ارهتصاد۲۴- بازار سرمایه در ایران ، طی یک دهه گذشته ، به چارچوب سیاست های اقتصادی به حاشیه رانده شده است. این تحول ، گرچه به ظاهر نشانه ای از اهمیت بازار سهام در اقتصاد ملی است ، اما در عمل بار سنگینی را در بورس و اوراق بهادار وارد کرده است. از افول تاریخی سال تا فراز و نشیب های اخیر شاخص کلی ، هر بار که بازار به چالش کشیده می شود ، انگشت اولین بار به بورس اوراق بهادار رفته است. نهادی که از نظر قانونی نظارتی و ناظر از یک بازیگر اقتصادی است.
این روند منجر به وظایف اصلی سازمان ، مانند توسعه ابزارهای مالی ، ارتقاء شفافیت و حمایت از سرمایه گذاران ، در سایه فشار خارجی و در عوض پاسخ دادن به خواسته هایی است که باید توسط دولت ، بانک مرکزی یا وزارتخانه های اقتصادی دنبال شود.
وظایف ذاتی بورس
طبق قانون بازار اوراق بهادار ، بورس اوراق بهادار چهار وظیفه اصلی دارد: اطمینان از شفافیت ، تسهیل معاملات و کشف قیمت های منصفانه ، محافظت از حقوق سرمایه گذاران و توسعه بازار از طریق ابزارهای جدید.
به عبارت ساده ، بورس اوراق بهادار در حال آماده سازی زمین بازی ، اجرای قوانین است و داور مسابقه است. اما این خود بازیکن اصلی نیست. این وظیفه برای سبز نگه داشتن شاخص ندارد و نمی تواند مستقیماً در سودآوری شرکت ها دخالت کند.
با این حال ، در ذهن افکار عمومی و حتی بسیاری از مقامات سیاسی ، بورس اوراق بهادار تهران به عنوان “ضامن سرمایه گذاری” یا “ابزار کنترل اقتصاد کلان” تلقی می شود. همان تصور غلط ، زمینه اصلی تجمع انتظارات ناهموار است.
فشار برای کنترل شاخص با نادیده گرفتن ریشه های کلان
هر بار که شاخص سهام سقوط می کند ، انتظار عمومی بورس اوراق بهادار “کار” است. به نظر می رسد که می تواند با تزریق نقدینگی ، نرخ هایی مانند بانک مرکزی را مدیریت کند. در بحران سال ، با دعوت رسمی دولت برای ورود به بورس اوراق بهادار ، موجی از نقدینگی وارد بازار شد. پس از سقوط ، همان دولت و همان رسانه ها بورس اوراق بهادار را مقصر دانستند.
بیشتر بخوانید: بورس اوراق بهادار به جای تأمین مالی سرمایه گذاری شده است
اما واقعیت این است که شاخص سهام آینه اقتصاد کلان است. نرخ ارز ، قیمت جهانی نفت و فلز ، سیاست های بودجه و بانکی ، فضای سیاسی و حتی تحریم ها همه وضعیت بازار سرمایه را تعیین می کنند. تا زمانی که تورم مزمن دو رقمی ، نرخ بهره گرامری و سیاست های ارزی متناقض ادامه یابد ، انتظار ثبات طولانی مدت از بازار سهام بیشتر شبیه به رویای آن است تا تحلیل اقتصادی.
سودآوری شرکت ها و تداخل گرامری
یکی از تصورات غلط رایج این است که بورس اوراق بهادار باید سودآوری شرکت های سهام را تضمین کند. در حالی که سود یک شرکت نتیجه مدیریت ، نوآوری ، شرایط بازار و سیاست های صنعتی است. با این حال ، در ایران ، شرکت های بزرگ سهام در صنایعی مانند فولاد ، پتروشیمی یا خودرو به شدت تحت تأثیر قیمت گذاری دستوری وزارتخانه قرار دارند.
بورس اوراق بهادار فقط می تواند نیاز به افشای اطلاعات شفاف را دنبال کند. اما فشار سیاسی و رسانه ای می خواهد که این نقش در لابی های قیمت داشته باشد. نتیجه چنین رویکردی ایجاد اجاره ، کاهش مشوق های سرمایه گذاری واقعی و گسترش گمانه زنی های بازار است.
تأمین مالی تولید ، مسئولیت فراتر از ظرفیت
یکی دیگر از بار تحمیل شده تبدیل بورس اوراق بهادار به “ناجی تأمین مالی تولید” است. در حالی که بازار سهام ابزارهایی مانند بدهی و سوکوک را معرفی کرده است ، استفاده مؤثر از این ابزارها نیاز به یک محیط امن برای سرمایه گذاری ، قوانین پایدار و سیاست های بانکی دارد.
اما هنگامی که یک واحد تولید به دلیل بهره سنگین بانکی یا مقررات مالیاتی متغیر آسیب دیده باشد ، مشکل در مناطق دیگر است نه بازار سرمایه. فشار برای مجبور کردن بورس اوراق بهادار برای تأمین مالی هر پروژه فقط منجر به بی اعتمادی سرمایه گذاران و تضعیف عملکرد اصلی بازار می شود.
تبادل استقلال ، قربانیان دخالت خارجی
بورس اوراق بهادار برای ایفای نقش داور به استقلال نیاز دارد. اما فشار سیاسی و اقتصادی استقلال مؤسسه را به شدت تضعیف کرده است. نمونه بارز مسئله پذیرش شرکت ها است. در بعضی موارد ، شرکت هایی که شفافیت مالی کافی یا با ساختارهای ضعیف دارند ، تحت فشار وارد بازار سرمایه شده اند. این روند باعث کاهش کیفیت سهام شده و منجر به افزایش خطر برای سهامداران خرد شده است.
از طرف دیگر ، حتی در برخورد انضباطی با تخلفات ، بورس اوراق بهادار با محدودیت های جدی روبرو است. جریمه یا حتی جریمه برای شرکتهای متخلف بارها تحت فشار موسسات تأثیرگذار متوقف شده است. این فرآیند پیام خطرناکی را به بازار ارسال می کند: تخلف پرهزینه است.
شرکت های بازنده در بورس اوراق بهادار ؛ نماد عدم تحرک
یکی از علائم واضح انتظارات دروغین ، حضور طولانی مدت شرکت های ضرر در بورس سهام است. طبق قوانین ، این شرکت ها باید به تابلوهای پایین منتقل شوند و در نهایت از بازار اخراج شوند. اما نگرانی های اجتماعی یا فشار سیاسی مانع اجرای قانون شده است.
در نتیجه ، شرکت هایی که دارای ضرر انباشته شده و صورتهای مالی غیرقانونی هستند ، در بازار باقی می مانند. این حضور نه تنها به نقدینگی و اعتماد به نفس در بازار آسیب می رساند ، بلکه هیچ انگیزه ای برای اصلاح خود شرکت ها نیز نمی گذارد.
تجربیات جهانی ؛ از وال استریت تا استانبول
در بسیاری از بورس های پیشرفته در جهان ، وظیفه اصلی ناظر محدود به ایجاد شفافیت و اجرای دقیق مقررات است. در وال استریت ، هنگامی که بحران مالی رخ داد ، هیچ کس انتظار نداشت که کمیسیون سهام و بورس ایالات متحده (SEC) شاخص را بالا ببرد. در عوض ، از آن خواسته شد كه پیشینه اعتماد به نفس را با شفافیت ، مقررات دقیق تر و پیگرد قانونی تخلفات ارائه دهد.
بیشتر بخوانید: چرا بازار سهام در احیای خودجوش شکست خورده است؟
در بورس استانبول یا بمبئی ، نهادهای ناظر استقلال بیشتری از فشار سیاسی دارند. اگرچه مشکلات اقتصادی وجود دارد ، این نهادها به عنوان ضامن شفافیت شناخته می شوند ، نه ضمانت سود. مقایسه این تجربیات با ایران نشان می دهد که علت اصلی مشکل در نمای اشتباه بازار سهام است.
عواقب
ادامه این تصور غلط ، بورس اوراق بهادار تهران را به بی اعتمادی تبدیل می کند. سرمایه گذاران دریافتند که بورس اوراق بهادار در واقع مسئولیت هایی را بر عهده دارد که نه ابزار آن و نه اقتدار قانونی آن است. اعتماد عمومی به جای ورود پایدار به بازار سهام ، به فعالیت های کوتاه مدت و سوداگرانه تبدیل می شود. حضور شرکت های ناکارآمد و آسیب دیده در بورس اصلی نیز کیفیت بازار را کاهش داده و فرصت های سرمایه گذاری واقعی را تحت الشعاع قرار می دهد. در چنین شرایطی ، انگیزه برای سرمایه گذاری طولانی مدت از بین می رود و بورس اوراق بهادار بیشتر به تصمیمات خارجی وابسته می شود. وابستگی که استقلال نهادی را از ریشه تهدید می کند.
راه حل های خارج
برای خلاص شدن از شر این چرخه معیوب ، ابتدا انتظارات عمومی و سیاسی باید از بورس اوراق بهادار تعریف شود. بازار سرمایه یک کنترل تورم یا ضمانت سود نیست ، بلکه مؤسسه ای برای شفافیت ، تأمین مالی سالم و کشف قیمت مناسب است. رسانه ها ، دولت و حتی نهادهای آموزشی باید به وضوح این واقعیت را به مردم و فعالان اقتصادی منتقل کنند. در مرحله بعدی ، استقلال بورس باید تقویت شود. هیچ موسسه ای نباید بتواند در روند اتخاذ شرکت ها یا تصمیمات نظارتی دخالت کند.
افزایش سطح سواد مالی جامعه نیز یک ضرورت غیرقابل انکار است. سرمایه گذاران باید بدانند که بازار سهام همیشه در معرض خطر است و هیچ تضمینی برای سودآوری وجود ندارد. از طرف دیگر ، قوانین مربوط به برکناری شرکت های آسیب دیده باید بدون ملاحظات و ملاحظات سیاسی اجرا شود تا پیام واضحی به همه شرکت کنندگان در بازار ارسال شود: تخلفات و ناکارآمدی پرهزینه نخواهد بود.
هماهنگی بین نهادهای اقتصادی یک وضعیت مهم دیگر است. بانک مرکزی باید یک سیاست پولی پایدار ارائه دهد ، وزارت اقتصاد و سایر آژانس ها باید از مداخلات قیمت و تصمیمات ناگهانی خودداری کنند و محیط کلان اقتصادی باید امنیت لازم را برای سرمایه گذاری فراهم کند. فقط در این صورت که بورس اوراق بهادار می تواند نقش واقعی خود را به عنوان یک بازار ، تسهیل کننده و توسعه دهنده بازی کند.
پایان
بازار سرمایه ایران از مسیر اصلی خود در سایه انتظارات غیر منتظره ، استقلال از دست رفته و مداخلات خارجی خارج شده است. تا زمانی که این دیدگاه اصلاح نشود ، بورس اوراق بهادار نمی تواند به موتور توسعه اقتصادی تبدیل شود و به جای کمک به تولید و شفافیت ، به منطقه ای از ناکارآمدی و بی اعتمادی تبدیل می شود. آینده بازار سرمایه ایران به وظایف واقعی بورس و بارهای سنگین که به درستی دفن شده است بستگی دارد.
منبع: اقتصاد آنلاین





