پیشنهاد‌های حسین انتظامی برای چابک سازی وزارت فرهنگ

حسین نظامی معاون توسعه وزارت ارشاد پیشنهادهای خود را برای چابک سازی وزارت فرهنگ ارائه کرد.

به گزارش جماران، در این یادداشت آمده است:

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عمدتاً محدود به وزارت رویدادها و روادید* است و مشمول این امر است و به دلیل بدنه برهنه و برخی موانع دیگر قادر به اجرای سیاست های فرهنگی مدرن نیست. با این حال بسیاری از نهادهای فرهنگی پیش از این اقتدار و اقتدار آن را به چالش کشیده اند.

در راستای چابکی، تمرکز و کارایی، اصلاحات ساختاری زیر ضروری است:

1- بهتر است سازمان اوقاف و سازمان حج و زیارت از این وزارتخانه جدا شوند زیرا کاملاً تحت نظارت آن نیستند.

2- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به اهداف تاسیس خود نرسیده است. پیشنهاد می شود با این شرط که وزارت فرهنگ نقش جدی تری در وزارت دیپلماسی عمومی داشته باشد و رایزنان فرهنگی مشترکاً توسط وزارتخانه ها انتخاب شوند، این سازمان به وزارت امور خارجه واگذار شود. ضمناً در ارسال ها باید به دو نکته توجه شود:

اولاً باید از بین اصحاب فرهنگ و هنر یا مدیران باسابقه فرهنگی انتخاب شوند، نه فقط از بین کارمندان و کارکنان، به شیوه متأسفانه رایج. همین نگاه برای وزارت امور خارجه نیز لازم است. استفاده از ظرفیت وزرای سابق و شخصیت های معروف و موثر در نمایندگی های کشورمان چه اشکالی دارد؟

دوم اینکه کی گفته در ده ها کشور سفارت و رایزنی باید باز باشه؟ آیا نمی توان به روش آکرودیت عمل کرد که یک سفیر یا مشاور کشورهای همسایه را نیز پوشش دهد؟

3- معاونت قرآن به سازمان اوقاف یا سازمان تبلیغات سپرده شود. تکریم قرآن به معنای ایجاد معاونت مستقل نیست. این معاونت در دوره ای تأسیس شد که مدیران وقت به دنبال اثبات وضعیت علمی خود بودند! اما برخی از آثار با وجود ظاهر مذهبی، جلوه ای از سکولاریسم است! سیاست گذاری در بخش های تخصصی (فرهنگی، هنری، مطبوعاتی و سینمایی) باید به گونه ای باشد که روح قرآن و معارف آن در تولیدات جاری باشد.

4- یکی از روش های مرسوم در نظام تدبیر – که همان بی تدبیری است! – ایجاد ساختار جدید برای نیازهای جدید. راه اندازی مرکز رسانه های دیجیتال – که بعدها به مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی تغییر نام داد – یکی از آنهاست. با تغییر نام مشکل حل نمی شود. آیا ماموریت ها، اولویت ها و چالش های این مرکز با تغییر نام حل شد؟ هر یک از معاونت های تخصصی در دو فضای (فیزیکی و مجازی) مسئولیت تنظیم را بر عهده دارند و هستند. اینطور نیست که از کار سخت نوسازی واحدهای تخصصی تاسیس شده غافل شویم و به کار آسان (ایجاد ساختار جدید که سردرگمی ایجاد می کند) بسنده کنیم.

5- اتفاقات متعدد و متأسفانه روزافزون – که در حال حاضر رسالت اصلی وزارت ارشاد محسوب می شود – به صنوف سپرده شود. برای سال اول، می توانید یک تفاهم نامه امضا کنید و در مورد چیزهایی تصمیم بگیرید که قرار است بسیار مهم و تنگنا باشند – که در واقع بیشتر یک توهم است! – به نقش وزارتخانه موکول شود. در صورت موفقیت آمیز بودن اجرا – که قطعا موفقیت آمیز خواهد بود – برای همیشه تحویل داده می شود. البته به موازات آن باید جامعیت و دموکراتیک بودن انتخابات طبقاتی را شرط واگذاری دانست; در غیر این صورت با قدرت طلبی، استبداد، ظلم، همدستی و سودجویی شخصی (در پوشش یک نهاد مدنی) و در نهایت نارضایتی گسترده در میان فعالان مواجه خواهیم بود.

6- بسیاری از مجوزهایی که وزارت ارشاد مدعی صدور آنهاست فاقد اسناد لازم الاجرا است. علاوه بر این، برخی از فرآیندها هنوز الکترونیکی و دستی نیستند. بنابراین اقدامات زیر ضروری است:

اولاً اعلام صریح نیاز به مجوز برای مواردی که در وهله اول بی دلیل بر فعالین تحمیل شده است.

ثانیاً بررسی و به روز رسانی اسناد بالادستی برای مواردی که در زمان حاضر موضوعیت خود را از دست داده اند. امروز آن چیزها مضحک است و باعث نارضایتی و ناکارآمدی می شود.

ثالثاً، دولت الکترونیک باید به طور کامل ایجاد شود. طبق تعریف، اگر حتی یک مرحله از فرآیند الکترونیکی نباشد، نمی توانید ادعای دولت الکترونیک داشته باشید. دولت الکترونیک دارای مزایای بسیاری از جمله: تکریم ارباب رجوع، سرعت، جلوگیری از طرفداری، زدودن اساس فسادهای احتمالی و…

مهمتر از همه، بحث در مورد پارادایم نظارت ضروری است. شاید این بحث منجر به تغییر پارادایم شود. سؤالات مهم کنونی عبارتند از: آیا سیاست گذاری فقط نظارت است؟ آیا نظارت همچنان همان کنترل است؟

(در این مورد در کتاب پرگار مفصل صحبت کرده ام)

7- لازم است خبرگزاری های متعدد این وزارتخانه تعیین تکلیف و در نهایت به پایگاه اطلاع رسانی تخصصی – که به نظر من حتی نیازی هم نیست – تقلیل یابد. شما نباید با بخش خصوصی رقابت کنید. برای کسانی که به دنبال عباراتی مانند «وظیفه حاکمیتی و سیاستگذاری و جریان سازی» هستند، پاسخی وجود دارد. این کارها را می توان با هزینه کمتر و موثرتر انجام داد.

8- در صورت تجمیع چند ساختمان وزارت فرهنگ، هزینه ها کاهش می یابد، سفرهای وقت گیر و ترافیکی (اعم از مدیران و کارکنان و مراجعین) حذف می شود، هزینه حوزه هایی مانند فناوری اطلاعات، امکانات، امنیت، حمل و نقل و غیره به طور ناگهانی چندین برابر کاهش می یابد و کارایی و بهره وری افزایش می یابد. و از همه مهمتر: در این حرکت بسیاری از واحدهایی که برای ماموریت ها یا زمان های امروزی مناسب نیستند حذف یا تغییر داده می شوند.

9- شورای فرهنگ عمومی می تواند به محور سیاست گذاری های فرهنگی تبدیل شود. ریاست این شورا بر عهده وزیر ارشاد است، یعنی با تکیه بر این شورا می توانید به مرجعیت فرهنگی برسید. به اعتقاد برخی این شورا می تواند قطب فرهنگی کشور باشد. البته اصلاح آیین نامه و ترکیب و سطح اعضای آن ضروری است.

در عین حال اقتدار و پاسخگویی دو روی یک سکه است و با غصب نهادهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ، سیاستگذار و مرجع نخواهد بود، بلکه باقی خواهد ماند. در کنترل و با تاخیر (در این مورد در کتاب پرگار مفصل صحبت کرده ام)

10- حیات و شکوفایی فرهنگ و هنر در گرو وابستگی اقتصادی است. سهم فرهنگ در بودجه کشور ناچیز است که نیاز به تغییر اساسی دارد. اما راضی بودن به آن راه مطمئنی نیست و اهالی فرهنگ و هنر همچنان در دست دولت هستند که مانع بلوغ و خلاقیت تلقی می شود. درست است که وظیفه دولت یارانه دادن به حوزه فرهنگ است و از قضا یکی از نشانه های فرهنگی بودن یک دولت (در هر کجای دنیا) به همین توجه اشاره دارد. اما ادعا این است که راه درست اتصال محصولات به بازار به ویژه بازار خارجی است. اگر این راه آهن با مسئولیت و حمایت دولت انجام شود، فرهنگیان و هنرمندان می دانند چگونه جان خود را تضمین کنند.

11- دولت ابرمرد نیست و نمی تواند باشد. اساساً یکی از دلایل عدم تحقق برنامه های توسعه این است که در یک توافق ضمنی طرفین (دولت و فعالان) دولت محوری را پذیرفته و تبلیغ می کنند. دولت محوری مانع خلاقیت و البته مقدمه و نشانه استبداد است. چرا اعتبارات دولتی برای زیرساخت ها به ویژه در استان ها را تعلیق کرده ایم؟ قراردادهای واگذاری و مشارکت عمومی و خصوصی راه حل های موثری هستند.

12- تورم مقررات یکی از موانع اصلی توسعه و برنامه ریزی (چه در سطح حاکمیت و چه برای فعالان) است. شهوت بی پایان مقررات را می توان با تجدید نظر قاطع اصلاح کرد. حوزه فرهنگ نیز از این تورم و تداخل آسیب دیده است و راه حل آن لغو، تجمیع، جمع بندی، پرهیز از تکرار و به روز رسانی مقررات (قوانین، مقررات، دستورالعمل ها) است.

13- بسیاری از فعالیت ها و وظایف جاری موسسات (از جمله وزارت فرهنگ) کارآفرینی است. کارکنان استخدام می‌شوند، ساختمان‌ها و اعتبارات به آنها اختصاص می‌یابد تا یک محصول را توزیع کنند (یا در مسیر توزیع طبیعی آن دخالت کنند!) این فعالیت‌ها باید شناسایی شده و قاطعانه حذف شوند.

14- رگولاتوری تولید کننده نیست. اگر وقت، توان و اعتبارات رگولاتوری با بهانه های متعارف صرف تولید شود، بزرگی دولت را که مانع اصلی مردمی شدن است، افزایش می دهد. چرا وزارت ارشاد باید فیلم بسازد، کتاب منتشر کند، رسانه عمومی داشته باشد و…؟ و بدتر از آن: آیا باید چنین کاری را رکورد بداند؟! اگر او بخواهد پا را فراتر از سیاست گذار بگذارد، در نهایت می تواند شتاب دهنده باشد تا سازنده.

15- نظام بودجه ریزی کشور دارای چندین نقص اساسی است. یکی از آنها درج ارقامی است که همه از ابتدا می دانند هیچ منبعی وجود ندارد! نتیجه کار عدم تخصیص 100 درصدی سازمان برنامه است. مدیران بودجه دستگاه ها نیز کار خود را آسان می کنند و اعداد را خرد می کنند. یعنی انتقال شوک. اینگونه است که تفاهم نامه های استانی نادیده گرفته می شود و صف وزارت به یکباره خالی می شود. سوال اینجاست که چند درصد از کل اعتبارات موسسه اعتبارات استانی است؟ با توجه به ناچیز بودن این نسبت، سوزاندن آنها در صورت تخصیص کم جایز نیست. مثل عدم ارائه مهمات به جنگنده های خط مقدم است.

16- شفافیت آفت بسیاری از آسیب ها و انحرافات است. وقتی صحبت از شفافیت می‌شود، منظور ما فقط انتشار فهرست کمک‌ها نیست – که البته برای جلوگیری از فساد کار بزرگی است. شفافیت به معنای قابل پیش بینی بودن است، بنابراین لازم است تمامی آمار، اطلاعات، آیین نامه ها و الگوریتم های تصمیم گیری، فهرست مجوزها و البته انتصابات، مکاتبات، اسناد پشتیبان اقدامات، قراردادها، صورتجلسات و موارد مشابه در قالب داده های باز و البته بازخورد را نباید نادیده گرفت.

17- هر سازمانی متکی به سرمایه انسانی است. آموزش مستمر کارکنان نیاز به توجه و بهبود دارد.

وزارتخانه ای که مدعی رهبری فرهنگ است نمی تواند کارمندانی داشته باشد که مهارت های زیست فرهنگی و هنری نداشته باشند. یعنی کتاب نمی خوانند، فیلم نمی بینند و تئاتر نمی روند. علاوه بر این، وزارت فرهنگ (و کل دولت) به کارمندانی نیاز دارد که دانش و مهارت آنها در زمینه‌های اخلاق حرفه‌ای، دولت الکترونیک، هوش مصنوعی، روش‌ها، برنامه‌ریزی و قابلیت برنامه‌ریزی دائماً بهبود یابد. اگر دوره های سنتی و تکراری چند دهه پیش مفید بود، وضعیت بوروکراسی ما اینگونه نبود. توجه به معیشت کارکنان مهمتر است تا برای این آموزش ها دل و دماغ باشد و کرامت انسانی حفظ شود.

* اگرچه ویزا معادل ویزا فرض می شود، اما به معنای هر نوع مجوزی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی