اندیشکده شورای آتلانتیک نوشت: صرف انرژی و زمان کمتر برای ایران یک هدف قابل درک در حوزه امنیت ملی است. برای بیش از 46 سال، هر دولت آمریکا منابع قابل توجهی را برای ایران هزینه کرده و در ازای آن بازده کمی دریافت کرده است. استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده (NSS) در فاصله ای آشکار از دولت اول دونالد ترامپ، این واقعیت را منعکس می کند. وی همانطور که تنها سه بار از ایران نام برده، بر تضعیف موقعیت آن، آتش بس میان ایران و اسرائیل و عملا اعلام “ماموریت انجام شده” تاکید می کند.
اما متاسفانه، این راه حل احتمالا موقتی است. زیرا مسائل ریشه ای حل نشده باقی می ماند و تصویب پرونده ایران به آن سادگی که NSS پیشنهاد می کند نخواهد بود.
NSS حق دارد که ایران ضعیف شده است. ایران در دو سال اخیر یکی پس از دیگری با شکست استراتژیک در میدان نبرد مواجه بوده است. در عرصه بین المللی نیز وضعیت بهتر نیست: سازمان ملل در ماه سپتامبر تحریم ها را مجدداً علیه ایران اعمال کرد. تهران در داخل کشور ناتوانی خود را در مدیریت چالش هایی مانند بحران جاری آب نشان داده است.
با وجود این عقبنشینیها، ایران همچنان تهدیدی برای منافع آمریکا و چشمانداز «مشارکت، دوستی و سرمایهگذاری منطقهای» است که NSS ترسیم میکند. ایران هنوز مقادیر زیادی اورانیوم غنی شده و سانتریفیوژهای پیشرفته را در اختیار دارد – بدون هیچ گونه نظارتی از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی. این خطر هسته ای با درخواست های داخلی ایران برای «بازدارندگی هسته ای» پس از جنگ 12 روزه تشدید شده است.
اگرچه برنامه موشکی ایران و حمایت از بازیگران غیردولتی ضعیف شده است، اما ایران در همان جنگ 12 روزه خسارات محسوسی به اسرائیل وارد کرد و میتواند به راحتی حملات نیابتی علیه نیروهای آمریکایی در منطقه را از سر بگیرد. در حالی که ایران در حال بازسازی سایر قابلیت های خود است، از طریق حوثی ها به اعمال قدرت در یمن ادامه می دهد. به طور خلاصه، ایران هنوز ظرفیت تبدیل شدن به هژمون منطقه ای متخاصم را دارد که NSS به دنبال جلوگیری از آن است.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در واکنش به این واقعیت، بار دیگر تهدید موشکی ایران را برجسته کرده و تمرکز حملات اسرائیل علیه نیروهای نیابتی ایران را افزایش داده است. در محافل خصوصی، برخی از مقامات و تحلیلگران اسرائیلی از جنگ 12 روزه با عنوان «جنگ اول ایران» یاد کرده و معتقدند که در دور بعدی، اسرائیل برنامه موشکی ایران و حتی خود این رژیم را با شدت بیشتری هدف قرار خواهد داد. اگر این دیدگاه ها منعکس کننده واقعیت باشند، ادامه آتش بس احتمالا به این بستگی دارد که ترامپ نتانیاهو را از اقدام بیشتر منصرف کند. در هر صورت، از سرگیری درگیری ممکن است – اگر محتمل نباشد.
حالا چه باید کرد؟
با توجه به NSS، اجرای ضعیف «فشار حداکثر 2.0» و برخی مواضع قبلی ترامپ در مورد مداخله نظامی، می توان گفت که تغییر رژیم در ایران با ابتکار آمریکا در حال حاضر روی میز نیست. این وضعیت ممکن است تغییر کند، اما اگر رویکرد «اول آمریکا» و NSS حاکم شود، هدف آمریکا صرف زمان کمتر با ایران در آینده خواهد بود. این رویکرد واشنگتن را با سه گزینه فوری روبرو می کند:
1. به امید تداوم وضع موجود
2. واگذاری موضوع ایران به اسرائیل
3. تلاش برای دستیابی به توافقی جدید با ایران
گزینه اول: وضعیت موجود
اگر آتش بس فعلی برقرار باشد، عالی است. رئیس جمهور اعتبار زیادی کسب خواهد کرد و NSS روی همین سناریو حساب می کند. این رویکرد مشابه سیاست دو سال اخیر دولت بایدن در قبال ایران است که برخی آن را «بدون بحران، بدون توافق» نامیدند. اما سه تفاوت اصلی وجود دارد:
اولاً، از دیدگاه دولت بایدن، این سیاست موقتی و تا حدودی مربوط به تقویم سیاسی آمریکا بود.
دوم، با توجه به دلایل ذکر شده، از سرگیری درگیری محتمل است و هر نوع مهار را دوام کمتر می کند.
سوم، حتی اگر ترامپ بخواهد کاملاً از ایران فاصله بگیرد، به دلیل خروج آمریکا از برجام در سال 2018 و حملات بی سابقه به برنامه هسته ای ایران در ژوئن سال جاری، میراث پرونده هسته ای ایران عملاً به نام او ثبت شده است.
گزینه دوم: واگذاری موضوع به اسرائیل
انتقال این پرونده به اسرائیل یک گزینه است. اجرای آن احتمالاً منجر به یک سیاست “علف زنی” می شود. این بدان معناست که اسرائیل باید بطور دوره ای ایران را هدف قرار دهد تا تهدیدات خاص را کاهش دهد و در عین حال بیشتر بر تغییر رژیم در دراز مدت تمرکز کند. این استراتژی به طور بالقوه پرخطر و پربازده است و به شریکی متکی است که قدرت نظامی بالایی از خود نشان داده است، اما در تبدیل موفقیت های میدانی به دستاوردهای استراتژیک پایدار چندان موفق نبوده است. با حضور بیش از 40 هزار نیروی آمریکایی در خاورمیانه، در صورت گسترش درگیری، منافع و نیروهای آمریکا نیز به راحتی هدف قرار خواهند گرفت.
فعالان پایگاه «مگا» ترامپ و جریانهای محدودکننده – که هر دو خواهان کاهش نقش آمریکا در خارج هستند – باید نسبت به نتیجه جنگ دوازده روزه محتاط باشند. شعار “بگذارید اسرائیل اسرائیل شود” در مراحل اولیه جنگ رایج بود، اما در نهایت جنگ منجر به سرمایه گذاری قابل توجه آمریکا شد. اگرچه دولت تا کنون از یک جنگ طولانی اجتناب کرده است، اما دور جدید درگیری می تواند ایالات متحده را به درگیری بکشاند که با استراتژی بلندمدت آن و خواسته های بخش بزرگی از پایگاه ترامپ در تضاد است.
گزینه سوم: توافق جدید
در نهایت، و شاید مهمتر از همه، به نظر میرسد ترامپ گزینه سوم را ترجیح میدهد – یک توافق جدید. او بارها خواستار از سرگیری مذاکرات شده و اقدامات نمادینی انجام داده است. از جمله ارسال نامه ای به رهبر ایران در ماه مارس و دعوت از مسعود المزجیان رئیس جمهور ایران برای شرکت در نشست صلح غزه در مصر در ماه اکتبر.
اما رسیدن به توافق جدید بسیار دشوار است. جدای از این واقعیت که ایران مذاکرهکنندهای بسیار سرسخت است، ترامپ با چالشهای خاصی برای دولتش مواجه است که نشان میدهد بازگشت از پرونده ایران تا چه اندازه پیچیده خواهد بود.
توافق احتمالی با ایران می تواند شکاف در حزب جمهوری خواه را دوباره فعال کند. بدون تسلیم کامل دولت ایران – که بعید است – دولت نتانیاهو از هیچ توافقی حمایت نخواهد کرد و این امر جمهوری خواهانی را که از ترامپ حمایت می کنند و مخالف برجام را در موقعیت دشواری قرار می دهد. با آغاز مذاکرات در ماه آوریل، این حس در واشنگتن وجود داشت که ایران با مذاکرات برای پایان دادن به جنگ اوکراین متفاوت است: محافظه کاران سنا فشار بیشتری بر رئیس جمهور بر ایران وارد خواهند کرد.
علاوه بر این، هر توافق جدیدی باید بهتر از برجام باشد (یا حداقل تفاوت معناداری داشته باشد). زمانی که من در دولت بودم – از جمله تیم مذاکره کننده هسته ای دولت ترامپ – به خوبی می دانستیم که هر توافق بعدی با برجام مقایسه می شود. برجام، با تمام معایب و محدودیتهایش، زمانی کار میکرد که ترامپ آن را ترک کرد. بازگشت مستقیم به برجام ممکن نیست. زمان زیادی گذشته و تحولات هسته ای ایران چنین احتمالی را از بین برده است. با این حال، هر توافق آینده ناگزیر با نقاط قوت برجام (محدودیت های سختگیرانه بر برنامه هسته ای ایران) و نقاط ضعف (بندهای غروب آفتاب و دامنه محدود) سنجیده خواهد شد.
در نهایت، دور شدن آمریکا از ایران دشوار خواهد بود، اگرچه هدف قابل درک است. همه گزینه ها معایب و چالش های خاص خود را دارند. با این حال، تلاش برای دستیابی به یک توافق پایدار با ایران احتمالا بهترین گزینه است. این مسیر نه برای مذاکره آسان است و نه فروش سیاسی آن در داخل آمریکا. اما اتکا به شانس یا سپردن مشکل به دیگران، خطر عمیقتر شدن آمریکا در خاورمیانه را برای سالهای آینده افزایش میدهد.





