ترامپ توانست درباره موضوعی به اجماع برسد که تمام دولتهای قبلی ایالات متحده و دیگر بازیگران خارجی – از جمله روسیه، چندین کشور عضو اتحادیه اروپا و اخیراً خود اتحادیه اروپا – در سه دهه گذشته نتوانستهاند به آن رسیدگی کنند. او و تیم استیو ویتکاف این توافق را به گونه ای طراحی کردند که به طور مؤثر پیشنهادهایی مانند حل مناقشه، ایجاد صلح، حمل و نقل و اتصال انرژی، فرصت های تجاری و احترام به حاکمیت را ترکیب کند.
به گزارش به گزارش میهن تجارت، دستاوردهای اخیر دونالد ترامپ در خاورمیانه که با تلاش مصر، قطر، ترکیه و چند کشور دیگر به دست آمده است، نباید بر نشست وی در کاخ سفید با حضور ارمنستان و آذربایجان که در 8 آگوست برگزار شد، تحت الشعاع قرار دهد. ترامپ و همتایانش در قفقاز جنوبی، الهام علی اف و نیکول پاشینیان هرکدام ساختمان را ترک کردند. دستاوردهایی که با خود به ارمغان آوردند. همه منافع ملی را در دستور کار قرار دادند و تعهداتی را که می توانستند انجام دهند پذیرفتند. و هیچ کدام از آنها چیزی را از دست ندادند.
چرا موفقیت ترامپ در صلح قفقاز؟
ترامپ توانست درباره موضوعی به اجماع برسد که تمام دولتهای قبلی ایالات متحده و سایر بازیگران خارجی – از جمله روسیه، چندین کشور عضو اتحادیه اروپا و اخیراً خود اتحادیه اروپا – در سه دهه گذشته نتوانسته بودند به آن رسیدگی کنند. او و تیم استیو ویتکاف این توافق را به گونه ای طراحی کردند که به طور مؤثر پیشنهادهایی مانند حل مناقشه، ایجاد صلح، حمل و نقل و اتصال انرژی، فرصت های تجاری و احترام به حاکمیت را ترکیب کند. دوم عنصر پنهان کاری بود که دیپلماسی ترامپ اضافه کرد. قطعه ای که همیشه در تلاش های قبلی خارجی ها برای میانجی گری صلح بین ارمنستان و آذربایجان گم شده بود.
بنابراین، یکی از کمتوجهترین دستاوردهای نشست صلح کاخ سفید این است که ترامپ نشان داده است که میتواند به کشورهای کوچکتری که حاکمیت خود را جدی میگیرند، احترام بگذارد. همچنین توضیح می دهد که چرا دیگران شکست خوردند: ناتوانی ذاتی در پذیرش اینکه کشورهایی مانند ارمنستان و آذربایجان از فراتر رفتن از هویت دولتی متمایز خود به نام همکاری بیش از حد نهادی (یا حتی احتمال کمتر، ادغام) با هر کشور دیگری خودداری می کنند.
حلقه گم شده ای که کشف شد
الهام علی اف و پاشینیان، مانند ترامپ، مرزهای خطی صرفاً روی نقشه را در نظر نگرفتند. آنها بر شاخص های حاکمیتی تمامیت ارضی، استقلال و هویت تمرکز کردند. این باور اصلی با منطق «اول آمریکا» همسو است: آنچه در فراتر از مرزهای یک کشور اتفاق می افتد کمتر از آنچه در داخل آن اتفاق می افتد اهمیت دارد.
این درک مشترک از حاکمیت واقعی، ارمنستان، آذربایجان و ایالات متحده را بیش از هر زمان دیگری از طریق مجموعه ای از تعهدات و توافقنامه ها به هم پیوند می دهد. این توافقات در صورت اجرا و پیگیری صحیح، اهمیت راهبردی کریدور میانه را به نفع ایالات متحده احیا خواهد کرد و در عین حال به نقش حاکمیتی کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی در آماده سازی کامل عناصر مختلف این پروژه بزرگ ارتباطی برای بهره برداری کامل، توجه کامل خواهد داشت.
همانطور که Nicolas Govesdev توضیح می دهد، نقش کریدور به عنوان “یک گذرگاه بی طرف برای همه انواع تجارت” برای دوام طولانی مدت مسیر حیاتی خواهد بود. برای تحقق این امر، هیچ قدرت بزرگ غربی یا غیر غربی نمی تواند با استفاده از هیچ شرکتی از هیچ کشوری مخالفت کند. به نظر میرسد واشنگتن میتواند از این موضوع خلاص شود، تا حدی به این دلیل که کمک ملموس آمریکا به صلح در ارمنستان و آذربایجان – مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی (TRIPP) – “یک ابتکار نظامی یا دفاعی نیست، به این معنا که ایالات متحده یک “ضمانت امنیتی سخت” را در دستور کار قرار نداده است.
به عبارت دیگر، هیچ پایگاه یا پادگان آمریکا (یا ناتو) در ارمنستان یا حتی آذربایجان ایجاد نخواهد شد. در عوض، مشارکت ایالات متحده صرفاً تجاری خواهد بود و واشنگتن مسئولیت تضمین “عملیات ایمن TRIPP برای همه طرف ها” را از طریق توافق با “اپراتورهای درجه اول” بر عهده می گیرد. به همین دلیل گفته می شود که آمریکا در صورت نیاز به عنوان محافظ و سایه بان در قفقاز عمل می کند و هیچ تلاشی برای تغییر نمی کند.
پشت صحنه رضایت رقبا!
پس از مخالفت های لفظی اولیه، به نظر می رسد ایران و روسیه نیز با واقعیت در حال ظهور در صحنه کنار آمده اند. این تا حدودی به این دلیل است که ارمنستان توانست به متحدان خود تضمین های معتبری ارائه دهد که TRIPP – که زیرساخت های آن توسط آنچه ترامپ “مشارکت انحصاری” با ایالات متحده نامیده است، پشتیبانی می شود – طبق قوانین ارمنستان فعالیت و توسعه خواهد یافت. آذربایجان نیز نگرانی های ایران را کاهش داد و اخیرا روابط خود را با روسیه احیا کرد.
در همین حال، موقعیت ژئواکونومیک آذربایجان نیز قابل تامل است: این کشور نه تنها در دو انتهای کریدور صلح ترامپ واقع شده است، بلکه مکانی است که کریدور میانی به طور یکپارچه در طرح کمربند و جاده به رهبری چین ادغام می شود. آذربایجان در موقعیتی قرار دارد که مسیر شرق-غرب را به کریدور بین المللی شمال-جنوب به طور بهینه متصل می کند. کریدوری که در ابتدای قرن جاری با مشارکت هند، ایران و روسیه ایجاد شد.
در حالی که باکو و ایروان آمریکای ترامپ را با رویکردی کاملا متفاوت پذیرفتند، تصمیم مشترک آنها برای تعامل با واشنگتن و جستجوی صلح در کاخ سفید نشان دهنده یک روند بین المللی گسترده تر است. شاید بتوان گفت که جامعه بین المللی چشم انداز “بازارهای آزاد، نهادهای بین المللی، امنیت تعاونی، جامعه دموکراتیک، تغییرات مترقی، حل مشکلات جمعی، حکومت مشترک و حاکمیت قانون” را کنار می گذارد.
اینها با هم، اصول اساسی نظم بین المللی لیبرال «مبتنی بر قوانین» را تشکیل می دادند که در پایان جنگ سرد پدیدار شد. با این حال، چنین متغیرهایی با مجموعه ای متفاوت از باورها جایگزین نمی شوند، بلکه با یک موضع سیاست خارجی جدید: معامله گرای استراتژیک جایگزین می شوند. این رویکرد که نه تنها توسط آمریکا، بلکه توسط ده ها کشور مانند ارمنستان و آذربایجان اتخاذ شده است، بنابراین «عملیات ارجح (در مسیر این رویکرد) جمع و ضرب است، نه تفریق و تقسیم».





