در یک یادداشت ، به بهانه پخش قسمت 14 سریال Tasian ، در یک یادداشت:
از پایان شوک قسمت سیزدهم ، همچنین می توان حدس زد که داستان “تاسیان” ورود به مرحله متفاوت از قسمت 14 است.
قطعات معما که تینا پاکراوان برای دیدن یک رابطه چند لایه بین شخصیت های اصلی داستان ، با یک حادثه عمدی ، یک بار یک حادثه عمدی بود ، و در اینجا باید منتظر بمانیم تا شخصیت ها سعی کنند این روابط را ترمیم کنند.
امیر هنوز در مرکز روایت است و با ترور جمشید نجت توسط یک راننده ناشناخته که از ماشین پیکان پدر امیر استفاده می کرد ، امیر ناگهان روابط امیر را با سه فهرست از محیط اطراف خود به چالش کشید.
حال ، از یک طرف ، او مجبور است فاجعه ای را که ناخواسته به خانواده خود آورده بود جبران کند ، و به ویژه پدرش ، از طرف دیگر ، آتش انتقام و نفرت از نزدیکترین رفیق خود ، سعید ، به زندگی خود رسیده است و از همه مهمتر ، عزیز عزیز او نسبت به صداقت او بدجنس است. این دقیقاً همان موقعیت احمقانه ای است که پر از ناامیدی است.
امیر ، که دائماً در قسمت های قبلی در حال هسته بود و توسط همه اطرافیان پاسخ می داد ، بارها لکنت می کرد و ناگزیر ساکت شد. نه او قادر به پاسخگویی به تهدیدات تلفنی سعید نبود ، زیرا او باید از پدر و برادر خود دفاع کند ، و نه وقتی که به او فریاد زد ، توانست از خود دفاع کند و تمام شک و تردیدهای خود را به همراه آورد.
تنها جایی که امیر نتوانست سکوت کند ، لحظه ای بود که شیرین به عشق و اخلاص خود شک کرد ، و اینجا بود که او فریاد زد: “شما حق ندارید در مورد عشق من بگویید …” حالا ، دختر شیرین عاشق نیست ، و نه امیر برای او هویت پنهانی ندارد.
از این منظر ، قسمت 14 سریال Tasian یکی از مهمترین نقاط عطف در روند داستان آن است. اکنون جمشید نجت در حالت کما در بستر بیمارستان است. پدر امیر با تمام اعتبار خود در محله و بازار ، با دستان دست در زندان بوده است ، و سعید پرکارتر از همیشه است تا به دنبال برنامه های خود برای انتقام از نجات جمشید باشد.
امیر هیچ راهی برای دفاع از خود و محافظت از عزیزان خود ندارد و شیرین هیچ دلیلی نمی بیند که یک بار دیگر ذهن خود را کنار بگذارد و بدیهی ترین علائم درگیری امیر در داستان پدرش را در زیر سایه “عشق” نادیده بگیرد.
تینا پاکراوان تاکنون توانسته است داستان مردم خود را در یک فضای ملتهب به تصویر بکشد ، و وقتی همه اینها را به یاد می آوریم که در آستانه یکی از ملتهب ترین معاصران تاریخ معاصر ایران است ، ما در مورد آن کنجکاو هستیم.
فرزاد منصوری





