ماجرا‌های تتلو برای گرفتن مجوز

ماجرا‌های تتلو برای گرفتن مجوز

در این گزارش گفت و گو با یکی از آشنایان تتلو درباره جزئیات زندگی این خواننده را می خوانید.

به گزارش اعتماد، مادر امیر به دلیل اعتیاد همسرش از او جدا شد. امیرحسین نوجوان بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند.

امیرحسین خیلی به فوتبال علاقه داشت. از طرفی می خواست در گروه های شیردهی مربوط به تاسوعای عاشورا نوحه بخواند. گاهی دوستان امیرحسین او را برای خواندن به این مراسم ها می بردند.

صدای امیر بسیار زیبا بود و بیشتر مردم صدایش را دوست داشتند. مادرش هم به خاطر صدای خوب امیر به او گفت; پسرم صدای خوبی داری برو خواننده شو. یعنی تشویقش کرد.

در همان زمان یکی از دوستان مادر امیر که قصد رفتن به خارج از کشور را داشت به او گفت که پدرم به پرستار نیاز دارد. شما باید به خانه او بروید تا در طبقه پایین زندگی کنید و از پدرم پرستاری کنید. مادر امیر هم به خاطر صحبت های دوستش حاضر شد به آنجا برود. خانه ای دو طبقه در خیابان جردن. این اتفاق در ذهن امیر تاثیر بدی گذاشت و از اینکه مادرش درخواست دوستش را رد نکرد ناراحت بود.

امیر بعد از رفتنش از ایران یک سری بی احترامی ها به مادرش کرد که به خاطر غرور جوانی و شرایطی که در خارج از کشور داشت این کار را کرد، چون امیرحسین خیلی به مادرش علاقه داشت و به نوعی او را می پرستید. علی رغم تمام حرف هایی که امیر با حالتی غیرعادی به مادرش گفته بود، مادرش همچنان می گفت: من پسرم را می شناسم و او را بزرگ کرده ام، می دانم روحش پاک است، هر چه می خواهد بگوید اشکالی ندارد.

دوستان امیر در خارج از کشور باعث شدند او به مشروبات الکلی و مواد مخدر روی بیاورد. مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر و فشاری که دوستانش به او وارد می کردند، امیر را بر آن داشت که حرف هایی بزند که نباید بگوید.
به نظر من با امیرحسین بازی شد تا یک سری دستور به او بدهند. یعنی مورد سوء استفاده و شستشوی مغزی قرار گرفته است. هر اتفاقی که برای امیرحسین افتاد به خاطر سادگی و پیله بی ادعای او بود. به هر شکل ممکن از امیر سوء استفاده کردند.

امیرحسین وقتی ایران بود هر کاری می کرد نتوانست مجوز موسیقی اش را بگیرد و اصلا نمی خواستند به او کمک کنند. از این رو امیر باید هر راهی را می رفت تا شاید بتواند مجوز موسیقی خود را بگیرد و اتفاقاً به محض اینکه حاضر شد هر راهی برود و هر کاری انجام دهد از جامعه طرد شد. مثلا وقتی امیرحسین از چیزی دفاع می کرد مردم به حرف او گوش می دادند و اگر دفاع نمی کرد باز هم به حرفش گوش می دادند. متاسفانه امیر هر کاری کرد مردم برایش داستان درست کردند.

وقتی اعلام کردند امیرحسین دستگیر شده خیلی ناراحت شدیم. امیر داوطلبانه به ایران آمد. حالا شاید به او امید داده اند یا آنقدر دلش برای خانواده اش تنگ شده که می خواهد به ایران بیاید. شاید امیرحسین حتی با خودش گفته باشد که مرا می کشند، اما به هر حال حاضر شد همه چیز را متوقف کند و به ایران بیاید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *