باید به سیاست خارجی عقلانی بازگردیم تا معیشت مردم قربانی نشود

باید به سیاست خارجی عقلانی بازگردیم تا معیشت مردم قربانی نشود

منصور انصاری در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: دهه هاست که شعار ارتقای معیشت و رفاه عمومی بر لبان سیاستمداران بوده است. اما واقعیت زندگی مردم نشان می دهد که ایران با وجود تاریخ پرفراز و نشیب و منابع فراوان، در تامین اولیه ترین نیازهای اقتصادی شهروندان خود با مشکلات روزافزونی مواجه است. ریشه این وضعیت را باید در پیوند ناگسستنی اقتصاد و سیاست خارجی جستجو کرد. پیوندی که در جهت نادرست و خلاف قوانین دنیای متعارف در کشور ما هدایت شده است.

در دو قرن گذشته و همزمان با تحولات ناشی از مدرنیته، نظریه پردازان علوم اقتصادی و سیاسی در سراسر جهان بر یک اصل اساسی تاکید کرده اند: هیچ کشوری نمی تواند با تکیه بر اقتصاد درونگرا، نیمه منزوی یا مشروط به رشد پایدار و رفاه عمومی دست یابد. دنیای امروز شبکه ای به هم پیوسته از مبادلات اقتصادی، تجاری، مالی و فناوری است و هیچ بازیگری – حتی یک قدرت بزرگ – نمی تواند خارج از این شبکه توسعه یابد.

تجربه جهانی در دو قرن اخیر ثابت کرده است که اداره موفق یک کشور در داخل مستلزم نوعی روابط متعادل و هوشمندانه با خارج است. اقتصاد خرد و کلان، سیاست صنعتی، رشد درآمد ملی، امنیت غذایی، دسترسی به فناوری و حتی قدرت دفاعی، همه در رابطه دیالکتیکی با سیاست خارجی معنا پیدا می‌کنند. به همین دلیل کشورهایی که راه رویارویی نامنظم با جهان را انتخاب کرده اند یا به سرعت اصلاح شده اند و یا با هزینه های سنگین فروپاشی، نابسامانی اقتصادی و کاهش قدرت ملی مواجه شده اند.

در ایران اما طی چهار دهه گذشته، سیاست خارجی و نوع تقابل با جهان نه بر اساس واقع گرایی تاریخی و تحلیل دقیق سازوکار قدرت در نظام بین الملل، بلکه بر اساس نوعی درک ایدئولوژیک از «مقابله» شکل گرفته است. رویکردی که درک تجربیات جهانی را دست کم می گرفت و جهان را نه شبکه ای از همکاری های ضروری، بلکه عرصه ای برای اثبات برتری ایدئولوژیک تصور می کرد. این سوءتفاهم نه تنها کشور را در انزوا قرار داده است، بلکه آن را در معرض موج مستمر تحریم ها و قطعنامه ها قرار داده است که آثار آن مستقیماً در زندگی روزمره شهروندان منعکس شده است.

نتیجه روشن است: کشوری با سابقه طولانی، موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکی، منابع طبیعی فراوان و نیروی انسانی ماهر در تامین نیازهای اولیه مانند دارو، درمان و حتی غذا با مشکل مواجه است. قدرت خرید بخش بزرگی از جامعه کاهش یافته و رفاه عمومی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. این وضعیت ناشی از کمبود منابع نیست، بلکه نتیجه نوعی حکمرانی است که در آن سیاست خارجی از واقعیت‌های دنیای متعارف بیگانه می‌ماند.

نظریه پردازان لیبرال و حتی رئالیست های کلاسیک، هر دو تاکید می کنند که حتی در یک نظام بین المللی آنارشیک – که فاقد تمرکز قدرت است – همکاری، نهادسازی و توافقات چند جانبه ابزارهای ضروری برای افزایش قدرت ملی و رفاه عمومی هستند. قدرت در دنیای امروز به صورت انفرادی شکل نمی گیرد، بلکه در ظرفیت برقراری روابط مبتنی بر منافع متقابل شکل می گیرد. کشورهای بزرگ نیز موقعیت خود را نه با تکیه بر رویارویی مستمر، بلکه از طریق رژیم های همکاری، توافقات آشکار و پنهان و مدیریت منازعه تثبیت کرده اند.

اما سیاست خارجی ایران در مقاطعی به قدری از این منطق خارج شده که به جای تبدیل شدن به سکوی قدرت ملی، به عاملی برای تضعیف قدرت داخلی تبدیل شده است. صدور مکرر قطعنامه های شورای امنیت بین سال های 2006 تا 2010، تحریم های چند لایه نظامی و اقتصادی، محدودیت های فناوری و بانکی و موانع بر سر راه تجارت بین المللی، همگی نتیجه این رویکرد بوده است.

سوال اساسی این است: رویارویی جهانی با ایران از کجا و چرا آغاز شد؟ کدام سیاست داخلی و خارجی ما را به جایی رسانده است که کشوری با ظرفیت تبدیل شدن به قدرت بلامنازع منطقه، اکنون در بسیاری از شاخص های کلیدی توسعه و شکوفایی با چالش های جدی مواجه است؟ آیا وقت آن نرسیده که این مسیر را مرور کنیم؟

واقعیت این است که آمیختن سیاست با ایدئولوژی و تعریف رابطه با جهان بر اساس ایده های غیرواقعی نه تنها سیاست زدگی نیست، بلکه مشکلاتی را به وجود می آورد که حل نشدنی و پایان ناپذیر می شود. سیاست خارجی باید واقعیت های جهان را منعکس کند، نه خواسته های سیاستمداران داخلی. تا زمانی که از این اصل بدیهی دور شویم، معیشت مردم اولین قربانی خواهد بود.

اگر ارتقای معیشت و رفاه عمومی هدف راهبردی کشور است – و بدون شک چنین است – چاره ای جز بازگشت به سیاست خارجی منطقی و مبتنی بر تعامل و بر اساس منافع ملی نداریم. دنیای امروز میدان سلطه و تسلیم نیست، بلکه میدان همکاری مشروط و سودمند است. به جای رویارویی بی‌ثمر، سیاست خارجی باید واقعیت‌های سخت قدرت و فرصت‌های گسترده همکاری را منعکس کند. این تنها راه خروج اقتصاد ایران از گرداب کنونی و ایجاد آینده ای با ثبات و قابل پیش بینی برای مردم است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی