صبح روز اول آبان 1404، کارمندان بانک آینده پشت میز خود نشسته بودند در حالی که دیگر بانک آینده وجود نداشت! در سکوتی غیرعادی بودند، خبر اجرای گازیر (فرایند مدیریت بانک های منحل شده) منتشر شد.
به گزارش شرق، اکنون تنها دو هفته از اجرای گازیر می گذرد، آنچه از بانک آینده باقی مانده است، نه ساختمان هایی با تابلوهای خاموش که نشان از فرسوده بودن شالوده سیاست مالی در کشور دارد. تجربه ای که در قاب رسمی به عنوان انتقال موفق سپرده ها روایت شد، در واقع آخرین فصل از سال ها بی توجهی به اختلافات، نظارت های ناکارآمد و تصمیماتی است که دیر اتخاذ شده است.
کتابی ساده و مبهم با مشکلات!
آغاز ماجراجویی خود را در این گزارش به اعداد و ارقام می سپاریم. در گزارش های رسمی سامانه کدال موجودی سپرده بانک آینده تا 10 شهریور 1404 حدود 268 هزار میلیارد تومان ثبت شد. با احتساب سود متعارف سپرده ها و بر اساس یک محاسبه ساده، میزان سپرده ها در اول آبان ماه باید نزدیک به 273 هزار میلیارد تومان می بود، اما آنچه حمیدرضا غنی آبادی، مدیرکل نظارت بر بانک مرکزی بانک مرکزی اعلام کرد، 245 هزار میلیارد تومان بود. یعنی کاهش حدود 28 هزار میلیارد تومانی در کمتر از یک ماه. این تفاوت در ظاهر ساده معنای جدی داشت: بخشی از منابع سپرده شده قبل از شروع جریان از شبکه خارج شده بود.
این موضوع از سوی میثم ظاهریان، عضو شورای اسلامی و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در گفتوگویی مبنی بر برداشت حدود 40 هزار میلیارد تومانی از حسابهای این بانک در روزهای منتهی به اجرای گزیر مطرح شد، هرچند مصطفی قمری وفا، سخنگوی بانک مرکزی این ادعا را تکذیب کرد، اما حتی بانک مرکزی نیز این موضوع را شفافسازی نکرد.
اما این پایان ماجرا نبود، رسانه های مختلف از هر جناح و حرفه سیاسی در اخبار خود این موضوع را مطرح کردند که احتمالا این برداشت مربوط به برداشت سپرده های سهامداران عمده بوده است. اگرچه برخی منابع رقم سپردههای انتقالی از بانک آینده به بانک ملی را به مراتب کمتر از 245 هزار میلیارد تومان گزارش میکنند. اما این روایات را نه تایید می کنیم و نه تکذیب، بلکه وجود مغایرت آمار مسئولان بانک مرکزی با داده های سامانه کدال را واقعیتی انکارناپذیر می دانیم.
بر اساس دادههای صورتهای مالی منتشر شده در سامانه کدال، بدهی بانک آینده به بانکها و موسسات اعتباری در اول فروردین ماه سال 1403 حدود 243.4 هزار میلیارد تومان بوده که این رقم در پایان همان سال به 354.4 هزار میلیارد تومان رسیده است. تنها شش ماه بعد، در شهریور 1404، بدهی به 485.3 هزار میلیارد تومان رسید. یعنی تقریباً دو برابر شدن بدهی در 18 ماه. کارشناسان بانکی می گویند این تسریع در افزایش بدهی ناشی از فعالیت عادی بانکی نبوده بلکه ناشی از پوشش موقت زیان از طریق استقراض از سایر بانک ها بوده است. بدهی هایی که در نهایت از منابع بانک مرکزی جبران می شود و تورمی را که امنیت مردم را بریده است بیشتر تحت فشار قرار می دهد.
محاسبات رسمی نشان می دهد که بانک آینده با 500 هزار میلیارد تومان زیان انباشته و 502 هزار میلیارد تومان سرمایه منفی مواجه است. معادل منفی 500 درصد کفایت سرمایه. 75 درصد تسهیلات اعطایی این بانک به شرکت ها و اشخاص وابسته بانک و 85 درصد تسهیلات غیرجاری است. به عبارت ساده، بیش از نیمی از دارایی های بانک منجمد و فاقد نقدینگی است.
از عدد تا واقعیت
وقتی ترازنامه ها برعکس شد، واقعیت تلخ تر از اعداد بود. بانک آینده مدت ها قبل از آبان 1404 دچار ناهماهنگی عمیقی شده بود. تسهیلات کلان معوق، بخش قابل توجهی از دارایی های غیرمولد و وابستگی کامل به اضافه برداشت، بازدهی نداشت. اگرچه تصمیم برای تجمیع سپردهها در بانک ملی با هدف حمایت از سپردهگذاران اتخاذ شد، اما معنای پنهان آن این بود که راهکار عملی برای بازگرداندن بانک به زندگی عادی وجود ندارد.
در همان سال های اول انحراف یعنی حدود سال 1397 بانک مرکزی مدیران وقت بانک آینده را به هیات انتظامی معرفی کرده بود و احکام سنگینی را برای آنها وضع کرده بود. با وجود این، هیچ ابزار قانونی برای حل و فصل موثر بانک ها وجود نداشت. قبل از قانون جدید بانک مرکزی در سال 1403، ساختار نظارتی کشور بر اساس قانون پولی و بانکی قدیم عمل می کرد. به گفته کارشناسان، این قانون حتی برای مهار مؤسسات اعتباری کوچک نیز کافی نبود.
در نتیجه پرونده بانک آینده سال ها بین مؤسسات مختلف رفت و آمد داشت. مدیران متخلف رفتند، مدیران گماشته شده به وزارت اقتصاد آمدند، اما ریشه ناهماهنگی باقی ماند. در آن زمان بانک مرکزی فقط می توانست دستور اصلاح ترازنامه یا عزل مدیران را بدهد، اما اجازه تصدی و نظارت را نداشت. ابزاری که بعدها با مجوز شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا به صورت استثنایی در مورد موسسات اعتباری توسعه، کاسپین و نور در اختیار بانک مرکزی قرار گرفت.
البته در سال 1397 کار تمام شد. داستان یک زخم قدیمی تر را روایت می کند. در سال 1392 که بانک آینده از بانک ناکارآمد تات و چندین موسسه اعتباری متولد شد، بسیاری از کارشناسان در همان زمان هشدار دادند که این بانک با منابع ناسالم و ساختار شرکتی معیوب شکل گرفته است. حتی بانک مرکزی برای انحلال بانک تات جدول زمانی رسمی تعیین کرده بود. اما تصمیم گرفته شد که تحمل کنیم.
نتیجه این تسامح طبق محاسبات اخیر معادل رشد صد برابری اختلافات نسبت به سال 1392 بوده است که اگر این تصمیم خیلی زودتر گرفته می شد شاید بتوان ضرر را با سه تا چهار هزار میلیارد تومان خلاصه کرد. امروز این رقم به 500 تا 600 هزار میلیارد تومان رسیده است. تاخیر تصمیم گیری در سیستم بانکی گاهی از خود خطا هزینه بیشتری دارد.
هزینه های تاخیر
به گفته تحلیلگران بانکی، تصمیم دیرهنگام برای اجرای گازیر یکی از پرهزینه ترین تاخیرهای نظارتی در سال های اخیر بوده است. اگر روند مداخله در نیمه اول سال 1403 آغاز می شد، احتمالا کل بدهی ها زیر 400 هزار میلیارد تومان باقی می ماند و زیان ناشی از برداشت منابع به حداقل می رسید. اما هر ماه که می گذشت، بدهی های بین بانکی بیشتر می شد و شکاف بین سپرده ها و دارایی های واقعی عمیق تر می شد. نتیجه بانکی بود که در سطح زنده بود اما عملاً از درون خالی بود.
گزارش رسمی این حادثه یک انتقال روان و بدون استرس را توصیف می کند. اما داده ها داستان دیگری را بیان می کردند. بانک آینده در عمل دیگر بانکی نبود که بتوان آن را «اصلاح ساختاری» نامید. ترازنامه او مانند پرونده ای نیمه سوخته بود که هر ورود حساب در آن به بن بست می انجامید. گزارش های میدانی حاکی از آن بود که در هفته های پایانی قبل از تغییر، برخی شعب حتی توانایی پرداخت روزانه سپرده های خرد را از دست داده بودند و عنوان دسترسی محدود در سامانه های بین بانکی معنای جدیدی پیدا کرده بود. در سطح بانک مرکزی روایت ها درباره پایان کار در آینده متفاوت است.
برخی از مدیران بانکی می گویند که تصمیم برای رفتن به غضیر از ماه ها قبل قطعی بود اما بنا به ملاحظاتی اجرای آن به تاخیر افتاد. ملاحظاتی شبیه به دورانی که تحمل می شد. این تاخیر امروز به یک سوال تبدیل شده است. کارشناسان می گویند اگر بانک آینده همزمان با عبور بدهی از مرز 350 همات متوقف می شد، نزدیک به 150 همات از هزینه های جاری بر اقتصاد کشور تحمیل نمی شد. اعداد خشک نیستند، زبان اقتصاد هستند و زبان اقتصاد به ندرت اشتباه است.
فراتر از ترازنامه، بحث اصلی در مورد رابطه عدالت و اقتصاد است: چه کسی باید به نارضایتی هایی که از دل تعلل بیرون آمده پاسخ دهد؟ پرونده های حقوقی صاحبان سابق این بانک سال ها پیش بسته شده بود، اما رد تصمیمات آنها همچنان در ارقام باقی مانده است. پروژه هایی مانند ایران مال امروز به نمادی از ناکارآمدی سرمایه گذاری بانکی تبدیل شده است. منابعی که به نام توسعه قفل شد و در عمل نقدینگی یک کشور را منحرف کرد.
وقتی 30 تا 40 هزار میلیارد تومان پول در یک ماه جابه جا می شود و هیچ مسئولی نمی تواند توضیح روشنی بدهد، این سوال فقط این نیست که این پول کجا رفته، بلکه چه سازوکاری اجازه داده است این اتفاق بیفتد؟ بانک آینده در حال حاضر در شبکه بانکی نام خاتمه یافته است، اما اثر آن همچنان ادامه دارد. باقی مانده بدهی 500 هزار میلیارد تومانی همچنان در دفاتر سایر بانک ها ثبت شده و سود آن در ترازنامه کل شبکه است.
سپرده گذاران خرد ممکن است پول خود را از بانک ملی دریافت کنند، اما اعتماد از دست رفته به کل شبکه بانکی به راحتی باز نخواهد گشت. در اقتصاد، پول با تزریق باز می گردد. اما اعتماد نکن اکنون تنها چیزی که از آینده باقی میماند، گزارشی است مانند آینهای شکسته: بخشی از تصویر هنوز واضح است، بخشی دیگر در میان لکهها و اعوجاج چهرهها گم شده است. آینده ای که روشن نبود تنها روایت نیست. این سیستم بانکی را توصیف می کند که سال ها در تاریکی کار می کند.





