عبدالرحیم سعیدی راد، رئیس اداره فرهنگ، ورزش و امور گردشگری سازمان برنامه و بودجه در ایران نوشت: «فصل پاییز» در سازمان برنامه و بودجه کشور «فصل بودجه» نامیده می شود و این روزها کارشناسان این سازمان در حال تدوین لایحه بودجه 1405 و برنامه ریزی و تعیین سرنوشت یکساله نهادهای دولتی هستند. واقعیت این است که به دلایل مختلف دولت حجیم شده و دخل و خرج موسسات به سختی تامین می شود. رئیس جمهور محترم در سخنان خود بارها به بزرگ بودن دولت و توجه به کوچک سازی آن اشاره کرده اند.
البته سال هاست که صحبت هایی درباره کوچک شدن دولت مطرح می شود اما اقدام جدی و موثری انجام نشده است.
با این حال، وقتی نوبت به نهادهای فرهنگی می رسد، همه چیز پیچیده می شود. نه امکان جابجایی نیرو وجود دارد و نه تعداد پست ها کاهش می یابد و نه امکان ادغام سازمان ها وجود دارد. البته همین نکات در مورد اکثر موسسات و سازمان های غیرفرهنگی نیز صادق است.
کوچک سازی ساختاری در امور فرهنگی تقریباً غیرممکن یا پرهزینه است. اما این بدان معنا نیست که باید روی دستان خود بنشینید یا کاری نمی توان کرد.
نکته اصلی اینجاست که نهادهای فرهنگی نه با «تورم ساختاری» بلکه با تورم نیروی کار مواجه هستند.
انبوه برنامه های کم تاثیر، اجرای برنامه از تکالیف، فعالیت های موازی، جشنواره ها و کنفرانس ها بدون ترک و گاهی گزارش های رسمی؛ این چیزی است که دستگاه را بزرگ و گران کرده است، نه تعداد نیروهای آنها. بنابراین به نظر می رسد که کوچک سازی واقعی مسیر دیگری را طی می کند.
کوچک سازی عملکردی و نه ساختاری یکی از راه هایی است که بدون کاهش پست های دستگاه گاهی اوقات می توان حجم کار را به نصف رساند و با چند تدابیر مدیریتی بهره وری را چند برابر کرد.
اول اینکه مهم ترین ابزار برون سپاری و خرید خدمات: بخش بزرگی از کارهای فرهنگی از جمله برگزاری برنامه تا تولید محتوا و حتی مدیریت سالن ها توسط نهادهای فرهنگی و هنرمندان قابل انجام است و دستگاه در جایگاه واقعی خود یعنی «سیاست و نظارت» باقی می ماند.
دوم، یکپارچگی عملکردی: به عنوان مثال، واحدهای پژوهشی و آموزشی که وظایف مشابهی دارند، می توانند در یک بخش مشترک، بدون تغییر یک دستور اداری، ترکیب شوند.
سوم حذف فعالیت های کم بازده: با بازنگری در برنامه های سالانه و حذف موارد کم بازده و تکراری می توان در هزینه ها صرفه جویی کرد و بخش قابل توجهی از بودجه سالانه و انرژی نیروها را تخلیه کرد.
چهارم، هم افزایی بین نهادها: اغلب دیده می شود که ادارات ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، شهرداری ها، حوزه هنری و سایر نهادها هر کدام بسته به موضوع برنامه های جداگانه ای اجرا می کنند. اما تجربیات موفق نشان داده که وقتی این دستگاه ها به صورت مشترک برنامه ای را در قالب ستاد یا ستاد اجرا می کنند، در هزینه ها و نیروها بسیار صرفه جویی شده است.
و در نهایت دیجیتالی شدن فرآیندها. صدور و تمدید لایسنس، دریافت گزارش و درخواست پشتیبانی از طریق وب سایت ها و نرم افزارها قابل انجام است که سرعت کار را چند برابر می کند و باعث صرفه جویی در هزینه می شود.
حرف آخر این است؛ کوچک سازی نهادهای فرهنگی امکان پذیر است، اما نه با تغییر ساختار، بلکه با تغییر شیوه انجام کار. بخش فرهنگ بیش از آنکه به ساختمان و شوراهای زائد نیاز داشته باشد به چابکی، همکاری و خرید خدمات نیاز دارد.
اگر این رویکرد جدی گرفته شود، حداقل 30 تا 50 درصد از ظرفیت دستگاه را می توان در مدت زمان کوتاهی آزاد کرد. بدون حذف هیچ گونه نیرو یا تغییر ساختار. به عبارت دیگر کوچک سازی یک شعار نیست، یک انتخاب مدیریتی است.
در پایان پاسخ به این سوال مشخص می شود که بهتر است دولت «مجری برنامه ها» باشد یا «سیاست گذار» آنها؟





