نقش ویتکاف در چرخش ابتکار صلح به‌سود روسیه چه بود؟

مارک قهرمان

بعدی- مارک چمپیون تحلیلگر ارشد امور بین الملل و ستون نویس بلومبرگ است

به گزارش به گزارش میهن تجارت به نقل از بلومبرگ، اگر در ماه‌های اخیر به نظر می‌رسید که استیو ویتکاف، شخص مورد اعتماد و مورد اعتماد رئیس‌جمهور ایالات متحده، خیلی به مسکو نزدیک است، اکنون به لطف افشاگری جدید بلومبرگ، دلیل آن را می‌دانیم. هر میانجی با تجربه سعی می کند به هر دو طرف نشان دهد که از آنها حمایت می کند. اما محتویات تماس های تلفنی فاش شده که همکارانم روز سه شنبه منتشر کردند، تصویر بسیار متفاوتی را نشان می دهد. آنچه مشاهده می شود این است که ویتکاف اساساً نقشی در میانجیگری بین روسیه و اوکراین نداشته و در عمل در کنار طرف روسی مذاکره کرده است.

چگونه ویتکاف ابتکار صلح کرملین را به دام انداخت

استیو ویتکاف به جای تلاش برای ایجاد تعادل، با مقامات کرملین در مورد اهدافی مذاکره کرد که برای دو طرف سودمند بود، اما هزینه ای برای اوکراین و اروپا داشت. به طرز شگفت انگیزی، ویتکاف حتی به روس ها توصیه کرد که چگونه سفر 17 اکتبر ولادیمیر زلنسکی از کاخ سفید را تضعیف کنند. در آن زمان این ایده شکل گرفت که شاید دونالد ترامپ بالاخره آماده است تا مسکو را تحت فشار قرار دهد و آن را مجبور به دادن امتیازات لازم برای رسیدن به صلح کند. تلاشی که اکنون آشکار شده است از همان ابتدا زیر سایه نفوذ پنهان کرملین بوده است.

اما ترفند آنها چه بود؟ بر اساس مکالمات فاش شده، استیو ویتکاف به یوری اوشاکوف، مشاور ارشد سیاست خارجی ولادیمیر پوتین توصیه کرد تا سناریویی را طراحی کند که ضربه نرم اما قاطعی به اعتبار زلنسکی قبل از سفر وی به واشنگتن وارد کند. ویتکاف گفته بود بهتر است پوتین قبل از این دیدار با ترامپ تماس بگیرد. وی در این تماس از عملکرد “عالی” ترامپ در مدیریت آتش بس غزه قدردانی کرد و سپس اعلام کرد که نمایندگان دو کشور در حال بررسی طرح 20 ماده ای برای اوکراین هستند و مسکو از این ایده استقبال کرده است.

پوتین دقیقاً همین مسیر را طی کرد و همانطور که منابع می گویند ترامپ بلافاصله طعمه را گرفت. موج اولیه ای که در واشنگتن برای تغییر سیاست در قبال مسکو شکل گرفت، ناگهان فروکش کرد و ابتکار عمل در دست اوکراین گم شد. اما آنچه اکنون مشخص است این است که این تماس‌ها دقیقاً معنایشان را داشتند: یک دیپلمات خام و ساده لوح که با همکاری مسکو، کاخ سفید را به ضرر اوکراین تحت فشار قرار داد.

ویتکاف، کرملین و فروپاشی یک طرح صلح جعلی

رویکرد ویتکاف به جای پیشبرد یک مسیر حرفه ای برای پایان دادن به جنگ، سیرک دیپلماتیک پرخطری را پیرامون تلاش های صلح ایجاد کرد. این الگوی آشفته توضیح می دهد که چرا پس از افشای طرح 28 ماده ای وی توسط وب سایت اکسیوس، این سوال در واشنگتن مطرح شد که نویسنده واقعی این طرح کیست؟ آمریکا یا روسیه؟

مکاشفه جدید نشان می دهد که تردیدها بی اساس نبوده است. در تماس دیگری بین اوشاکوف و کریل دیمیتریف، مدیر صندوق ثروت ملی روسیه و یکی از اعضای تیم مذاکره کننده، مشخص است که کرملین پیشنهادات ویتکاف را به عنوان یک فرصت طلایی تفسیر کرده است. روس‌ها این پیشنهاد را فرصتی غیرمنتظره برای تدوین و ارائه حداکثری اهداف خود، این بار در پوشش یک یادداشت غیررسمی می‌دانستند. یادداشتی که اگر اوضاع کمی متفاوت پیش می رفت، ممکن بود آمریکایی ها حتی آن را به نام خود ثبت می کردند و از آن دفاع می کردند.

اگرچه متن کامل پیش نویس ها برای مقایسه در دسترس نیست، اما از لحن و واکنش مقامات کرملین مشخص است که اوشاکوف و دیمیتریف دقیقاً به آنچه می خواستند رسیدند. اما اگر بخواهیم ضرب المثل قدیمی درباره بحران ها را اندکی تغییر دهیم، باید بگوییم: این رسوایی نباید بی ثمر بماند. اکنون که منشأ واقعی این طرح با چنین وضوحی فاش شده است، دولت آمریکا فرصت نادری دارد تا به جای تکرار بازی های پشت پرده، به میانجیگری واقعی بپردازد. زیرا بر خلاف پوتین، این اوکراین است که واقعاً به تجاوز نیاز دارد و می خواهد. مردم و رهبران آن مایل به دادن امتیاز برای پایان دادن به جنگ هستند. حتی بیشتر از آن که منصفانه است. و این آمادگی اگر در واشنگتن به درستی درک شود، می تواند مسیر جدیدی را برای دیپلماسی واقعی و مستقیم باز کند.

صلح وابسته به حقایق؛ از خطوط قرمز مسکو تا الزامات امنیتی اوکراین

حال سوال اصلی این است که چگونه می توان این طرح را به یک توافق واقعی و قابل اعتماد تبدیل کرد. توافقی که واقعاً می تواند به جنگ پایان دهد. بعید است تحقق چنین توافقی شامل مواردی مانند عضویت اوکراین در ناتو یا تعیین سقف 600 هزار نفری ارتش این کشور شود. اکنون باید روشن باشد که هر طرحی که در آن احتمال پیوستن اوکراین به ناتو مطرح شود، عملاً از روی میز خارج شده است. زیرا روسیه هرگز آن را نمی پذیرد. علاوه بر این، واقعیت تلخ دیگری نیز وجود دارد: بند دفاع دسته جمعی ناتو در عمل تضمین قطعی برای اوکراین ارائه نمی کند. این سوال که آیا آمریکا و اروپا آماده وارد شدن به جنگ مستقیم با روسیه برای دفاع از اوکراین هستند، قبلاً تا مرز فروپاشی آزمایش شده است و پاسخ کاملاً منفی بوده است.

نکته دوم این است که سقف 600 هزار نیروی نظامی در طرح پیشنهادی نباید مانعی برای صلح شود. به خصوص اگر مشخص شود که این رقم فقط مربوط به نیروهای فعال است، نه ذخایری که در صورت حمله دیگر روسیه باید فوراً بسیج شوند. اوکراین اساساً نمی تواند در زمان صلح ارتش دائمی با این اندازه را حفظ کند. آنچه اهمیت دارد اندازه ارتش ثابت نیست، بلکه توانایی بسیج سریع و سازماندهی شده است.

اما موضوع بعدی و حیاتی قلمرو است. جایی که روسیه خط قرمز خود را کشیده است. تصور اینکه ولادیمیر پوتین به طور ناگهانی جنگ را متوقف کند در حالی که هنوز در میدان نبرد پیشروی می کند و کنترل کامل استان های دونتسک و لوهانسک را به دست نیاورده، دشوار است. با این وجود، هر گونه خروج اوکراین از خطوط دفاعی مستحکم خود در دونباس تنها زمانی قابل تصور است که مکانیسم های دقیق و قابل اعتمادی برای محافظت از منطقه خنثی شده و کل خط تماس در برابر هرگونه حمله مجدد روسیه ایجاد شود. این سازوکارها به ناچار باید شامل خروج تجهیزات سنگین روسیه و استقرار یک نیروی بین المللی قابل توجه در طول خط تماس باشد. اقدامات جدی و بازدارنده ای که به طور محسوسی در طرح ویتکاف غایب است.

مهمتر از همه، هیچ طرح صلحی نباید اوکراین را مجبور به «به رسمیت شناختن» سرزمین های اشغالی کند. چنین چیزی تثبیت تجاوز روسیه و پاداش دادن به اشغالگر خواهد بود. همانطور که برگزاری انتخابات زودهنگام تحت فشار یا تحت اشغال مطلقاً غیرقابل قبول است. در عوض، مکانیسم‌های منسجم و قابل نظارتی باید طراحی شود تا از اوکراینی‌هایی که اکنون تحت اشغال زندگی می‌کنند، محافظت کند. مردمی که سال هاست در سیاه ترین شرایط انسانی و سیاسی زندگی می کنند.

در حوزه مالی، اصول نیز روشن است: روسیه نمی تواند انتظار داشته باشد که بیش از 300 میلیارد دلار از دارایی های مسدود شده بانک مرکزی خود را قبل از صدور حکم نهایی در مورد غرامت، بازیابی کند. این دارایی‌ها که از ابتدای جنگ توسط متحدان اوکراین توقیف شده‌اند، تنها پس از تعیین مسئولیت‌های جنگ و پرداخت غرامت قابل مذاکره هستند.

یکی از افشاگری‌های کلیدی که از تماس‌ها و تعاملات ویتکاف با کرملین بیرون می‌آید این است که او نه می‌داند و نه حتی اهمیتی نمی‌دهد که توافق واقعی برای پایان دائمی جنگ به چه الزامات و مکانیسم‌هایی نیاز دارد. توافقی که هم جنگ را برای همیشه متوقف کند و هم – طبق بند اول طرحی که او با “دوستان کرملین” خود تهیه کرد – اوکراین را به عنوان یک کشور مستقل حفظ کند. این بی تجربگی و سادگی نشان می دهد که ابتکار ویتکاف هر چه بوده، صلح طلب حرفه ای نبوده است.

با این حال، بارقه‌ای از امید وجود دارد. اگر دونالد ترامپ بتواند افرادی را که واقعاً می دانند برای پایان دادن به جنگ به چه ابزارها، ضمانت ها و خطوط قرمزی نیاز دارند را مسئول ادامه مذاکرات قرار دهد، شاید هنوز بتوان به یک توافق صلح معتبر و پایدار دست یافت. همان صلحی که رئیس جمهور آمریکا ادعا می کند می خواهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی