آینده الدار ممدوف، تحلیلگر ارشد مسائل بین المللی در اندیشکده کوئینسی
به گزارش به گزارش میهن تجارت به نقل از مجله Responsible Statecraft، در پایتخت های اروپا، همان صحنه آشنا دوباره زنده شده است. این بار در واکنش به طرح صلح 28 ماده ای دولت ترامپ. الگوی رفتار تفاوت چندانی با آنچه پس از دیدار دونالد ترامپ با ولادیمیر پوتین در آلاسکا مشاهده شد، ندارد: رهبران اروپایی لبخند می زنند و حمایت خود را از هر ابتکاری که رنگ پایان دادن به جنگ دارد، اعلام می کنند، اما پشت این نمایش دیپلماتیک، سیاست بازدارندگی عملی وجود دارد. سیاستی که هر گزینه ای غیر از رویای «تسلیم کامل روسیه» را به حاشیه رانده و بی اعتبار می کند.
اروپا در مسیر جنگ فرسایشی؛ رویارویی جدید با طرح صلح ترامپ
این نوع همکاری آشکار بیش از نشانه ای از حمایت از صلح است، بلکه تلاشی حساب شده برای از بین بردن پیشنهاد واشنگتن از هر عنصری است که می تواند برای مسکو قابل مذاکره باشد. نتیجه روشن است: راهی که اروپا در پیش گرفته است، بار دیگر اوکراین را به ورطه یک جنگ طولانی، طاقت فرسا و بی پایان سوق خواهد داد. مسیری که با توجه به وضعیت کنونی خطوط نبرد، به طور فزاینده ای به نفع مسکو تمام خواهد شد و اوکراین را آهسته اما پیوسته در شیب تحلیل و فرسایش قرار خواهد داد.
واکنش اروپا به طرح صلح ترامپ نه تنها سریع، بلکه صریح و آشکارا بازدارنده بود. به گزارش بلومبرگ، کایر استارمر، فردریش مرتس و امانوئل ماکرون تقریباً بلافاصله در کنار ولودیمیر زلنسکی قرار گرفتند و بندهای کلیدی این طرح 28 مادهای را رد کردند. در میان این سه پایتخت، برلین تندترین لحن و جنگ طلبانه ترین موضع را دارد. همانطور که برخی منابع می گویند، دولت آلمان در حال آماده سازی یک طرح جایگزین است، طرحی که بیشتر مطابق با خواسته های کی یف است و به دور از هرگونه سازش با مسکو است.
در چنین فضای سیاسی، اظهارنظر کوتاه کایا کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، عملاً نقشه راه واقعی اروپا را بیان می کند: «اول، روسیه را تضعیف کنید، دوم، حمایت از اوکراین». همین است. نه افق دیپلماتیکی در این جمله وجود دارد، نه چشم اندازی از معماری امنیتی آینده این قاره، و نه اشاره ای به سازش هایی که برای پایان دادن به جنگ سه ساله ضروری است. سندی با چنین چارچوبی به سختی رنگ “طرح صلح” را دارد. بیشتر شبیه یک بیانیه اخلاقی است. متنی نمادین که نام صلح را یدک می کشد، اما در عمل به معنای طولانی شدن جنگ، ویرانی بیشتر اوکراین و افزایش احتمال سرایت بحران به سایر نقاط اروپاست.
قرائت واقع بینانه از طرح ترامپ؛ آرامش ناقص یا فرصت فراموش شده؟
با این حال، برچسبی که سیاستمداران اروپایی با عجله به طرح ترامپ زدند و آن را نسخه ای برای تسلیم اوکراین خواندند، با واقعیت همخوانی ندارد. مارک گالئوتی، تحلیلگر برجسته روسیه، خاطرنشان می کند که این طرح “نقص و ضعیف است” اما “یک فراخوان مستقیم برای تسلیم شدن اوکراین نیست” و حتی می تواند “نقطه شروع گفتگوی واقعی برای توقف خشونت” باشد.
با نگاهی دقیق تر، ساختار طرح به گونه ای طراحی شده است که با وجود ضعف ها و خلأهای آشکار به سمت نوعی آرامش پایدار متمایل می شود. پیش بینی تشکیل ارتشی متشکل از 600000 نفر برای اوکراین که تحلیلگران آن را سطحی قابل حفظ و واقع بینانه می دانند. نحوه برخورد با مشکل دونباس و کریمه بدون به رسمیت شناختن حاکمیت روسیه و در نهایت، مکانیسم انتقال 100 میلیارد دلار از دارایی های بلوکه شده روسیه برای بازسازی اوکراین همه عناصری هستند که حداقل ظرفیت وارد شدن به یک گفت وگوی جدی را فراهم می کنند.
طبیعی است که بعد ارضی این طرح سخت ترین میدان مذاکرات خواهد بود، اما موضوع عدم عضویت اوکراین در ناتو نباید به گره ای لاینحل تبدیل شود. این نکته ای است که مخالفان اروپایی طرح ترامپ به خوبی از آن آگاه هستند: عضویت اوکراین در ناتو در حال حاضر و یا در آینده قابل پیش بینی اتفاق نخواهد افتاد. دلیل آن ساده و عینی است و آن این است که هیچ یک از کشورهای عضو کوچکترین نشانه ای از آمادگی برای ورود به جنگ مستقیم با روسیه برای دفاع از اوکراین نشان نداده اند. بنابراین سوال اساسی همچنان باقی است: چرا باید ادامه جنگ را به خواسته ای مرتبط کرد که نه ناتو به آن اعتقاد دارد، نه اوکراین و نه حتی حامیان اروپایی کیف؟
اروپا در مسیر انزوای دیپلماتیک؛ مقاومت در برابر تنها ابتکار صلح موجود
علاوه بر موج اولیه اعتراضات به طرح صلح 28 ماده ای ترامپ، این بار بندهایی که بر تضمین حقوق اقلیت ها و آزادی مذهبی تاکید دارند، در برخی از پایتخت های اروپایی نیز با واکنش های منفی مواجه شده است. این موضع گیری در حالی صورت می گیرد که در متن خود طرح آمده است که معیارهای این حقوق باید بر اساس چارچوب اتحادیه اروپا تعریف شود نه تحت فشار یا شرایط یکجانبه مسکو. در یک جامعه چند قومیتی مانند اوکراین، حمایت از چنین حقوقی نه امتیاز سیاسی است و نه باج گیری. بلکه سرمایه گذاری مستقیم در امنیت ملی و پایداری اجتماعی کشور است، موضوعی که حامیان واقعی کیف باید آن را فرصتی برای تقویت انسجام داخلی بدانند.
اهمیت این گشایش دیپلماتیک زمانی بیشتر نمایان میشود که بدانیم این فرصت نه از موضع ضعف روسیه، بلکه در شرایطی به وجود آمده است که پوتین با اطمینان از «دینامیک خط مقدم» صحبت میکند و معتقد است که تحولات در این زمینه روسیه را به اهداف نظامیاش نزدیکتر میکند. با وجود این لحن مقتدرانه، کرملین تأیید کرده است که طرح آمریکا را دریافت کرده و آماده بررسی مذاکرات بر اساس آن است. این موضع گیری نشانه تسلیم نیست. بلکه نشان می دهد که مسکو در حال سنجش میدان نبرد و میدان دیپلماسی همزمان است.
در چنین زمانی، اروپا با یک انتخاب تعیین کننده روبروست. این کشور میتواند بر مسیر فعلی کوچکسازی طرح پافشاری کند، کیف را تشویق کند تا بندهایی را اضافه کند که ماهیت توافق را مسموم میکند، گزینههای غیرعملی را تدوین کند و امیدوار باشد که ابتکار واشنگتن در نهایت در داخل ایالات متحده از بین برود، اما این قمار هزینه سنگینی دارد. اگر ترامپ با ترکیبی از فشار و مشوقها بتواند زلنسکی را متقاعد کند که این طرح «کم هزینهترین گزینه موجود» برای اوکراین است، چه؟ اگر کییف چراغ سبز نشان دهد و مسکو مایل به نشستن بر سر میز مذاکره باشد، اروپا خود را در آستانه حذف کامل از مهمترین روند صلح در دهههای اخیر خواهد دید. توافقی که می تواند به بزرگترین جنگ این قاره پایان دهد، بدون اینکه اروپایی ها در شکل گیری آن نقشی داشته باشند.
در این زمینه، مکالمه تلفنی فردریش مرتز با ترامپ که او آن را «تماس خوب» توصیف کرد، نشانه روشنی است که اروپایی ها از خطر کنار گذاشته شدن آگاه شده اند و سعی در جلوگیری از آن دارند. هنوز مشخص نیست که نتیجه نهایی این رایزنی ها چه خواهد بود. اما یک واقعیت اساسی را نباید نادیده گرفت: هیچ طرح صلح واقع بینانه ای بدون مجموعه ای از مصالحه های دردناک شکل نمی گیرد. تحقق یک توافق پایدار تنها زمانی امکان پذیر است که بازیگران کلیدی در اروپا رویکرد مبتنی بر دو اصل ساده را کنار بگذارند: تضعیف یک طرف و مسلح کردن طرف دیگر.
اروپا نه اوکراین را نجات خواهد داد و نه امنیت آن را با تلاش برای از بین بردن تنها ابتکار عمل موجود تضمین می کند. فقط جنگ را طولانی می کند و موقعیت آن را تضعیف می کند. اکنون هیچ گزینه بهتری در مقابل طرح ناقص اما موجود ترامپ وجود ندارد. تنها جایگزین واقعی «جنگ بی پایان» است. جنگی که دیر یا زود اروپا باید به تنهایی هزینه آن را بپردازد.





