غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت: جمعی از اصلاح طلبان – تکرار نامشان زشت است – چند روزی است که رئیس جمهور را تهدید می کنند. آنها از او و اطرافیانش می خواهند استعفا دهند. نرم ترین رفتارشان این است که می گویند بیا جلوی مردم بایست و بابت ضعف هایت عذرخواهی کن. یک حساب خارجی نیز بر همین اساس و با تکیه بر همان رفتار اعلام کرد که رئیس جمهور استعفا داده و تا یکی دو روز دیگر آن را به صورت رسمی اعلام می کند.
کسانی که پزشک پزشکی را تهدید می کنند یا پیشنهاد استعفا می دهند، به نظر می رسد کاری به او نداشته باشند و کمتر پیش می آید که در پس تهدیداتشان چیزی جز خواستار رفع فیلترینگ بگویند. یک سال پیش عده ای موضوع استعفای رئیس جمهور را مطرح کردند و عجیب است که برخی از آنها در شورای راهبری رئیس جمهور بودند و تنها چند ماه پس از تشکیل کابینه تشخیص استعفا دادند! عده ای دیگر مدتی پس از پیشنهاد استعفا یا مطالبات دیگری که با نوشتن یادداشت های مشترک کلید خوردند به شورای اطلاع رسانی دولت پیوستند! بیچاره مردم فقیر، نان به نرخ روز!
خواننده این مقاله احتمالاً از من انتظار دارد که در این بند توضیح دهم که اگر تهدیدهای رئیس جمهور ربطی به او ندارد و نان آور خانه او شده است یا اگر برخی از آنها و یارانشان در دولت هستند، پس چرا از او می خواهند استعفا دهد یا خط و نشانی بکشند که اگر تا فلان روز نتوانسته اید کاری انجام دهید، کابینه دیگر دلیلی برای وجود ندارد؟
واقعاً این سؤالی نیست که بتوان بر اساس اصول خاصی به آن پاسخ داد! گاهی با افرادی روبه رو می شوید که سیاستمدار و آگاه، اما فریبکار و مردد هستند، در این صورت اصول درک رفتار یک سیاستمدار فریبکار مشخص است و فرمول خاص خود را دارد. اما گاهی با سیاستمداران حقیری روبرو می شوید که فقط پشت میز رنگارنگ حکومت می نشینند، در این صورت نمی توانید تشخیص دهید که در حال حاضر به چه فکر می کنند و اگر چیزی می گویند چرا! مگر اینکه یکی از آنها منشأ و منشأ رفتار سیاسی خود را تشخیص دهد.
من استدلالی دارم که قابل تأیید است و به درک برخی از جنبه های رفتار استعفا دهندگان کمک می کند. اکثر کسانی که در یک سال و نیم اخیر پیشنهاد استعفا یا تهدید پزشکان از جبهه خود رئیس جمهور داده اند، با وجود انتقاد و اعتراض شدید به رئیس جمهور فقید، هرگز چنین پیشنهادی به رئیس جمهور فقید نکردند. شاید ساده انگارانه گفته شود که اگر چنین اتفاقی افتاده به این دلیل بوده است که می دانستند رئیس جمهور قبلی اهل استعفا نیست، اما پزشکان را مال خودشان می دانند و فکر می کنند همان طور که چند ماه پیش به او گفتند بیا رئیس جمهور شو، حالا هم می توانند بگویند بیا و از ریاست جمهوری برو!
اما در پس این نگاه ساده، واقعیتی تجربه شده و تکراری نهفته است که به ما می گوید برای بخشی از اصلاح طلبان، رئیس جمهور سابق باید حضور می داشت تا برای هدفی او را کتک بزنند و رئیس جمهور فعلی را هر روز به همین منظور تهدید و تشویق به استیضاح کرد، اما مراقب بود که استعفا را قبول نکند، چون زنجیره پروژه شان پاره می شد! آن هدف چیست؟ براندازی؟! نه، اصلاح طلبان گردنشان را به این نظام بسته اند و برایشان مفیدتر نمی بینند. پس هدف اصلاحات اساسی به نفع مردم و کشور است؟! ای کاش چنین بود و ای کاش می دانستند که مهم ترین اصلاحات کنونی مبارزه با فساد است که از آن مبرا نیستند.
پس هدف آنها از تهدیدهای اخیر رئیس جمهور چیست؟ به نظر من و با خاطره چندین دهه هیچ هدف اساسی ملی در رفتار و تفکر این دسته از اصلاح طلبان نمی توان یافت. هیچ گاه از منافع شخصی و قدرت طلبی فراتر نرفته اند و خاطره ای از فداکاری برای کشور و ملت باقی نگذاشته اند. اگر اکنون با تهدید و گاه تحقیر رئیس جمهور خود را نگران مردم نشان می دهند، فریبکاری بیش نیست.
شاید بتوان ادعا کرد که همین تنزل بخشی از جنبش سیاسی علیه جبهه اصلاحات نیز هست. بله همینطور است و به همین دلیل می توان یک حکم کلی داد و گفت هرکس نگران ایران و ملت ایران است می داند در این شرایط استعفا یعنی چه و چقدر مخرب و مخرب است و اگر به هر دلیلی چنین تهدیدی را جایز بداند، خیانتکار بیش نیست، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا.
دکتر بارها گفته من تا آخر می ایستم. وی عصر یکشنبه در اردوی تیم ملی به میدان رفت. کسی که می خواهد استعفا دهد، چند روزی را در عصبانیت می گذراند، نه اینکه استوک بپوشد و توپ بزند! مردم انتظار دارند که دکتر شجاع تر و مصمم تر برای مبارزه با فساد و فساد باشد که این اصلاح واقعی است و باید از خود دولت شروع شود. اگر فرودست های سیاسی به استعفای پزشکان امیدوار بودند، تغییری دریافت کرده اند. کار مملکت در حد تصور منافقین سیاسی نیست.





