چرا تأکید بر مذاکره با آمریکا همچنان ادامه دارد؟

چرا تأکید بر مذاکره با آمریکا همچنان ادامه دارد؟

این روزها ، در حالی که ما با تهدید بازگشت قطعنامه های شورای امنیت روبرو هستیم و در عین حال بسیاری از کارشناسان سیاست خارجی مذاکره و دیپلماسی را تنها راه حل می دانند ، این سؤال همچنین در تصمیم گیری و سطح متخصص و همچنین مردم ذهن زیادی را درگیر کرده است. سؤال این است که چرا برخی هنوز هم توصیه می کنند با ایالات متحده مذاکره کنند؟

آیا علائم ایالات متحده نسبت به مذاکرات تاکتیکی یا استراتژیک با ایران بی تفاوت است؟

در اصل ، چرا این کشور باید در این مرحله با ایران مذاکره کند؟ اگر هدف نهایی ایالات متحده این است که ایران یا فراتر از آن را تضعیف کند ، چرا ایالات متحده باید به ایران این فرصت را بدهد که نفس بکشد و از مشکلات موجود خلاص شود؟ چه علایق یا دستاوردهایی برای ایالات متحده باید مذاکره واقعی با ایران داشته باشد؟

1- این تصور که به دلیل اینکه ایالات متحده برنامه هسته ای ایران را غیرفعال کرده و احتمالاً به تهدید پایان یافته است ، ادامه فشار برای تضعیف ایران یا دیگر کار با ایران امکان پذیر نیست.

نه ایران یک کشور بی اهمیت است و ایالات متحده هدف تغییر سیستم یا فروپاشی ایران را دنبال نمی کند. اسرائیل ممکن است به دنبال تغییر سیستم ایران یا فروپاشی باشد ، اما ایالات متحده نمی تواند چنین هدفی را دنبال کند. فروپاشی ایران به عنوان مهمترین کشور در منطقه و مهمترین کشور خلیج فارس و دریای عمان و مجاورت منابع عظیم نفتی در منطقه تهدیدی برای مناطق ژئوپلیتیکی در اطراف ایران خواهد بود و قیمت نفت را به شدت افزایش می دهد.

ترجمه های فرضی ناشی از فروپاشی ایران می تواند مسری و در حال گسترش باشد و فقط ایالات متحده ممکن است بتواند آن را با هزینه های مالی و انسانی بالا کنترل و کنترل کند. در همین راستا ، سیاست داخلی ایالات متحده و پایگاه اجتماعی ترامپ به او اجازه نمی دهد تا وارد چنین “جنگهای بی پایان” و “بی پایان” شود. جنگ هایی که در آن تصویر مشخصی از آینده وجود نخواهد داشت. بخش مهمی از پایگاه اجتماعی ترامپ ، که در چنین ماجراهای خارج از کشور به شدت با ایالات متحده مخالف است ، همچنین با حمله محدود به تأسیسات هسته ای ایران مخالف بود و اخیراً درگیری با اسرائیل داشته است.

2 تصور غلط دیگر این است که رابطه ایران و ایالات متحده محدود به برنامه هسته ای ایران است و اگر قرار نیست در مورد این موضوع بحث کنیم ، دو کشور هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. ایالات متحده ، به عنوان قدرت جهانی و ایران ، به عنوان کشوری با بهترین موقعیت ژئوپلیتیکی که پتانسیل قدرتمندترین کشور منطقه است ، مستعد تعامل (یا رویارویی) است. در طی 400 سال گذشته که قدرتهای جهانی مانند پرتغال ، هلند ، انگلیس و ایالات متحده در منطقه ما حضور داشته اند ، روابط ایران با آنها همیشه با بیشترین تعامل (یا رویارویی) بوده است. هیچ فراری از حضور هژمونی جهانی در منطقه ما وجود ندارد و منطق قدرت و رقابت مستلزم آن است که ایران بیشترین تعامل (یا رویارویی) را با قدرت جهانی داشته باشد.

3. تعامل بین قدرت جهانی غالب و قدرتهای منطقه ای گزینه ای نیست ، اما به ناچار است. قدرت های جهانی به دلایلی که از این مسئله خارج نیستند ، مجبور می شوند خود را در مناطق مختلف ببینند. اگر به این شرط نرویم ، رقبای منطقه ای ما جایگاه ما را می گیرند و از رابطه با قدرت جهانی بهره مند می شوند ، همانطور که در پنج دهه گذشته بوده است.

4. قدرت جهانی فعلی ، به ویژه با توجه به سیاست های دولت فعلی ایالات متحده ، طبیعتاً ترجیح می دهد کمتر درگیر تنش ژئوپلیتیکی در منطقه ما باشد. ایالات متحده می داند که اگر تنش با ایران تخفیف داشته باشد ، این فرصت را خواهد داشت که حضور نظامی خود را در منطقه کاهش داده و به صفر کاهش یابد. در چنین حالتی ، علاوه بر کاهش هزینه های ایالات متحده و خطرات احتمالی ، ایالات متحده قادر به تمرکز بر تهدید اصلی چین خواهد بود. تمایل به تغییر به آسیا حداقل از دوره اوباما در مقامات آمریکایی وجود داشته است.

5. ایالات متحده به طور کلی و دولت ترامپ به ویژه مایل به همکاری با ایران در زمینه های مختلف است. آنها می خواهند از خصومت فعلی عبور کنند و روی کار با ایران تمرکز کنند که در بسیاری از مناطق استعدادهای عظیمی دارد. ایران اخیراً آمادگی خود را برای پذیرش بودجه ایالات متحده اعلام کرد. در حقیقت ، مذاکره بین ایران و ایالات متحده باید روی چنین مواردی متمرکز شود.

منبع: شرق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی