروج انبوه سرمایه گذاران در دوره های رونق و رکود اغلب حرکت قیمت ها را از مسیر منطقی منحرف می کند. صندوق‌هایی که به دلیل الزامات قانونی نمی‌توانند مانند سرمایه‌گذاران واقعی رفتار احساسی داشته باشند، معمولاً در موج‌های صعودی رشد باقی می‌مانند و در شرایط رکود قادر به خروج سریع نیستند. به همین دلیل، عملکرد میان مدت آنها، اگرچه از منظر ریسک بیشتر کنترل می شود، به نظر می رسد از شاخص کل عقب باشد. این در حالی است که بخش مهمی از عملکرد شاخص در دوره های خاص ناشی از این رفتارهای احساسی است نه واقعیت بنیادی شرکت ها.


بیشتر بخوانید: معاملات نقطه ای چیست؟/ آموزش معاملات نقدی یا معاملات نقطه ای


تاثیر تصمیمات سیاستی دولت بر بورس ایران به حدی است که گاه همه تحلیل های اقتصادی را بی اثر می کند. تغییر ناگهانی نرخ بهره، سیاست های ارزی، محدودیت های صادراتی یا قیمت گذاری انرژی می تواند ارزش بنیادی شرکت ها را در چند روز تغییر دهد. چنین محیطی عملا امکان پیش بینی تحلیلی را از بین می برد.

در واقع، ریسک سیستماتیک ناشی از بیمه نامه هیچ پوشش یا جبران تحلیلی ندارد. مدیران صندوق ها نه تنها باید وضعیت مالی شرکت ها را تحلیل کنند، بلکه باید حدس بزنند که دولت در آینده چه تصمیمی خواهد گرفت. اثری که از عرصه اقتصاد خارج می شود و وارد عرصه گمانه زنی می شود.

اگرچه ناکارآمدی بازار ایران در زمان‌های خاصی فرصت‌های سود را فراهم می‌کند، اما این فرصت‌ها معمولا کوتاه‌مدت و وابسته به شرایط موقتی هستند. وجوهی که در یک سال عملکرد فوق العاده ای دارند در سال های بعد کاهش می یابند. تعداد کمی از صندوق ها به طور مداوم در دوره های پنج تا ده ساله عملکرد بهتری نسبت به شاخص کل داشته اند. این واقعیت نشان می دهد که در یک بازار بی ثبات، مزیت تحلیلی به سختی دوام می آورد و چرخه های شانس و نوسان جایگزین مهارت می شود.

با وجود این محدودیت ها، صندوق های سرمایه گذاری نقشی حیاتی در اقتصاد ایران دارند. این موسسات با تجمیع منابع خرد، افزایش شفافیت، آموزش غیر مستقیم سرمایه گذاران و کاهش رفتارهای هیجانی به حرفه ای شدن بازار کمک می کنند.

اگرچه هدف آنها لزوماً شکست در بازار نیست، اما ایجاد ثبات نسبی و امکان برنامه ریزی مالی برای سرمایه گذاران خرد دستاورد ارزشمندی است. به خصوص صندوق های با درآمد ثابت و مختلط در سال های اخیر توانسته اند تعادل بهتری بین بازده و ریسک برقرار کنند.

ناکارآمدی بازار سرمایه ایران لزوما به معنای امکان کسب سود بیشتر نیست. برعکس، بی‌ثباتی سیاست‌ها، دسترسی نابرابر به اطلاعات، تمرکز بالای صنایع و محدودیت ابزارهای مالی باعث شده است که حتی مدیران حرفه‌ای نیز نتوانند عملکردی بهتر از شاخص کل را به‌طور پایدار ثبت کنند. در چنین شرایطی، شاید بهترین استراتژی برای سرمایه گذاران، پذیرش واقعیت های بازار و تمرکز بر مدیریت ریسک، کنترل هزینه و صبر طولانی مدت باشد. در یک اقتصاد متزلزل و سیاسی، تلاش برای شکست دادن بازار به جای موفقیت منجر به فرسایش سرمایه و اعتماد می شود.

منبع: دنیای اقتصاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی