طرح محرمانه محمدرضا پهلوی برای غنی کردن پلوتونیوم چگونه لو رفت؟

ابوال فاتح ماهاوی


ابوال فاتح موهوی در سال 2 به دنیا آمد و در سال 2 درگذشت. وی یکی از شاهزادگان قاجار ، تاجر و فعال در پروژه های مختلف خدمات تجاری در طول محمد رضا پهلوی بود.

به گفته ایران ، وی همچنین مشاور محمد رضا پهلوی و همچنین پیوند امیر اسد الله علم بود. شهرت اصلی وی به دلیل حضور شدید وی در برنامه هسته ای پهلوی دوم بود. وی در سال 2007 با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد مصاحبه کرد و در بخشی از مصاحبه ، وی به پروژه اتمی اشاره کرد که ما می خوانیم:

“وقتی دیدم که جهان در کارهای مختلف به استفاده از انرژی هسته ای می رود ، و محمد رضا پهلوی برای ساخت نیروگاه های هسته ای زمزمه کرد ، من شرکتی به نام شرکت انرژی اتمی ایران را تأسیس کردم که توسط مدیر عامل سابق IBM آقای محمد سادیه سعدی به نام دانشجویی به اروپا و ما را به سمت مردم و ما به ارمن و اونس اونس می فرستادم. اشمیت

در نتیجه همکاری دکتر ایتاد و متخصصانی که ما داشتیم ، پس از چند ماه مذاکره در مورد هر کلمه و جمله ، نمونه ای از خرید نیروگاه های هسته ای سرانجام تهیه شد که براساس آن دکتر ایتاد با شرکت آلمانی KWU برای ساخت دو نیروگاه در بوشر و متعاقباً دو نیروگاه دیگر نیروگاه. در این نامه ، سیاست های محمد رضا پهلوی و عقاید اروپایی ها و آمریکایی ها دقیقاً مشاهده شد.

شرکت ما ، شرکت انرژی اتمی یا INECO ، باید افراد آموزش دیده را برای امور هسته ای در سال 6 به سازمان ملی نیروی هسته ای ارائه دهد. امسال نیروگاه هسته ای اول و دوم آلمان ، ایران و ایران ، تحویل داده می شد.

دکتر اشمیت ، یک متخصص آلمانی در اینگو ، یک روز به من آمد و گفت: “این واحدهای برق هسته ای به مدت یک سال و نیم به پایان رسیده اند و من یک پیشنهاد بسیار جالب دارم. سازمان انرژی اتمی ایرانی باید در جایی در جایی دفن کند. بهترین مکان برای دفن آن کویر لوت است. کویر نیز به این روش نیاز دارد.

من از دکتر اشمیت خواستم گزارش کتبی تهیه کند. وقتی چند روز به همراه محمد رضا پهلوی به جزیره کیش رفتم ، به شاه گفتم که از بیابان عبور کند ، “اگر به من اجازه دهید در مورد پماس نیروگاه های هسته ای در کیش به شما بگویم.” او موافقت کرد و گفت ، “من دوست ندارم اطلاعات خود را تکمیل کنم. بعد از ناهار ، برای گفتگو با یکدیگر به دریا بیایید.”

بعد از اینکه من پیشنهاد دکتر اشمیت را به شاه اطلاع دادم ، وی پرسید: “آیا با شخص دیگری صحبت کرده اید؟”

گفتم “نه”

پادشاه پادشاه دکتر ایتاد بود. سپس شاه گفت: “من فکر می کنم خوب است ، اما فعلاً با کسی در مورد آن صحبت نکنید.”

یک روز ، فهمیدم که شاه کار خود را انجام داده است بدون اینکه بداند که آنها خمیر هسته ای خود را ساخته اند و همانطور که دکتر اشمیت گفته بود در بیابان دفن شده است. با درک این موضوع ، دکتر اشمیت به من اعتراض کرد که چرا من آن را ترک نکرده ام.

محمد رضا پهلوی یک برنامه بسیار محرمانه داشت و مخفیانه دستور خرید آزمایشگاهی را می داد که می تواند اورانیوم را غنی سازد و پلوتونیوم بسازد که قبلاً برای ساختن یک بمب هسته ای استفاده می کرد. دکتر احمد سوتودنیا ، معاون مدیر سازمان نیروی هسته ای ، که نیروگاه ها و دستور وی دستور داده شده است ، از ورود چنین آزمایشگاهی به من اطلاع داد و از محمد رضا پهلوی خواسته بود که از وی خواسته شود که قصد دارد به آزمایشگاه دستور دهد که دکتر سوتودنیا نیز از آن بی خبر است. »

من وقتی با محمد رضا پهلوی بحث کردم بسیار ناراحت شدم ، اما آرامش و فروتنی خود را حفظ کردم و از او پرسیدم: “این را از کجا می دانید؟” من گفتم ، “شما می دانید که سازمان من با سازمان ملی نیروی هسته ای همکاری نزدیکی دارد. محمد رضا پهلوی اصرار داشت که از این امر آگاه باشد. من سعی کردم اجازه ندهم که ستایش و دروغ نگویم. بنابراین من گفتم:” پزشک ممکن است اعتماد و معاون خود را بشناسد. “بعداً متوجه شدم که این کبوتر ، که به نظر می رسد این کبود بوده است که یک متخصص در بازنشستگی است که در یک بازنشسته است ، چه کسی در بازنشستگی است ، چه کسی در بازنشستگی است. محمد رضا پهلوی. “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی