سایت اندیشکده بنیاد کارنگی نوشت: پس از توقف مذاکرات ایران و آمریکا و شعله ور شدن جنگ دوازده روزه، درهای دیپلماسی هسته ای به طور کامل بسته نشد. به نظر میرسید که ترامپ همچنان انگیزه دارد تا به وعده میهن تجارتاتی خود برای «به ثمر رساندن» و «پیشبرد صلح» در مناطقی مانند اوکراین و خاورمیانه عمل کند. با افزایش احتمال درگیریها و تهدید تحریمهای فوری، ایران لحن خود را برای خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و حرکت به سمت تسلیحاتی کردن برنامه هستهای خود کاهش داد. همچنین مذاکرات دیپلماتیک بیشتری با سه کشور اروپایی (E3) و آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) درباره تحریم ها و بازرسی ها انجام داد. واشنگتن و تهران در مقاطع مختلف در طول جنگ و پس از آن تمایل خود را برای از سرگیری مذاکرات ابراز کردند. با این حال، قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، دو طرف باید با عواملی برخورد کنند که مذاکرات را به چالش کشیده و مانع از دستیابی به توافق شده است.
به گزارش سرویس بین الملل میهن تجارت، در ادامه این مقاله آمده است: اولاً آمریکا و ایران باید به چرخه معیوب زورگویی و تقابل در مذاکرات پایان دهند. زمان نشان خواهد داد که آیا واشنگتن می تواند پس از حمایت از حملات هوایی اسرائیل و بمباران تاسیسات هسته ای ایران، اعتماد خود را به تهران بازگرداند یا خیر. یکی از راههایی که واشنگتن میتواند اعتماد ایجاد کند، تضمین عدم حمله مجدد و اصرار بر پایبندی اسرائیل به آتشبس است. اگر ایالات متحده و ایران به میز مذاکره بازگردند، باید سطح زورگویی و تقابل را که باعث تشدید تنش و کاهش اعتماد شده است، کاهش دهند یا حذف کنند. در این راستا، دولت ترامپ می تواند ضرب الاجل 60 روزه را تعدیل یا حذف کند که تهران آن را با توجه به زمان طولانی لازم برای مذاکره و امضای برجام غیرواقعی می دانست. واشنگتن همچنین باید به وعده خود مبنی بر پایان دادن به تحریم ها در جریان مذاکرات عمل کند. در نهایت، واشنگتن و تهران باید از تهدید یکدیگر به اقدام نظامی پرهیز کنند و تا حد امکان از اظهارنظر عمومی تا حصول پیشرفت و نهایی شدن توافق خودداری کنند. اجرای این اقدامات به ایجاد اعتماد و اطمینان کمک می کند – عناصری که به همان اندازه مهم هستند، اگر نه بیشتر از جزئیات فنی توافق نامه های دیپلماتیک.
دوم، واشنگتن و تهران باید پیش از ادامه مذاکرات بر سر قالب و انتظارات از روند گفتگو به توافق برسند. آنها می توانند ادامه گفتگوهای غیرمستقیم با میانجیگری عمان و همچنین لحظاتی از تماس مستقیم را در نظر بگیرند. این فرمت انعطاف لازم را فراهم می کند تا در صورت پیشرفت در مذاکرات غیرمستقیم و تمایل دو طرف به تعامل مستقیم با یکدیگر برای نهایی کردن جزییات بخشی از توافق، این امر امکان پذیر است.
علاوه بر فرمت، ایالات متحده و ایران باید در مورد انتظارات خود از توافق به تفاهم برسند. در پنج دور اول مذاکرات، دولت ترامپ به دنبال دستیابی به یک توافق جامع بود که شامل لغو تحریمها و عادیسازی روابط با واشنگتن در ازای توقف کامل غنیسازی و برچیدن کامل برنامه هستهای ایران بود – شرطی که از همان ابتدا برای ایران غیرقابل قبول بود و بعداً در متن مورد بحث قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر، تهران به دنبال دستیابی به یک توافق موقت یا یک سری توافقات مرحلهای بود که شامل اقدامات اعتمادساز و امتیازات تدریجی از طرفین بود. قبل از ادامه مذاکرات، آمریکا و ایران باید تصمیم بگیرند که آیا می خواهند یک توافق جامع امضا کنند یا یک توافق تدریجی. در هر دو مورد، پنج دور اول نشان داد که دامنه مذاکرات هسته ای و توافق احتمالی به مجموعه محدودی از موضوعات محدود شده است. برای واشنگتن، این مسائل مربوط به امنیت بود و شامل سطوح غنیسازی، ذخایر اورانیوم، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نقش نمایندگان منطقهای ایران بود. برای تهران اولویت اقتصادی بود و موضوعاتی مانند تحریم های اقتصادی، دارایی های بلوکه شده، صادرات نفت و اخذ موافقت کنگره آمریکا را در بر می گرفت.
سوم، واشنگتن و تهران باید به موضوع “حداکثر گرایی آمریکایی” در مورد سطح غنی سازی ایران و میزان ذخایر اورانیوم بپردازند. پس از دور پنجم مذاکرات، دولت ترامپ موافقت کرده بود که ایران میتواند تا حد مشخصی برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز غنیسازی کند تا مقدمات ایجاد کنسرسیوم منطقهای را فراهم کند. اما واشنگتن به سرعت از این موضع عقب نشینی کرد و بار دیگر به سیاست حداکثری بازگشت و خواستار «غنی سازی صفر» و «برچیدن کامل» برنامه هسته ای ایران شد.
آمریکا میتواند با پذیرش غنیسازی در سطوح پایینتر و کمک به ایران برای ساخت رآکتورهای هستهای با کاربردهای غیرنظامی، دری را برای توافق احتمالی باز کند.
دولت ترامپ همچنین رویکرد حداکثری را در قبال ذخایر اورانیوم ایران در پیش گرفت و اصرار داشت که این ذخایر قبل از لغو هرگونه تحریمی نابود یا صادر شود. این موضع در تضاد با برنامه سه مرحله ای ایران در دور اول مذاکرات بود. در آن طرح، تهران پیشنهاد کرده بود در گام دوم در ازای توقف غنیسازی، از سرگیری بازرسیها و اجرای پروتکل تکمیلی معاهده NPT، بخشی از تحریمها لغو شود. تنها در گام سوم و آخر بود که ایران حاضر شد ذخایر اورانیوم خود را در ازای لغو کامل تحریم ها نابود یا صادر کند. پس از دور پنجم، تهران اعلام کرد که حاضر است در ازای لغو تحریم ها از ذخایر اورانیوم خود صرف نظر کند، اما مشخص نکرد که آیا حاضر است بدون دریافت بخشی از لغو تحریم ها از واشنگتن (در ازای امتیازات مرحله دوم) این کار را انجام دهد. در چارچوب توافق احتمالی آتی و در قالب پیشفرض، واشنگتن میتواند قبل از لغو تحریمها، در مورد سطح غنیسازی امتیازاتی بدهد و تهران میتواند در مورد ذخایر اورانیوم مصالحه کند.
در نهایت، دولت ترامپ باید از نفوذ و دخالت افرادی در اسرائیل و کنگره که مانع مذاکرات و افزایش تنش شده اند، جلوگیری کند. در طول مذاکرات، اسرائیل و برخی از اعضای کنگره ترامپ را تحت فشار قرار دادند تا به موضع افراطی خود مبنی بر «غنی سازی صفر» و «برچیدن کامل» پایبند بماند – به ویژه در لحظات حساسی که به نظر می رسید آماده سازش است. آنها همچنین سعی کردند با ترغیب ترامپ به اعمال تحریم های بیشتر علیه تهران پس از وعده تعلیق، مذاکرات را از مسیر خارج کنند. در نهایت، اسرائیل با حمله به ایران و آغاز جنگ، مذاکرات را از مسیر خود خارج کرد – اقدامی که ضربه ای جدی نه تنها به مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا، بلکه به کل رژیم عدم اشاعه تسلیحات هسته ای وارد کرد.
در جریان مذاکرات، تهران کاملاً از این موضوع آگاه بود و از ترامپ خواست از دخالت بیشتر اسرائیل جلوگیری کند. در نهایت، این ممکن است سخت ترین موضوع برای ترامپ باشد، زیرا او رابطه شخصی نزدیکی با نتانیاهو دارد و نمی تواند لابی ها و لابی های طرفدار اسرائیل در کنگره و جاهای دیگر را نادیده بگیرد. اگر ترامپ به مذاکره با ایران ادامه دهد، نمی تواند کنگره را به طور کامل دور بزند، زیرا برای دوام بیشتر این توافق، لازم است کنگره آن را تایید کند یا تصویب نامه صادر کند. با توجه به اکثریت شکننده جمهوری خواهان و تعداد بالای اعضای هر دو حزب حامی اسرائیل و مخالف ایران، احتمال کسب موافقت کنگره برای ترامپ کم به نظر می رسد.
علیرغم پنج دور مذاکرات دیپلماتیک بین آوریل و می، ایالات متحده و ایران در ژوئن در طول جنگ دوازده روزه درگیر یک رویارویی نظامی شدند. توقف مذاکرات و متعاقب آن جنگ نتیجه چهار عاملی بود که در این مقاله شرح داده شد. اگر ایالات متحده و ایران مایل و قادر به از سرگیری مذاکرات هستند، باید به هر چهار عامل اشاره کنند تا به یک راه حل دیپلماتیک دست یابند و از جنگی دیگر جلوگیری کنند. در این راستا باید چرخه زورگویی و تقابل را شکست و اظهارات عمومی را تا حصول پیشرفت و توافق به حداقل رساند. واشنگتن و تهران نیز باید از قبل در مورد قالب و انتظارات مذاکرات به توافق برسند. علاوه بر این، آنها باید در مورد مسائل کلیدی مانند غنی سازی و ذخایر اورانیوم به مصالحه برسند. در نهایت، دولت ترامپ باید از نفوذ کسانی در اسرائیل و کنگره که مخالف مذاکرات هستند، بکاهد و در عین حال تایید کنگره را برای بقای توافق تضمین کند.
اگر چه پرداختن به این چهار عامل دشوار است، اما امکان دستیابی به توافق وجود دارد زیرا دامنه موضوعات محدود است: امنیت برای واشنگتن اولویت است و اقتصاد برای تهران. در نهایت، فراتر از مسائل فنی، موفقیت یا شکست مذاکرات آینده در نهایت به اراده سیاسی دو طرف و میزان اعتماد متقابل بین آنها بستگی دارد.





