پشت پرده صلح؛ ضربه‌ای جدی که روسیه خورد

پشت پرده صلح؛ ضربه‌ای جدی که روسیه خورد


حامد خسروشاهی ، محقق قفقازی در روزنامه اقتصاد ، نوشت: توافق صلح اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان ، امضا شده توسط نظارت مستقیم و نظارت مستقیم رئیس جمهور ایالات متحده ، رویدادی است که فراتر از آتش سوزی یا درک است. این توافق ، که پس از پنج سال درگیری ، دو جنگ خونین و ده ها مذاکره ناکام ، نشان دهنده تغییر در معادله قدرت در قفقاز جنوبی و تفریح نقش بازیگران سنتی و جدید در منطقه است.

آنچه این رویداد را از تلاش های قبلی متمایز می کند ، ورود عموم و تمام وقت ایالات متحده به روند میانجیگری و ارائه یک بسته صلح با ابعاد اقتصادی و استراتژیک است. توافق برای متوقف کردن دائمی درگیری ، به رسمیت شناختن یکپارچگی سرزمینی و مرزهای بین المللی ، بازگشایی مسیرهای تجاری و ایجاد یک مسیر جدید ترانزیت به نام کریدور ترامپ (عنوانی که به جای کریدور زنگزور استفاده می شود) که جمهوری آذربایجان را به منطقه خودمختار آذربایجان متصل می کند.

علاوه بر این ، وعده سرمایه گذاری گسترده شرکت های آمریکایی در زمینه های انرژی ، فناوری و هوش مصنوعی در هر دو کشور بخش مهمی از این بسته صلح است و رهبران دو کشور از آغاز روند نهایی شدن منشور مشارکت واشنگتن خبر داده اند.

نامگذاری این مسیر به عنوان رئیس جمهور ترامپ ، که به گفته یک مقام آمریکایی ، توسط طرف ارمنستان پیشنهاد شده است ، از جنبه های تبلیغاتی و نمادین قابل توجهی برخوردار است. خود ترامپ این اقدام را به عنوان یک افتخار بزرگ توصیف کرد ، و حتی نخست وزیر ارمنستان و رئیس جمهور آذربایجان نیز در بیانیه ای جداگانه اعلام کردند که وی یک درخواست مشترک برای اعطای جایزه صلح نوبل است. چنین رویکردی ترامپ را قادر می سازد تا این معامله را به عنوان نمونه ای از مهارت خود در “عادی سازی” و بهره برداری از آن در مسابقات سیاسی داخلی و جهانی معرفی کند.

از دیدگاه ژئوپلیتیکی ، این توافق یک ضربه جدی برای نقش منحصر به فرد روسیه در مدیریت بحران های قفقاز است. پیش از این ، مسکو تنها بازیگر خارجی بود که با ایجاد نیروهای صلح و نفوذ به هر دو طرف ، توافق های آتش بس را تضمین می کرد. اما کاهش نفوذ روسیه در ایروان و باکو ، عقب نشینی تدریجی نیروهای خود از ناگورنو -کرهراخ و تمایل ارمنستان برای گسترش روابط با غرب ، بستر خوبی را برای ایالات متحده فراهم کرده است.

این پیام همچنین برای ایران پیام واضحی دارد ، زیرا راهرو ترامپ تابعی مشابه کریدور زنگزور دارد که سالهاست که مورد اختلاف است و در صورت اجرای ، می تواند برخی از مسیرهای ترانزیتی را که از طریق ایران بالقوه بوده است ، دور بزند و اگر سربازان آمریکایی برای نظارت بر ایران مستقر شوند.

نقش Türkiye نیز باید خوانده شود. آنکارا ، که همواره حامی اصلی باکو بوده است ، از نظر استراتژیک با توافق نامه موافقت می کند که امنیت و ارتباط آذربایجان با ناخچیوان را تضمین می کند ، اما ورود مستقیم واشنگتن و تعریف این پروژه به عنوان یک مسیر تحت پوشش ایالات متحده ، از این دستاورد صرفاً به نام ترکیه جلوگیری می کند. بنابراین ، Türkiye مجبور است با نفوذ جدید ایالات متحده در قفقاز جنوبی مقابله کند و سعی کند سهم خود را از پروژه های اقتصادی و ترانزیت حفظ کند.

پیوند صلح با سرمایه گذاری اقتصادی نکته اصلی دیگر است. حضور شرکت های آمریکایی در زمینه انرژی و فناوری نه تنها اشتغال و رشد اقتصادی را برای دو کشور فراهم می کند ، بلکه وابستگی اقتصادی را نیز تقویت می کند و هزینه بازگشت به درگیری را افزایش می دهد.

برای آذربایجان ، این به معنای گسترش بازارها و کاهش وابستگی به مسیرهای صادرات انرژی سنتی است و سپس مسیرهای انتقال انرژی خزر به جای جورجیا از ارمنستان عبور می کنند. برای ارمنستان ، فرصتی برای شکستن برخی از انزوا های ژئوپلیتیکی و بهره مندی از زیرساخت های مدرن که تاکنون تحت تأثیر روسیه بوده است ، وجود دارد.

با وجود عملکرد فعلی ، چالش ها و ابهامات نیز پیش از این توافقنامه است. تاریخ بی اعتمادی عمیق بین باکو و ایروان در جای خود باقی مانده است و یک مرز داخلی یا تحریک داخلی می تواند توافق را متوقف کند. واکنش روسیه -ایران به عنوان دو بازیگر ناراضی نیز ممکن است در قالب فشارهای دیپلماتیک ، اقدامات اقتصادی یا حتی گروههای حامی و جنبش های مخالف بوجود آید. حقوقی و حاکمیت راهرو ترامپ هنوز کاملاً روشن نشده است و این می تواند به منبعی از اختلافات جدید در آینده تبدیل شود.

در سطح بین المللی ، این توافق نامه نمادی از ورود رسمی و قدرتمند ایالات متحده به قلب قفقاز است و می تواند سالها امنیت و ساختار اقتصادی منطقه را تغییر دهد.

برای چین ، توافق صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان ، با تمرکز و مدیریت ایالات متحده ، پیام های مختلفی را به همراه دارد. پکن ، که به دنبال تقویت مسیرهای زمین و دریایی خود در سالهای اخیر با ابتکار عمل “کمربند ، یک جاده” است ، قفقاز جنوبی را به عنوان یکی از گره های استراتژیک ارتباط چین با اروپا از طریق آسیای میانه و دریای سیاه می داند. ایجاد “راهرو ترامپ” واشنگتن با پشتوانه سیاسی و اقتصادی واشنگتن به معنای ورود یک مسیر مهم ترانزیت به نفوذ ایالات متحده است و می تواند ظرفیت پتانسیل چین را برای توسعه کنترل یا نفوذ خود محدود کند.

این احتمالاً پکن را وادار می کند تا روابط اقتصادی و سرمایه گذاری در قفقاز جنوبی را از یک طرف تسریع کند تا پله های خود را تحکیم کند و از طرف دیگر ، همکاری با روسیه و ایران را برای ایجاد موازی و خارج از مسیرهای آمریکایی تقویت کند. چنین شرایطی ممکن است به طور قابل توجهی رقابت ترانزیت و ژئوپلیتیکی را در منطقه افزایش دهد.

برای ایران ، این رویداد یک خطر جدی است. اگر تهران نتواند مسیرهای ترانزیت جایگزین را ارائه دهد ، احتمال تضعیف کشور به عنوان یک گذرگاه استراتژیک در منطقه بسیار زیاد است. برای روسیه نیز این پیام را دارد که حتی در تأثیر سنتی خود ، از ورود بازیگران رقیب مصون نیست.

همچنین باید در نظر داشت که ایالات متحده و روسیه احتمالاً توافق نامه ای را تشکیل می دهند که می تواند همزمان بر بحران اوکراین و معادلات ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی تأثیر بگذارد. براساس گزارش ها ، ولادیمیر پوتین ، رئیس جمهور روسیه در ازای انتقال مناطق Luhansk و Donetsk توسط اوکراین با آتش بس کامل موافقت کرده است و یک برنامه دو مرحله ای برای تثبیت خط مقدم و تدوین توافق نهایی صلح با واسطه دونالد ترامپ ارائه داده است.

این تحولات را می توان نشانه ای از معامله بزرگتر دانست: “ایالات متحده به دنبال این است که با پذیرش برخی از خواسته های روسیه در اوکراین ، مانند کنترل نفوذ مسکو در قفقاز و تقویت حضور آن در این منطقه استراتژیک ، دستور منطقه ای را دوباره تعریف کند.” این روند نشانگر پیچیدگی های دیپلماسی در پشت صحنه و تلاش های قدرتهای بزرگ برای بازنویسی قوانین بازی در مناطق حساس جهان است.

سرانجام ، توافق صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای واسطه ترامپ باید یک نکته مهم در واژگونی سیاسی و اقتصادی قفقاز جنوبی در نظر گرفته شود. این توافق نامه نه تنها می تواند صفحه جدیدی را در روابط دو کشور باز کند بلکه با ایجاد مسیرهای جدید همکاری و رقابت ، کل معادلات منطقه ای را نیز تعریف می کند.

با این حال ، موفقیت نهایی آن به مدیریت منافع بازیگران خارجی و ترجمه وعده های اقتصادی به پروژه های واقعی بستگی دارد. آینده نشان خواهد داد که آیا راهرو ترامپ به یک مسیر پایدار برای صلح و سعادت تبدیل می شود یا سرانجام به سرنوشت بسیاری از توافق های قبلی تبدیل می شود. یعنی تنها توجیهی از نمایش تبلیغاتی ترامپ در مسیر جایزه صلح نوبل باقی خواهد ماند و محدود به یک فصل کوتاه مدت در تاریخ استرس زا قفقاز یا شاید یک توافق واقعی خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی