گذاری ترسناک از آموزش به صنعت آن در ایران

گذاری ترسناک از آموزش به صنعت آن در ایران

حسین چناری، مشاور امور آموزشی در یادداشتی در عصر ایران نوشت:

در دهه‌های اخیر، واژه «صنعت آموزش» به طور فزاینده‌ای در ادبیات سیاسی، رسانه‌ای و حتی دانشگاهی ایران رواج یافته است. این مقاله با رویکردی آسیب شناسانه و انتقادی نشان می دهد که استفاده از این واژه صرفاً یک انتخاب زبانی خنثی نیست، بلکه بازتاب و بازتولید دیدگاهی اقتصادی از آموزش و پرورش است که می تواند به تحریف ماهیت، اهداف و کارکردهای اساسی آن منجر شود.

این مقاله استدلال می کند که گسترش منطق صنعت به آموزش باعث کالایی شدن دانش، تضعیف نقش آموزشی معلم، کاهش یادگیری به محصول قابل فروش و تعمیق نابرابری های آموزشی می شود.

در پایان اصطلاحات جایگزینی مانند «نظام آموزشی»، «اکوسیستم یادگیری» و «آموزش به عنوان حق عمومی» معرفی شده است که تحلیل علمی را بدون تحمیل منطق صنعتی ممکن می سازد و ارزش های انسانی را حفظ می کند.

1. مقدمه: زبان، قدرت و آموزش

زبان فقط ابزاری برای نامگذاری پدیده ها نیست. بلکه چارچوب تفکر، سیاست گذاری و کنش اجتماعی را تشکیل می دهد. هر کلمه دارای شبکه ای از معانی، ارزش ها و مفروضات است. وقتی واژه ای مانند صنعت وارد عرصه آموزش می شود، نه تنها از استعاره استفاده می شود، بلکه منطق خاصی از تولید، مصرف و سودآوری نیز به آموزش تزریق می شود. از این رو، نقد واژه «صنعت آموزش» اساساً نقد دیدگاه مسلط به آموزش است، نه صرفاً یک حساسیت زبانی.

2. مفهوم «صنعت» و مفاهیم آن

در ادبیات اقتصادی و مدیریتی، «صنعت» معمولاً این ویژگی ها را دارد: تولید انبوه و مقیاس پذیر. استانداردسازی فرآیندها و خروجی ها؛ اولویت بندی کارایی، سرعت و سودآوری؛ رقابت بازار و منطق عرضه و تقاضا. امکان اندازه گیری کمی و قابل مقایسه محصول.

این ویژگی ها نه تنها طبیعی است، بلکه در زمینه تولید کالا یا خدمات تجاری نیز ضروری است. اما مشکل از جایی شروع می شود که همین منطق بدون تعدیل و نقد به حوزه آموزش هم کشیده می شود.

3. ماهیت آموزش: فراتر از تولید و مصرف

آموزش، به ویژه در معنای آموزشی و عام آن، ماهیتی متفاوت از صنعت دارد: یادگیری فرآیندی انسانی، تعاملی و متنی است. نتایج آموزش لزوما قابل پیش بینی و یکنواخت نیست. آموزش با معنا، هویت، اخلاق و مسئولیت اجتماعی پیوند خورده است. و رابطه معلم و شاگرد فقط یک رابطه خدماتی نیست. در سنت های فلسفه تعلیم و تربیت، آموزش نه یک «محصول»، بلکه «فرآیند شکل گیری انسان» تلقی می شود. به کار بردن واژه صنعت در چنین فرآیندی به ناچار آن را کاهش می دهد.

4. خاستگاه رواج اصطلاح «صنعت آموزش» در ایران

گسترش این اصطلاح در ایران را می توان نتیجه همزمان چند روند دانست: گسترش آموزش خصوصی و امتحان محور. رشد بازار کلاس های تست و دوره های مهارتی کوتاه مدت؛ توسعه پلتفرم های فروش محتوای آموزشی؛ فشار بازار کار بر سیستم آموزشی برای تولید نیروی کار “با استفاده سریع”. عقب نشینی تدریجی دولت از مسئولیت آموزش عمومی با کیفیت.

در چنین زمینه‌ای، آموزش از «حق عمومی» به «فرصت اقتصادی» بازتعریف می‌شود و واژه «صنعت» این بازتعریف را درست جلوه می‌دهد.

5. آسیب مفهومی

الف. کالایی شدن آموزش

با صنعتی شدن گفتمان آموزش و پرورش، دانش به کالا تبدیل می شود، یادگیرنده مشتری و معلم به ارائه دهنده خدمات تبدیل می شود. در این چارچوب ارزش آموزش نه بر اساس عمق یادگیری، بلکه بر اساس توانایی فروش و بازگشت سرمایه سنجیده می شود.

ب تغییر هدف آموزش

هدف تعلیم و تربیت از رشد فکری و تربیت انسان به اخذ مدرک، قبولی در امتحان و افزایش درآمد تقلیل می یابد و آنچه مهم است «نتایج سریع» است نه درک پایدار.

6. آسیب های تربیتی

این آسیب ها عبارتند از: تضعیف نقش معلم به عنوان مربی و الگو. استانداردسازی شدید و بی توجهی به تفاوت های فردی؛ شیوع یادگیری سطحی و مبتنی بر حافظه. کاهش تفکر انتقادی و خلاقیت

در منطق صنعتی، آنچه قابل اندازه گیری نیست به تدریج حذف می شود. در حالی که مهمترین دستاوردهای آموزشی دقیقاً همان چیزهایی هستند که قابل اندازه گیری نیستند.

7. آسیب های اجتماعی

به کارگیری منطق صنعت در آموزش منجر به تعمیق نابرابری می شود. آموزش باکیفیت به کالایی گران‌قیمت تبدیل می‌شود که فقط گروه خاصی می‌توانند آن را بخرند. در نتیجه آموزش و پرورش به جای ابزار عدالت اجتماعی به عاملی برای بازتولید نابرابری تبدیل می شود.

8. انتقاد از توجیهات رایج

طرفداران اصطلاح «صنعت آموزش» معمولاً کارایی، ایجاد شغل و پاسخگویی به نیازهای بازار کار را ذکر می کنند. این مقاله به این نکته اشاره می کند که صرفه اقتصادی تنها معیار ارزیابی آموزش نیست. اشتغال پذیری بدون آموزش انسانی ناپایدار است. و بازار کار متغیر است، اما آموزش انسان باید پایدار باشد.

9. جایگزین های مفهومی پیشنهادی

به جای «صنعت آموزش» می توان از اصطلاحات دقیق تری استفاده کرد که عبارتند از: آموزش و نظام یادگیری; اکوسیستم آموزشی; خدمات آموزشی (به معنای محدود و خاص)؛ آموزش به عنوان یک حق عمومی، زیرا این اصطلاحات امکان تحلیل و سیاست گذاری را بدون تحمیل منطق صنعتی فراهم می کند.

10. خلاصه

اصطلاح «صنعت آموزش» به جای توصیف واقعیت آموزش، نمایانگر نگاهی تقلیل گرایانه و اقتصادی به آن است. ادامه استفاده از این واژه به تدریج دیدگاه ما را نسبت به آموزش، نقش معلم، جایگاه دانش آموز و مسئولیت اجتماعی دولت تغییر می دهد.

نقد این واژه گامی ضروری برای بازنگری در ماهیت تربیت و بازگرداندن آن به جایگاه انسانی و اجتماعی خود است. بدون شک «نظام آموزشی»، «اکوسیستم یادگیری» و «آموزش به عنوان یک حق عمومی» عباراتی هستند که به نظر می رسد بیشترین عدالت را رعایت کرده و آموزش را به مسیر درست هدایت می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی