امیر مسعود دلاوری در شرق نوشت: اخیرا طرحی تحت عنوان طرح اصلاح مقررات مهریه در شورای اسلامی مطرح شد که بر اساس آن در صورت انزجار شدید زوجه یا جدایی حداقل دو ساله، صدور حکم طلاق منوط به «بخشودن کلیه حقوق مالی» از سوی زن است.
این طرح که ظاهرا با هدف تسهیل طلاق برای زنان بن بست و در عین حال کاهش فشار زندان بر مردان طراحی شده است، نیازمند تحلیل دقیق جامعه شناختی و حقوقی است. برای درک بهتر چالش امروز باید مسیری را که مهریه در بستر تحولات اجتماعی ایران طی کرده است، شناخت. تحولاتی که بیش از هر چیز حاصل تغییر جایگاه زن و عرف جامعه است.
در نسل مادران ما، زنان عمدتاً خانه دار بودند و «مادر» و «همسر» تنها هویت تعیین کننده برای او محسوب می شدند. طلاق در آن زمان امری زشت و نادر بود و زن عملاً خود را وقف زندگی می کرد. اما با ورود گسترده زنان به دانشگاه ها و بازار کار در دهه 70 و 80، موقعیت اجتماعی آنها تغییر کرد. این بار پدرها به انتخاب و خواسته دختران بیشتر احترام گذاشتند.
در عین حال با فروریختن انگ طلاق و افزایش چالش های زناشویی، مهریه نیز کارکرد خود را تغییر داد. سکه جای مهریه های سبک را گرفت و مهریه های سنگین ابزاری شد برای شاهدان عینی و البته «ضمانت زندگی».
در پی نوسانات شدید اقتصادی و تورم در دهه 90، مهریه به کلی تغییر کارکرد و از یک تعهد اخلاقی به بدهی سنگین و غیرقابل پرداخت تبدیل شد. قانونگذار در سال 1390 با تعیین سقف 110 سکه برای حبس سعی در مدیریت بحران داشت.
اما امروز با کاهش قدرت خرید مردم و جهش قیمت طلا، حتی همان 110 سکه هم از توان خیلی ها خارج است و صحبت از کاهش استاندارد به 14 سکه است. اما طرح جدید مجلس (ماده 7 الحاقی) در واقع مصداق بارز ضرب المثل «ازدواجم حلال، جانم آزاد» است و این ساده انگاری چند حفره بزرگ حقوقی و اخلاقی دارد:
1. بزرگترین ایراد این طرح نگاه «صفر و صد درصدی» به حقوق مالی زنان است. قانونگذار شرط طلاق را «اعمال کلیه حقوق مالی» دانسته است. مصداق تخلف: آیا زنی که 30 سال با شوهرش زندگی کرده و جوانی را گذرانده و به ثروت خانواده کمک کرده است با دختری که فقط شش ماه زندگی کرده و می خواهد طلاق بگیرد برابر است؟ این نقشه زنی رنج کشیده را که سالها از زندگی خود را صرف فرار از زندگی سخت (که شاید تقصیر شوهرش است) وادار می کند، دست خالی و بدون هیچ حمایتی ترک کند. این عدالت کجاست؟
2. واقعیت غم انگیز این است که مهریه هرگز نتوانسته ضامن سعادت یا عدالت باشد. گاه مرد با ازدواجی کوتاه مدت و ناعادلانه تمام دارایی خود را از دست می دهد و گاه زن پس از سال ها رنج، مجبور می شود فقط برای «آزادی زندگی» از همه چیز دست بکشد.
3. به نظر می رسد نگاه مجلس در این طرح تنها معطوف به «کاهش جمعیت کیفری زندان ها» و نجات مردان از بدهی مهریه است. اگرچه زندانی کردن مردان به خاطر مهریه قابل قبول نیست، اما راه حل این است که حقوق زنان آسیب پذیر را قربانی نکنند.
4. ایران کشوری با تنوع قومیتی و فرهنگی است. شاید در تهران، دختران جوان دیگر به مهریه به عنوان تنها ابزار نگاه نکنند و از سازوکارهای دیگری مانند شروط در عقد استفاده کنند، اما در بسیاری از شهرها و بافت های سنتی همچنان مهریه تنها اهرم دفاعی زنان است. تنظیم «نسخه واحد» برای همه مردم ایران با تفاوت های فرهنگی و شرایط زندگی متفاوت می تواند زنان را در برخی زمینه ها در وضعیت بسیار آسیب پذیری قرار دهد.
راه حل جایگزین ممکن است این باشد که قانونگذار به جای پاک کردن موضوع و اجبار زن به بخشش، به سمت نوسازی نهادهای حقوقی حرکت کند. راهکار اساسی تقویت فرهنگ بهره مندی از شرایط مندرج در قرارداد و به طور مشخص شرط «وصف اموال» است.
در این مدل، دارایی هایی که زوج در طول زندگی مشترک (به جز ارث) به دست آورده اند، محصول تلاش مشترک تلقی می شود و در هنگام جدایی به طور مساوی تقسیم می شود. این رویکرد هم به عدالت نزدیکتر است (چون سهم زن از همت مشترک پرداخت می شود) و هم از جهیزیه در ازدواج های کوتاه مدت جلوگیری می کند.
طرح جدید مجلس اگرچه با هدف حل معضل زندانیان مهریه تدوین شده است، اما با نگاهی «احمقانه» و «کوته بینانه» پیچیدگی های روابط انسانی و اقتصادی خانواده را نادیده گرفته است. تبدیل حق طلاق به کالایی که قیمت آن «فقر مطلق زن پس از جدایی» است نه اسلامی است و نه انسانی.
قانونگذار به جای دستکاری موقت در قانون مهریه، ساختار قانونی ازدواج را به سمتی سوق دهد که حقوق مالی زن بر اساس «مشارکت واقعی در زندگی» تعریف شود، نه بر اساس سکه هایی که نه مرد توان پرداخت آن را دارد و نه زن (طبق این طرح جدید) امید به دریافت آن داشته باشد.





