ایران امروز نه منزوی است و نه تضعیف‌شده/ تهران؛ عضوی از ائتلافی غیرغربی به رهبری پکن

ایران امروز نه منزوی است و نه تضعیف‌شده/ تهران؛ عضوی از ائتلافی غیرغربی به رهبری پکن


پایگاه تحلیلی «دیپلماسی مدرن» در گزارشی به تحلیل روابط ایران و چین در پرتو سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران پرداخت و نوشت: در سال‌های اخیر، رژیم تحریم‌های اعمال شده از سوی آمریکا و متحدانش علیه ایران و چند کشور دیگر، از نقش اولیه خود به عنوان ابزاری صرف برای قرار دادن کشورها در تنگنای اقتصادی فراتر رفته است. این رژیم به یکی از ارکان اصلی «دیپلماسی اجباری» آمریکا تبدیل شده است. هدف آن تحکیم نظم غربی و «اصلاح» رفتار بازیگران مشکل ساز بود.

به گزارش ایرنا، اما تجربه ایران نشان می دهد که این سازوکار نه تنها قدرت اقناع خود را از دست داده است، بلکه ناخواسته موازنه قدرت جهانی را به ضرر آمریکا و شرکای آن از نو ترسیم می کند. بارزترین نشانه این تغییر تحول در روابط ایران و چین است. پیوندی که مستقیماً از فشارهای غرب تغذیه می شد و اکنون به سنگ بنای نظم مدرن پساغربی تبدیل شده است.

از دیدگاه واشنگتن، تحریم‌ها پاسخی منطقی به رفتار تهران بود: قطع دسترسی ایران به سیستم مالی جهانی، محدود کردن صادرات نفت، مسدود کردن دارایی‌ها و ممنوعیت کامل همکاری‌های صنعتی و نظامی. به گفته مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، این شدیدترین رژیم تحریمی در چهار دهه اخیر است. تحریم هایی که هدف آن فراتر از اقتصاد است و مستقیماً ساختار امنیتی ایران را هدف قرار می دهد. مشکل این است که مکانیسم پیچیده اقتصاد جهانی به ندرت به نتایجی دست می یابد که در اتاق های فکر واشنگتن به شیوه ای منظم و مطلوب طراحی شده است.

در مورد ایران، تحریم ها نه تنها سطح تعاملات بین المللی این کشور را کاهش داد، بلکه تهران را به سمت گسترده ترین الگوهای همکاری اقتصادی و انرژی با چین سوق داد. آنچه در ابتدا یک راه حل تاکتیکی موقت بود، اکنون به یک توافق ساختاری و بلندمدت تبدیل شده است. گزارش دیگری از کنگره آمریکا اشاره می کند که در سال 2024، «تقریباً تمام» صادرات نفت ایران به مقصد چین بوده است. حجمی که نه تنها تأثیر تحریم ها را کاهش داد، بلکه موقعیت ممتازی را برای پکن فراهم کرد تا از وابستگی انرژی ایران به نفع خود بهره برداری کند.

نویسنده این مقاله همچنین مدعی است که این وابستگی متقابل نیست. یک طرفه است. چین انرژی ارزان دریافت می کند، زیرساخت های ایران را متناسب با الگوهای سرمایه گذاری اش شکل می دهد و شبکه های مالی موازی ایجاد می کند که هژمونی دلار را دور می زند. مطالعات متعدد نشان می دهد که پکن به طور فعال جعبه ابزار ایران را برای دور زدن تحریم ها تقویت کرده است.

حتی زمانی که واشنگتن تلاش کرد با تحریم پالایشگاه های چین، تجارت انرژی ایران و چین را متوقف کند، نتیجه چیزی جز تعمیق شبکه های اقتصادی موازی نبود. تحقیقات رویترز در مورد یک پالایشگاه تحریم شده در استان شاندونگ چین که میلیون‌ها بشکه نفت خام ایران را پالایش می‌کند، نشان می‌دهد که تحریم‌ها صرفاً شبکه‌ای از واسطه‌ها و شرکت‌های پوسته را ایجاد کرده است. این شبکه‌ها نه تنها روند دور زدن تحریم‌ها را آسان‌تر می‌کنند، بلکه ایران را بیش از پیش در مدار شرقی حبس می‌کنند.

نویسنده در ادامه ادعا می کند که در چنین فضایی، ایران به تدریج به اسب تروای چین در خاورمیانه تبدیل می شود، نه به عنوان یک خرابکاری پنهان، بلکه به عنوان یک پل استراتژیک که پکن برای گسترش نفوذ ژئوپلیتیک خود از آن استفاده می کند. فشار غرب تهران را به جایی رسانده است که روابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن با پکن تقریباً غیرقابل برگشت به نظر می رسد. در این مرحله، سیاست تحریم ایالات متحده از هدف اصلی خود منحرف شده و به ایجاد نظم جدیدی کمک می کند که در آن واشنگتن دیگر هژمون مسلط نباشد.

بن بست دیپلماتیک ایران و آمریکا نیز این روند را تسریع کرده است. تهران مایل به بازگشت به میز مذاکره بدون تضمین قاطع نیست و واشنگتن نیز قادر به ارائه مسیر مطمئن برای گفتگو نیست. خلأ ایجاد شده در این وضعیت جایی است که چین و تا حدودی روسیه به عنوان حامیان جایگزین وارد می شوند. هزینه این فرآیند برای غرب بلندمدت است: ایران از تعامل با اروپا و آمریکا فاصله خواهد گرفت و در مدار یک نظم غیر دموکراتیک قرار خواهد گرفت.

این روند به روابط دوجانبه محدود نمی شود. ادغام ایران در ساختارهای اقتصادی و امنیتی شرق، پیامدهای داخلی دارد: جناح های سیاسی متمایل به شرق را تقویت می کند، عمل گرایان و صداهای متمایل به غرب را به حاشیه می راند، و سیاست خارجی «نگاه به شرق» را تثبیت می کند. این پویایی های داخلی در کنار تحولات خارجی به این معناست که تحریم ها برخلاف انتظار آمریکا، رفتار ایران را تغییر نداده است.

قابل توجه است که در مواجهه با چنین سیاست آشکارا شکست خورده ای، تصمیم گیرندگان غربی همچنان به الگوی «تحریم به عنوان اولین و آخرین گزینه» پایبند هستند. این رویکرد نه تنها هزینه ای ندارد، بلکه بار استراتژیک سنگینی نیز دارد. با تقویت روابط ایران با شرق، تاثیر آمریکا و اروپا بر تصمیمات داخلی و خارجی تهران کاهش خواهد یافت. از منظر موازنه قوا، این به معنای «تسلیم میدان» است و هر چه این واگذاری طولانی‌تر شود، هزینه بازپس‌گیری آن بیشتر می‌شود.

اگر آمریکا می خواهد نفوذ خود را در منطقه حفظ کند، باید از چرخه خسته کننده و باخت و باخت تحریم ها خارج شود و یک مسیر دیپلماتیک واقع بینانه طراحی کند. این به معنای لغو فوری تحریم ها نیست. بلکه مستلزم ارائه یک نقشه راه روشن برای کاهش تدریجی در برابر دستاوردهای قابل تأیید است. چنین افقی می تواند چشم انداز سیاسی داخلی ایران را نیز تغییر دهد. میانه‌روها تنها زمانی تقویت می‌شوند که بتوانند دستاوردهای ملموسی داشته باشند و چنین دستاوردهایی بدون تغییر رفتار غرب ممکن نیست.

به طور خلاصه، آنچه مورد نیاز است، «استراتژی بازگشایی» است، ایجاد یک مسیر واقعی برای ایران برای خروج از وابستگی ساختاری به شرق و بازگرداندن آن به نقطه‌ای که می‌توان دوباره گفتگو با غرب را متصور شد. تا زمانی که این امکان وجود نداشته باشد، چین به تحکیم شبکه اقتصادی و امنیتی خود در ایران ادامه خواهد داد و نظم جهانی بیشتر از کنترل آمریکا خارج خواهد شد.

در نهایت، میراث واقعی سیاست تحریم‌های آمریکا علیه ایران نه در گزارش‌های رسمی، بلکه در تغییر هندسه قدرت جهانی آشکار می‌شود. امروز ایران نه منزوی است و نه ضعیف. بلکه عضو یک ائتلاف غیر غربی به رهبری چین است. هر سال که می گذرد، این همسویی ساختاری تر و غیر قابل برگشت تر می شود. اگر آمریکا می‌خواهد بازیگری تعیین‌کننده در این عرصه بزرگ باقی بماند، باید راهی برای بازگرداندن ایران به نقطه تعادل قبل از بسته شدن پنجره فرصت بیابد: نقطه‌ای که تهران بار دیگر شریکی قابل مذاکره برای غرب است، نه بازیگری در دست شرق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای امروز:

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی