اساساً این یک تصور کلیشه ای است که خشونت خانگی، قتل یا زن کشی فقط در طبقات پایین و یا در میان افرادی با سطح تحصیلات پایین و متعلق به گروه های حاشیه ای جامعه رخ می دهد. هیچ تحقیقی این فرضیه را تایید نمی کند.
به گزارش به گزارش میهن تجارت، واقعیت این است که خشونت خانگی در همه گروه های اجتماعی و طبقاتی وجود دارد. آنچه این پدیده را فراگیرتر می کند، موضوع ساختار جنسیتی جامعه است که نوعی حقارت را برای زنان ایجاد می کند و به مردان اجازه و قدرت اعمال خشونت علیه زنان در محیط خانه را می دهد.
تحصیل و حتی اشتغال و درآمد مستقل زنان مانع از خشونت علیه زنان نمی شود
تحصیل و حتی اشتغال و درآمد مستقل زنان این حقارت ناشی از جنسیت را از بین نمی برد. درست است که این عوامل می توانند تا حدودی بر قدرت زنان در خانه یا جامعه بیافزایند، اما واقعیت این است که ساختار جنسیتی همچنان در سطوح فرهنگی، حقوقی، اجتماعی و حتی اقتصادی «تسلیم» است. در چنین شرایطی، زنان همچنان موضوع اصلی خشونت هستند و هیچ یک از دستاوردهای فردی مانند تحصیل، شغل یا حضور اجتماعی نمی تواند به طور کامل با این خشونت ساختاری مقابله کند.
در بررسی خشونت خانگی نمی توان فرد و جامعه را از هم جدا کرد. گرچه اعمال خشونت آمیز دارای گونه های فردی است، اما وقتی می بینیم که بیش از 90 درصد قربانیان خشونت خانگی را زنان تشکیل می دهند، دیگر نمی توان این پدیده را فردی یا استثنایی دانست. در این زمینه ما با یک معضل اجتماعی فراگیر روبرو هستیم نه یک مشکل فردی و نادر.
نتایج تحقیقات گذشته حاکی از آن است که مشکل فراتر از سطح فردی بوده و دارای ابعاد اجتماعی، ساختاری و حقوقی است. زنانی که این تجربیات را پشت سر گذاشته اند احساس ناامنی می کنند و اغلب فکر می کنند که در تلاش برای ایمن ماندن تنها هستند. امروزه با گسترش رسانه ها و شبکه های اجتماعی، این تجربیات بیشتر در معرض دید عموم قرار گرفته است و اگر در گذشته تصور می شد که چنین اتفاقاتی صرفاً یک موضوع شخصی است، امروزه مشخص شده است که زنان در همه جا ممکن است با آن مواجه شوند.
خشونت خانگی علیه زنان
خشونت خانگی علیه زنان در سراسر جهان اتفاق می افتد. با شدت و آمار متفاوت در هر کشور. اما وضعیت ایران ویژگی های خاص خود را دارد. اولاً، در ایران هیچ نهاد دولتی مسئول انجام یک نظرسنجی ملی درباره خشونت خانگی نیست، بنابراین آمار دقیق و رسمی از این پدیده نداریم، هرچند در بسیاری از کشورها داده های آماری معتبری وجود دارد.
زن کشی مختص ایران نیست، اما تفاوت اصلی ما با برخی کشورها این است که قوانین مشخص و کارآمدی برای مقابله با این جرایم دارند. در آن کشورها، مجازات های قانونی خاصی برای خشونت خانگی وجود دارد، آموزش عمومی گسترده ای وجود دارد، و حتی رسانه های عمومی مانند سریال های تلویزیونی برای کمک به کاهش آن به این موضوع می پردازند.
زمانی که بستر حقوقی و اجتماعی فراهم باشد، نهادهای مدنی و وکلا نیز میتوانند نقش فعالی در کاهش خشونت داشته باشند و این گونه بسترها امکان فعالیتهای ترویجی، حمایتی و آموزشی را فراهم میکنند. اما در ایران چنین زیرساختی یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است. این شکاف تفاوت اصلی ما با جوامع دیگر است و موضوع را بیش از پیش ترسناک می کند. بنابراین خشونت خانگی علیه زنان یک مشکل فردی نیست، بلکه یک معضل اجتماعی و ساختاری است که بدون تغییرات قانونی، فرهنگی و اجتماعی قابل حل نیست.
منبع: عصر ایران





