آژانس خبری IMNA ؛ محمود گسستیک متخصص در مورد مسائل سیاسی وی در یادداشتی نوشت: “شاید وقتی می شنویم که اراده امام خمینی فقط دو بند را شامل می شود ، برای ما تعجب آور است. در پاراگراف اول ، که کوتاه است ، بیان شده است:” ما می دانیم که این انقلاب بزرگ قطع شده است دستان جهان و ستمگران از ایران ، با مصوبات الهی پیروز شدند. “… بنابراین ، نباید شک داشت که انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابهای دیگر متفاوت است: هم در منشأ آن و هم در کیفیت مبارزه ، و در انگیزه انقلاب و قیام.
در بند دوم ، که مفصل تر است و شامل چندین صفحه است ، امام خمینی (RA) بسیاری از موضوعات را ذکر کرد. در این فرصت ، ما قصد نداریم با محتوای این متن ارزشمند مقابله کنیم و فقط می خواهیم ذکر کنیم که این دو پاراگراف دارد. به نظر می رسد که دو پاراگراف این متن مفصل عمدی بوده و نویسنده در حال دنبال کردن یک هدف خاص است. نویسنده می خواهد بگوید که سخنرانی من دو بخش اصلی دارد. دو بخش که اگرچه از نظر محتوا بسیار متفاوت هستند ، اما از نظر اهمیت ، باید به آنها توجه مساوی داده شود.
در حقیقت ، امام خمینی (ممکن است خداوند او را برکت دهد و به او صلح کند) قصد دارد به مخاطبان خود بگوید که درک این واقعیت که انقلاب اسلامی با تأیید خدا تحقق یافته است و ثمره نفع خداوند به ملت ما برابر است تمام مطالب و یادآوری های دیگر. به عبارت دیگر ، با این تقسیم ، آنها می خواستند خاطرنشان كنند كه جنبه الهی انقلاب اسلامی موضوعی نیست كه در چارچوب امور دیگر و در كنار آنها باشد ، بلكه روحیه ای است كه در قلب همه امور جاری وجود دارد و وجود دارد. در هر یک از ستون ها و مؤلفه های انقلاب.
این دقیقاً همان چیزی است که ما را از همه تحلیل ها در ارزیابی و درک انقلاب اسلامی جدا می کند و به عبارت دیگر رنگ متفاوتی را به همه تجزیه و تحلیل ها می بخشد. این تحلیل ها از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 شروع می شود و در سایر موضوعات و وقایع سالهای بعد قابل مشاهده است. اگر جنبه معنوی و غیبی انقلاب اسلامی در تجزیه و تحلیل گنجانده نشده باشد ، ارزیابی ها یا گمراه می شوند ، یا اگر می خواهیم آن را آسان کنیم ، باید بگوییم که آنها تصویری ناقص از وقایع ارائه می دهند.
دلایل پیروزی انقلاب اسلامی
در این فرصت ، ما به پیروزی انقلاب اسلامی ایران می رویم و دلایل وقوع آن را می خواهیم. بخشی از تجزیه و تحلیل قطعاً به ضعف دولت پهلوی باز می گردد. در میان اینها ، چندین دسته از دلایل وجود دارد که با مشاهده وضعیت رژیم پهلوی بیان می شود ، که ما در قالب یک لیست ذکر می کنیم:
1. وابستگی خارجی و عدم استقلال در تصمیمات
2. از اسرائیل پشتیبانی کنید
3 فساد مالی دولت
4. فساد اخلاقی حاکمان
5. استبداد و حاکمیت شخصی سلطنت
6. سرکوب مخالفان و فضای خفه کننده و وجود شکنجه
7. رسمی سازی مجمع و انتخابات تشکیل دهنده
8. نقض قانون اساسی
9 عدم آزادی
10. فقر و عدم عدالت اقتصادی
11. توسعه تقلید ، اجباری و نامتعادل و وابسته به خارج
12. تمرکز روی اقتصاد نفت
13. ضد دینی (ناسیونالیسم علیه اسلام گرایی ، ضد سلسله گرایی ، رواج فحشاحمایت از محصولات فرهنگی ضد دینی و اخلاقی ، مقابله با مظاهر مذهبی مانند تغییر سال هجری به سال امپریالیستی و غیره)
14. پشتیبانی از فرقه های انحرافی
15. تحقیر اعتماد به نفس و روح غرور ملی (به عنوان مثال ، با تسلط خارجی صنایع نظامی و حق آنها برای کاپیتولاسیون)
در این میان ، عقاید وجود دارد که پیروزی انقلاب اسلامی را بر اساس یک توطئه و نوعی خیانت که جدا از آن است ، می دانند تأیید یا آنها را رد می کنیم ، ما فقط به آن اشاره می کنیم:
1. متوقف کردن حمایت آمریکایی از شاه
2. تلاش انگلیس برای سرنگونی شاه (بر اساس فعالیت های رادیو بی بی سی)
3. حمایت روسای ارتش را قطع کنید
اینها همه دلایلی است که ما همیشه در این سالها در مورد دولت پهلوی به زبان های مختلف شنیده ایم. کتابهای مختلفی در این باره نوشته شده است ، و جوانب مثبت و منفی در مورد این دلایل صحبت کرده اند و آنها را با جزئیات توضیح داده اند ، اما آنچه در این میان مهم است ، اولویت دلایل است. به عنوان مثال ، دلایلی که جنبه اقتصادی دارد نمی تواند در صدر دلایل پیروزی انقلاب ایران باشد.
از آنجا که در این انقلاب ، روستاها و شهرهای کوچک درگیر نبودند و یا کمتر درگیر آن نبودند و انقلاب در شهرهای بزرگ حباب می کرد و تمرکز اصلی آن در تهران بود. این در حالی بود که سیستم اقتصادی پهلوی کمتر روی روستاها ، شهرهای کوچک و مناطق محروم متمرکز شده بود و تمرکز اصلی آن روی تهران بود. تهران دقیقاً شهری بود که بیشترین نقش را در انقلاب داشت. همچنین ، در تهران ، مناطقی که به دانشگاه منتهی می شوند بیشترین التهاب را داشتند.
این درحالی است که شرایط رفاه و زندگی دانش آموزان در آن زمان خوب بود. یک دانش آموز عزت داشت و پس از اتمام تحصیلات خود را به بازار کار اعزام کرد. بنابراین ، اگر می خواهیم دلیل اصلی انقلاب در مسائل اقتصادی را جستجو کنیم ، باید شاهد محرومیت در خط مقدم انقلاب باشیم. این درحالی است که این کلاس در روزهای گذشته به انقلاب پیوست و انقلاب اسلامی در سالهای گذشته توسط افرادی انجام شد که نگرانی اصلی آنها هویت بود و نه اقتصادی و همچنین تمایلات کمونیستی ، علی رغم تبلیغات و فعالیت های زیادی ، به ویژه در بین نخبگان ، هرگز آنها مورد علاقه توده های مردم ایران نبودند و به این معنا ، رهبری این انقلاب را نمی توان نگرانی های اقتصادی دانست. سوال اصلی این است که چرا طبقه متوسط شهری مانند تهران ، که در آن سالها از نظر اقتصاد و بهزیستی کلی در نظر گرفته می شد ، به خیابان ها می آمدند؟ چرا زنانی که کانون سیاست های پهلوی بودند و در آن سالها جنبه اجتماعی به دست آورده بودند که از دولت عصبانی بودند؟ با پرسیدن این سؤالات ، ما به طور خودکار متوجه می شویم که اگرچه دلایل اقتصادی ارزش تجزیه و تحلیل و تحقیق دارند ، اما آنها قطعاً در آن هستند سر هیچ دلیلی وجود ندارد ، همچنین گفته می شود که شاه توسعه اقتصادی را در ایران آغاز کرده و بخش هایی از توسعه را به معنای غربی شدن در فرهنگ جامعه آن روز در تهران آغاز کرده است.
با این حال ، توسعه سیاسی به معنای آزادی سیاسی و حق بیان نه تنها نادیده گرفته شد ، بلکه به شکلی اقتدارگرا نیز اصرار داشت و اصرار داشت. این درحالی است که مردم به طور طبیعی پس از آن مراحل توسعه منتظر توسعه سیاسی هستند و به دلیل اینکه شاه این روند را ناقص انجام داد ، وی مورد اصابت قرار گرفت. این دلیل نیز می تواند درست باشد. در هر صورت ، مردم انتظاراتی داشتند که پهلوی به آن توجه نمی کرد ، اما از طرف دیگر ، مردم انتظارات بیشتری داشتند. به عنوان مثال ، بحث در مورد تحقیر ایران و تضعیف استقلال ایران از اهمیت بیشتری برخوردار است. از آنجا که ملیت ایران و جلال و اقتدار آن یکی از پایه های هویت ایرانی است. مبنای دیگر این هویت اسلامی است که به وضوح توسط پهلوی نادیده گرفته شد. در واقع ، این هویت بود و اقتصادی نبود.
حرکات تاریخی
انقلاب اسلامی ایران را می توان نتیجه دو جنبش تاریخی دانست. از یک طرف ، جنبش هویت دارد و اجزای هویت از بین می رود. این مقاله بخش منفی داستان است و عمدتاً در این بخش می توانیم نقص دولت پهلوی را مرور کنیم. دلایلی که هویت خاص شیعه را زیر سوال می برد. دلایلی که هویت ایرانی و دلایلی که به ظلم و ستم و فساد اشاره دارد و به هویت طبیعی و انسانی همه آسیب می رساند ، سوال می کند.
اما این جنبش به تنهایی برای انقلاب کافی نیست ، زیرا در گذشته کم و بیش این مشکلات وجود داشته است. حرکتی در قلب جامعه ایران به روشی خزنده و تدریجی انجام شده است ، که مردم را به سمت بیدار شدن و آشتی با آن سوق می دهد اجزای این هویت خاص خود را توسعه داده است. این تنها جنبش در ایران است که توانایی متحد کردن مردم ایران را دارد. این جریان بر اساس دو ستون اصلی است. اول ، رهبری که از هویت ایران و اسلامی ایرانیان ناشی می شود. رهبری که می تواند یک هدف واحد به جنبش بدهد و به همه انسجام و انگیزه بدهد. دوم محتوای این روند است که باید از هویت ایرانی و اسلامی مردم حاصل شود.
وقتی همه افرادی را می بینیم که با هم به میدان می آیند ، آنها بدون شک کلماتی را روی صحنه می گویند که از قبل برای همه آشنا هستند. در حقیقت ، رهبر الهی قصد ندارد تمام مفاهیم را برای مردم از ابتدا ایجاد کند. او باعث می شود مردم یک بار دیگر هویت خود را درک کنند و از گنجینه های پنهان در داخل آنها برای حرکت خود استفاده می کنند.
بنابراین ما یک بار دیگر انقلاب ایران را مرور می کنیم. از طرف پهلوی ها ، در اوج اشتباهات خود ، آنها بر ضد هویت تأکید می کنند و از طرف دیگر ، یک جریان مرموز مردم را به سمت هویت و گزاره های مذهبی می برد. این اهمیت را می توان مرموز خواند زیرا در آن روزها تمام تلاش ها برای فاصله گرفتن از مردم ، به ویژه جوانان ، از آموزه های دین و دین انجام می شد ، اما در یک واکنش کاملاً متضاد ، همان جوانان به آغوش رهبری معنوی تبدیل شدند.
منبع : به گزارش میهن تجارت