بریکس آشِ دهان‌سوزی نیست

بریکس آشِ دهان‌سوزی نیست

فاطمه امان در هممهن نوشت: تهران کم کم متوجه می شود که عضویت در گروه چندجانبه بریکس آنقدر که تبلیغ می شد نیست. زمانی که ایران در ژانویه گذشته به بریکس پیوست، دولت آن را دلیلی بر موفقیت جمهوری اسلامی در عبور از یکی از طولانی ترین کارزارهای انزوای جهانی دانست. برای تهران، بریکس بیش از آنکه یک راه نجات باشد، ابزاری برای کسب اعتبار است.

بانک توسعه جدید (بانک BRICS) از اعطای وام به اعضای تحریم شده اجتناب می کند و پکن مراقب است که اقدام تلافی جویانه ایالات متحده را تحریک نکند. حتی در مواردی که تفاهم نامه ها قول همکاری می دهند، قوانین مدیریت ریسک در نهادهای بریکس، ایران را از قراردادها و خطوط اعتباری واقعی دور نگه می دارد. یک تحلیل نشان داد که ارزش برجام برای ایران کمتر به پول و بیشتر در «پوشش سیاسی» نهفته است.

این بلوک به ایران مشروعیت می دهد نه اهرم. با این حال، تهران از هر جلسه برای پیشبرد اهداف فنی کوچک استفاده می کند. اهدافی مانند فروش نفت به یوان یا درهم، مسیرهای ترانزیتی جدید از طریق کریدور شمال-جنوب، و شبکه تجاری اتصال هند، ایران و روسیه از طریق خلیج فارس و دریای خزر.

این را می توان تطبیق با شرایط تحت فشار دانست، اما در عین حال یادآور وزن ناچیز ایران در این گروه چندجانبه است. بریکس از چندجانبه گرایی صحبت می کند، اما قطب ها برابر نیستند. چین با تجارت خود تسلط دارد و روسیه به دنبال فضای تنفس استراتژیک است.

پکن اکنون بیش از 90 درصد از صادرات نفت خام ایران (حدود 1.4 میلیون بشکه در روز تا اواسط سال 2025) را خریداری می کند. نفتی که عمدتاً با تخفیف، از طریق واسطه و به ارزهای غیر دلاری به فروش می رسد. این تخفیف که اکنون بیش از 6 دلار در هر بشکه در مقایسه با نفت برنت است. این یک عدم تعادل ساختاری است: بشکه‌های نفت ایران تقریباً تمام صادرات تهران را تشکیل می‌دهند، اما تنها حدود 13 درصد از واردات چین را تشکیل می‌دهند.

ایران به‌طور فزاینده‌ای از برجام به‌عنوان یک پروژه «دلارزدایی» برای بازتعریف وابستگی خود تبلیغ می‌کند، اما در واقعیت، این یک موسیقی متن سیاسی است، نه مالی. تهران به طور مداوم پروژه های جدید بریکس را تبلیغ می کند. یک منطقه آزاد تجاری اینجا، یک لینک حمل و نقل آنجا. اما همه می دانند که چه چیزی بر سر راهشان ایستاده است: تحریم های آمریکا. نهادهای بریکس، از جمله نهادهای چینی، به نقل و انتقال پول از طریق شرکت های بیمه و مراکز تسویه دلاری ادامه می دهند.

تحریم ها همچنان سناریو را می نویسند. هر شریک خارجی بزرگی اگر بیش از حد پیش رود، خطر از دست دادن سیستم مبادله دلار یا بیمه را می پذیرد. پالایشگاه های چین و هند این را می دانند. آنها ممکن است روی کاغذ با واشنگتن مخالفت کنند، اما تانکرهای نفتی، بیمه‌گران و دلالان آنها هنوز در دنیای دلاری کار می‌کنند. بریکس می تواند برای همیشه درباره «دلارزدایی» بحث کند، اما سیم کشی تجارت جهانی تغییر نکرده است. وابستگی قابلیت پیش بینی را به همراه دارد.

ایران با گره زدن صادرات خود به چند خریدار شرقی، تقاضای ثابت را تضمین می کند، اما این درآمدها فقط می تواند هزینه واردات را پوشش دهد، نه نوسازی اقتصاد را. برای اقتصاد تحت تحریم، حتی این هم مانند اکسیژن است. اما ثبات به معنای همبستگی نیست. در نشست امسال در ریودوژانیرو، بریکس “حملات یکجانبه” ایران در حملات هوایی ژوئن به تاسیسات هسته ای را محکوم کرد، اما از نام بردن از اسرائیل خودداری کرد.

این حرکت صرفاً همدلانه بود، نه امنیتی. اثبات اینکه وحدت سیاسی بلوک در جایی خاتمه می یابد که منافع اعضا با غرب آغاز شود. در داخل ایران استقلال به «مقاومت» و «مقاومت» تبدیل شده است. رسانه ها بریکس را به عنوان “محرک اصلی اراده جمعی بین المللی برای ساختن جهانی عادلانه تر” معرفی می کنند. همان زبان اخلاقی که زمانی برای افراد غیر متعهد به کار می رفت، اکنون برای توجیه مشارکت با همتایان مستبد به کار می رود.

ایران دیگر رهبر «جنوب جهانی» نیست. بلکه او به سادگی در میان آنها نشسته است. در نهایت، BRICS به عنوان یک آینه عمل می کند تا یک نقطه عطف. آینه ای که کشوری را منعکس می کند که خود را با محدودیت ها وفق می دهد، نه بر آنها غلبه می کند. ایران به دلیل تحریم ها و حاکمیت داخلی خود از این کاروان عقب مانده است.

استقلال ایدئولوژیک به وابستگی استراتژیک تبدیل شده است. بریکس به تهران «رؤیت» می دهد اما قدرت کنترل کمی باقی می گذارد. یک صندلی روی میز مذاکره، بدون حق انتخاب منو. تبدیل این کرسی به اهرم فشار مستلزم شفافیت، دیپلماسی معتبر و چشم‌انداز اقتصادی روشن‌تر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی