ابراهیم متقی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: خاورمیانه از سال 2024 با نشانه هایی از بحران و تشدید تهدیدات امنیتی همراه بوده و هر یک از بازیگران منطقه در یک دوره تاریخی درگیر فضای بحران، بلاتکلیفی و چالش های امنیتی بوده اند. در این روند حتی قطر که «نقش ملی میانجی» را در فضای امنیتی منطقه ایفا می کرد، در معرض آتش تهدیدات امنیتی اسرائیل قرار گرفت.
واقعیت های موجود در خاورمیانه نشان می دهد که هیچ کشوری نمی تواند شاخص های امنیت ملی خود را در فضای هرج و مرج ارائه کند. آمریکا و اسرائیل مشترکا «حزب الله لبنان» را تهدید کرده اند که اگر تا پایان دسامبر 2025 خلع سلاح نشود، جنگ دیگری را علیه جبهه مقاومت آغاز خواهند کرد.
اکنون حدود 10 روز تا پایان آذرماه باقی مانده است. بر اساس چنین شواهد و اولتیماتوم، زمینه برای شکل گیری سطح جدیدی از درگیری علیه حزب الله فراهم شده است. جنگ ها در شرایطی شکل می گیرد که بازیگر قدرتمندی مانند آمریکا و اسرائیل در تلاش برای غلبه بر بازیگر ضعیف تر و شکست آن است، در حالی که گروه رقیب تلاش می کند از سازوکارهای مقاومت برای بقای هویت خود بهره مند شود. تهدید حزب الله از سوی آمریکا و اسرائیل به خلع سلاح هرگز توسط گروه های شهروندی لبنان و نهادهای سیاسی امنیتی در این کشور قابل قبول نیست.
تجربه نشان داده است که وقتی لبنان دولت ضعیفی داشته باشد و ارتباط چندانی با ساختار اجتماعی نداشته باشد، در حالت اشغال نظامی قرار خواهد گرفت. تاریخ سیاسی لبنان این واقعیت را نشان می دهد که اسرائیل تنها در سال 1982 زمانی که با نشانه های قدرت و مقاومت از سوی بازیگران هویت مواجه شد از مناطق سرزمینی و جغرافیایی لبنان خارج شد و این امر مانع توسعه آن کشور شد.
1- ساخت هویت خاورمیانه و خلع سلاح حزب الله
کشورهای خاورمیانه از جمله بازیگرانی هستند که بقای سیاسی آنها نه تنها در چارچوب «ساختن دولت» معنا می یابد، بلکه به دلیل نشانه هایی از هرج و مرج و هرج و مرج، موجودیت و هویت خود را بر اساس نقش بازیگران فراملی سامان می دهند. ظهور حزب الله به عنوان بازیگر اصلی جبهه مقاومت، تابعی از واقعیت های ساختاری، هنجاری و اجتماعی خاورمیانه است. اگرچه آمریکا و اسرائیل تلاش می کنند نقش جبهه مقاومت و حزب الله را بازتابی از انقلاب ایران بدانند، اما واقعیت این است که گروه های سیاسی و هویتی مقاومت در خاورمیانه ریشه های اجتماعی، تاریخی و فرهنگی با ساختار سیاسی کشور خود دارند.
در چنین شرایطی طبیعی است که هرگونه ظهور و نقش آفرینی بازیگران و جبهه مقاومت را بازتاب متغیر دیگری به ویژه سیاست و الگوی تهاجمی اشغال نظامی کشورهای منطقه توسط اسرائیل دانست. واقعیتهای موجود در فضای سیاسی و امنیتی خاورمیانه نشان میدهد که عامل اصلی گسترش تهدیدات و بحرانهای منطقهای در خاورمیانه ناشی از نقش نظامی و امنیتی ائتلاف آمریکا و اسرائیل است. در این روند، تداوم نشانه هایی مانند هرج و مرج، بی ثباتی و کنش فراساختاری بسیاری از بازیگران اجتماعی در برابر الگوی اقدام تهاجمی قدرت های بزرگ و بازیگران نیابتی آنها اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
غلبه بر بحران بدون درک متغیر اصلی هرج و مرج و بی ثباتی در خاورمیانه امکان پذیر نخواهد بود. بحران در خاورمیانه را می توان بازتابی از واقعیت، شرایط و فضایی دانست که نشانه های کنش روبنایی در آن اعمال می شود. از سال 1948 که اسرائیل تأسیس شد، همواره رویدادهای بحرانی و تقابل های هنجاری توسط این بازیگر به موازات درگیری های ساختاری در حوزه منطقه شکل گرفته و ادامه یافته است. دلیل اصلی نقش آفرینی اسرائیل به عنوان یک بازیگر تهاجمی در منطقه را می توان حمایت نظامی، اقتصادی و امنیتی آمریکا از بازیگر نیابتی خود در محیط منطقه دانست.
2- فرضیه های تداوم مقاومت و امنیت منطقه ای در خاورمیانه
درباره نشانه ها و روند امنیتی خاورمیانه رویکردهای متفاوتی ارائه شده است. لابیهای اسرائیل محور همواره سعی میکنند ایدئولوژیهای انقلابی خاورمیانه را که پیوندی درهم تنیده با گروههای اجتماعی کشورهای منطقه دارند، عامل اصلی بحران، بیثباتی و مبارزه با سیاستهای اسرائیل در فضای منطقه بدانند. رویکرد دیگری نیز وجود دارد که تداوم بحران در منطقه را ناشی از اتحاد راهبردی آمریکا و اسرائیل، نقش لابی اسرائیل محور و عاملیت گروه هایی می داند که سیاست خارجی آمریکا و سیاست امنیت ملی آمریکا را در توسعه قدرت اسرائیل تحت الشعاع قرار داده اند. این نشان می دهد که فرضیه های مختلفی در مورد علل تداوم بحران، جنگ و درگیری در خاورمیانه مطرح شده است. حمایت آمریکا از اسرائیل و ایفای نقش این کشور به عنوان بازیگر نیابتی آمریکا یکی از دلایل اصلی تداوم بحران بوده است.
آمريكا و اسرائيل هميشه به دنبال پيروزي مرحلهاي بودهاند، در حالي كه در هر جنگ و درگيري كه به پيروزي آمريكا و اسرائيل منجر شد، نشانههاي نفرت در جهان عرب بازتوليد و ادامه يافته است. در حال حاضر 6 نسل از جهان عرب جنگ با اسرائیل را تجربه کرده اند. روندهای تاریخی بیانگر این واقعیت است که بازیگران نیابتی به تدریج قدرت خود را افزایش می دهند و شکل جدیدی از تعادل را در محیط منطقه ایجاد می کنند. نظریه پردازانی چون «جان میرشایمر» و «استفان والت» در آمریکا با انتشار مقاله ای مشترک خاطرنشان کردند که لابی های اسرائیل محور در آمریکا عامل موثری در نادیده گرفتن منافع، ضرورت ها و نیازهای راهبردی آمریکا در سیاست جهانی بوده و در نتیجه این روند امنیت ملی آمریکا و نقش اسراییل محور آمریکا توسط اسرائیل گروگان گرفته شده است. جنگ های بی پایان خاورمیانه شده است.
3- شناسایی خاورمیانه در فضای سیاسی خلع سلاح حزب الله
موضوع خلع سلاح حزب الله را می توان یکی از دغدغه های اصلی ایران و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه دانست. برخی کشورهای خاورمیانه بر این باورند که اسرائیل و آمریکا در وضعیت مازاد تاکتیکی قرار گرفته اند، در حالی که از سال 2024 به تدریج موازنه قوا در مقابل جبهه مقاومت تغییر کرده است و در چنین شرایطی خلع سلاح حزب الله را یک ضرورت اجتناب ناپذیر در سیاست منطقه می دانند.
بر اساس چنین تصوری، تعادل هویتی تغییر می کند و زمینه شکل گیری «جنگ مضاعف یا تسلیم» فراهم می شود. «تام باراک» نماینده ویژه آمریکا در مدیریت بحران منطقه ای خاورمیانه خاطرنشان می کند که ساختار اجتماعی خاورمیانه به گونه ای است که نمی خواهد تسلیم شود. جنگ را واقعیت اجتناب ناپذیر نسل هایی می دانند که بر اساس حقیقت دست به مبارزه سیاسی برای بقا و هویت خود می زنند.
رویکرد مشابهی توسط «ولی نصر» ارائه شده است. ولی نصر به همراه «ماریا فانتاپ» مقاله ای با عنوان «آینده پس از جبهه مقاومت» در مجله «شورای روابط خارجی آمریکا» منتشر کردند که جبهه مقاومت را بازتابی از ساختار اجتماعی، هویت گروه های مردمی و ایده مقاومت در برابر توسعه طلبی اسرائیل می داند. آنچه از سوی نظریه پردازان و کارگزاران مختلف آمریکایی ارائه شده، بیانگر این واقعیت است که بسیاری از گروه های اجتماعی و جریان های سیاسی در جهان عرب همواره سعی در حفظ هویت خود از راه های مسالمت آمیز داشته اند و این در حالی است که با واقعیت هایی مانند فشارهای سیاسی، نظامی، امنیتی و بین المللی از سوی اسرائیل و آمریکا مواجه بوده اند. در چنین شرایطی، گروههای مقاومت نه تنها موجودیت و هویت نسلی خود را احیا کردهاند، بلکه این امر ققنوسوار به تداوم و بازتولید هویت مقاومت منجر شده است، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که عامل اصلی شکلگیری و تداوم مبارزه در خاورمیانه هرگز ایدئولوژیهای انقلابی نبوده است.
اگرچه ایدئولوژیهای انقلابی مانند ناسیونالیسم عربی در دهه 1960 یا آرمانهای اسلامی حاصل از «انتفاضه فلسطین» نقش مؤثری در بازتولید مقاومت داشتهاند، اما ادامه مبارزه و بازتولید هویت مقاومت را میتوان در نتیجه سیاستهای حمایتی آمریکا و نقش نیابتی اسرائیل به عنوان یک عامل متجاوز در منطقه دانست. این بازیگران به دلیل برتری نظامی و توانایی های تاکتیکی خود همواره تلاش کرده اند بر گروه های اجتماعی و هویتی به حاشیه رانده شده خاورمیانه غلبه کنند. تاریخ خاورمیانه نشان دهنده این واقعیت است که پیروزی نظامی آمریکا و اسرائیل پایان رقابت سیاسی تلقی نمی شود. علت اصلی آن را باید در ساختار اجتماعی خاورمیانه دانست. نشانه هایی از تعادل هویتی در این منطقه جغرافیایی دیده شده است. تاریخ خاورمیانه همواره شکل خاصی از تعادل هویتی را در خود جای داده است. قدرت گرفتن آمریکا در سیاست جهانی و تشکیل ساختار دوقطبی از جمله عواملی است که آمریکا هدف خود را برای پیروزی و تسلط بر گروه رقیب قرار داده است. گروه های اجتماعی، عقده های هویتی و تاریخ سیاسی خاورمیانه هرگز شکست را تسلیم نمی دانند. جنگهای منطقهای اسرائیل که همواره مورد حمایت آمریکا بوده، نشانههایی از پیروزی تدریجی آنها را نشان میدهد
واقعیت این است که پیروزی نظامی نشانه برتری ابزاری و تاکتیکی آمریکا و اسرائیل است، به همین دلیل است که پس از هر مرحله از درگیری های نظامی. شکل جدیدی از جنگ و مبارزه برای بازگرداندن هویت و موجودیت گروه های هویتی شکست خورده توسط گروه های نسل آینده در دستور کار قرار می گیرد.
نتیجه
واقعیت خاورمیانه و آینده سیاسی حزب الله نشانه هایی از “تراژدی و رمز و راز امنیت” را نشان می دهد. ساخت واقعیت در معادله قدرت شکل می گیرد و نشان می دهد که گروه های شکست خورده در هر دوره تاریخی سعی می کنند از شکل جدیدی از قدرت، ساختار و ابزار تاکتیکی برای پی بردن به هویت و اصالت تاریخی خود استفاده کنند. به همین دلیل است که زمینه پیدایش و بازتولید فضایی مبتنی بر «جنگ دائمی» در خاورمیانه وجود داشته و خواهد داشت. ضرورت امنیت در خاورمیانه قرن بیست و یکم با این واقعیت مرتبط است که آمریکا و اسرائیل باید از تجربیات جنگ های گذشته درس بگیرند. کشورهای منطقه ائتلاف آمریکا و اسرائیل را بازیگران قدرتمندی می دانند که از ابزار قدرت و زور برای غلبه بر گروه های اجتماعی استفاده می کنند.
الگوی اقدام تاکتیکی آمریکا و اسرائیل علیه ایران و جهان عرب در فضای منطقه ای خاورمیانه، همواره مبتنی بر غافلگیری و پیروزی تاکتیکی صحنه دار بوده است. طبیعی است که مفاهیم فرهنگی و الگوهای هویتی ایران و بسیاری از کشورهای منطقه به سمت پذیرش شکست یا پیروزی نظامی چنین بازیگرانی معطوف نباشد. گروه های هویتی در هر دوره تاریخی سعی در بازسازی خود و ایجاد موقعیت جدیدی برای رویارویی با تهدیدات بی پایان دارند.





