آینده– اخیراً شاهد انتشار آماری نگران کننده از وضعیت نیروی کار در ایران بوده ایم. ماجرا از این قرار است که «فاطمه منصوری» معاون پژوهش، برنامه ریزی و سنجش مهارت سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور در گفتگویی با اشاره به فقر مهارتی و کمبود نیروی کار ماهر از مهم ترین مشکلات پیش روی بنگاه های اقتصادی ایران است.
بر اساس این گزارش; وی به طور مشخص گفته است که 70 درصد نیروی کار کشور برای ورود موثر به بازار کار یا پیشرفت شغلی خود نیازمند آموزش های مهارتی هستند و در این زمینه با کمبود دست و پنجه نرم می کنند. وقتی این آمار را در کنار داده های مرکز آمار ایران قرار می دهیم که نشان می دهد در شرایط فعلی سهم فارغ التحصیلان دانشگاهی از جمعیت بیکار کشور به 40 درصد رسیده است یا مثلاً بسیاری از کارشناسان نسبت به افزایش جمعیت طبقه NEET در ایران هشدار می دهند (طبقه ای که نه به دنبال تحصیل، نه کارآموزی و نه شغلی است، به ویژه افراد دارای سن و سالی که نیاز به بهبود وضعیت اقتصادی دارند)، موضوعی است که به دنبال بهبود وضعیت اقتصادی هستند. فعالیت، برجسته تر می شود.
اما باید این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که افزایش فقر مهارتی در میان جمعیت فعال اقتصادی کشور نیز با 4 آسیب مهم همراه است که باید مورد توجه قرار گیرد.
1: کاهش شدید بهره وری و کاهش رقابت پذیری اقتصاد
بهره وری اساس توسعه اقتصادی است و در کشورهای مختلف جهان سرمایه گذاری بر روی مهارت های انسانی مهم ترین دلیل رشد پایدار است. اما در ایران فقدان مهارت گسترده باعث شده بهره وری نیروی کار در وضعیت نامطلوبی قرار گیرد و حتی کاهش یابد. بخش بزرگی از نیروی کار، چه در صنایع سنتی و چه در صنایع جدید، توانایی لازم برای انجام وظایف تخصصی یا استفاده از فناوری های جدید را ندارند.
در صنایع تولیدی فقدان مهارت باعث اتلاف منابع، کاهش سرعت کار، افزایش خطا و کاهش کیفیت محصول می شود. یک کارگر یا تکنسین غیر ماهر نه تنها تولید را کند می کند، بلکه هزینه های پنهانی مانند خرابی ماشین، مواد هدر رفته، دوباره کاری و توقف خط تولید را افزایش می دهد. از سوی دیگر در اقتصاد دانش بنیان که امروزه کانون رقابت جهانی است، شکاف مهارتی نیروی کار ایران با استانداردهای جهانی بسیار گسترده است. به همین دلیل بسیاری از شرکت ها و استارت آپ ها برای جذب نیروی متخصص با مشکل مواجه هستند و رشدی که باید از این بخش انتظار داشت محقق نمی شود.
در بازارهای جهانی رقابت فقط به قیمت نیست. کیفیت، سرعت و نوآوری نقش اصلی را ایفا می کند. وقتی نیروی کار فاقد مهارت باشد، هیچ شرکتی نمی تواند محصول یا خدماتی را ارائه دهد که در سطح بین المللی قابل قبول باشد. در نتیجه اقتصاد کشور قادر به حضور موثر در تجارت جهانی نخواهد بود و وابستگی به صنایع مواد اولیه افزایش می یابد. بنابراین، فقر مهارتی نه تنها بهره وری داخلی را کاهش می دهد، بلکه به طور مستقیم توان رقابتی کشور را تضعیف می کند.
2: تشدید بیکاری، بی ثباتی شغلی و از دست دادن فرصت های شغلی جدید
فقر مهارتی یکی از مهمترین عوامل بیکاری ساختاری در ایران است. در حالی که بسیاری از جوانان و فارغ التحصیلان به دنبال شغل هستند، تعداد قابل توجهی از کارفرمایان نیز گزارش می دهند که نمی توانند نیروی کار مورد نیاز خود را پیدا کنند. این شکاف عمیق بین عرضه و تقاضای نیروی کار ریشه در ضعف مهارت دارد.
افرادی که مهارت کافی ندارند یا نمی توانند وارد بازار کار شوند و یا اگر وارد شوند نمی توانند در شغل خود بمانند. بی ثباتی شغلی یکی از پیامدهای مستقیم این پدیده است. کارگری که فاقد دانش فنی لازم برای کار با دستگاه های صنعتی است مدام مرتکب اشتباه می شود و نیاز به آموزش مجدد دارد و در نهایت کارفرما مجبور به تعویض او می شود. در بخش خدمات نیز همین وضعیت وجود دارد. کارمندی که مهارت های ارتباطی، فناوری اطلاعات یا زبان را نمی داند نمی تواند در محیط های رقابتی زنده بماند.
از سوی دیگر، فقر مهارتی باعث از دست رفتن فرصت های شغلی جدید می شود. بسیاری از صنایع نوظهور مانند فناوری اطلاعات، انرژی های نو، رباتیک، تجزیه و تحلیل داده ها، امنیت سایبری و گردشگری تخصصی به پرسنل آموزش دیده و ماهر نیاز دارند. اما به دلیل نبود چنین توانی، این صنایع یا رشد نمی کنند، یا با ظرفیت کم فعالیت می کنند. در نتیجه ایران بخش مهمی از فرصت های شغلی آینده را از دست می دهد و فشار بیکاری بیش از پیش بر دوش نسل جوان می افتد.
علاوه بر این، زمانی که نیروی کار غیر ماهر فراوان و در دسترس باشد، انگیزه ای برای شرکت ها برای سرمایه گذاری در فناوری های جدید وجود ندارد و چرخه عقب ماندگی کامل می شود. فقر مهارتی در این مقطع نه تنها یک آسیب فردی است، بلکه یک آسیب ساختاری برای اقتصاد کشور است.
3: افزایش هزینه های اقتصادی و اجتماعی برای دولت، شرکت ها و خانوارها
فقر مهارتی فقط در سطح محل کار یک مشکل نیست. پیامدهای گسترده آن نیز اقتصاد ملی را متحمل هزینه های مستقیم و غیرمستقیم می کند. اولین هزینه هزینه های بازآموزی است. کسب و کارها باید زمان و منابع مالی قابل توجهی را صرف آموزش نیروی کار کنند. با وجود اینکه بسیاری از افراد پس از آموزش سازمان را ترک می کنند. این فرآیند باعث افزایش هزینه های ثابت شرکت ها و کاهش سودآوری آنها می شود.
از طرفی اشتباهات ناشی از عدم مهارت هزینه های هنگفتی را ایجاد می کند. خرابی تجهیزات، توقف تولید، هدر رفت مواد اولیه، نارضایتی مشتریان، کاهش کیفیت محصول و حتی حوادث ناشی از کار از مظاهر عینی این مشکل است. تخمین زده می شود که بخش مهمی از حوادث کار در کشور ناشی از آموزش ناکافی است. این حوادث هزینه های سنگینی را بر نظام پزشکی، بیمه ها و خانواده ها تحمیل می کند.
در سطح اجتماعی، فقر مهارتی با افزایش بیکاری، کاهش درآمد و ناامنی شغلی مرتبط است. خانواده هایی که اعضای آنها فاقد مهارت هستند معمولاً در دام فقر می مانند و بهبود اقتصادی برای آنها دشوار است. این وضعیت باعث شکل گیری چرخه فقر بین نسلی می شود. زیرا خانواده های کم درآمد توانایی سرمایه گذاری برای تحصیل فرزندان خود را ندارند و در نتیجه فقر مهارتی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. بالاخره دولت هم ضرر می کند. زیرا باید برای ایجاد اشتغال، ارائه خدمات حمایتی، بیمه بیکاری و برنامه های آموزشی پول بیشتری خرج کند. این هزینه ها به دلیل محدودیت منابع مالی دولت، فشار بیشتری را بر بودجه عمومی وارد می کند.
4: تضعیف نوآوری، کاهش کیفیت سرمایه انسانی و به تاخیر انداختن گذار به اقتصاد مدرن
اقتصاد مدرن مبتنی بر مهارت است. کشورهای دارای سرمایه انسانی قوی می توانند با سرعت بیشتری وارد عرصه های جدید، فناوری های پیشرفته و تولید دانش بنیان شوند. اما عدم مهارت گسترده در ایران باعث شده است که اقتصاد کشور با سرعتی بسیار کمتر از دنیا حرکت کند و در بسیاری از موارد از تحولات جهانی عقب بماند.
نوآوری زمانی شکل می گیرد که نیروی کار علاوه بر مهارت های تخصصی، توانایی تجزیه و تحلیل، حل مشکلات، تفکر خلاق و کار گروهی را داشته باشد. اما فقدان مهارت باعث می شود که نیروی کار بیشتر کارهای تکراری و سنتی را انجام دهد و امکان خلاقیت و نوآوری کاهش یابد. در نتیجه بسیاری از صنایع ایران قادر به صعود از زنجیره ارزش جهانی نیستند و در پایین ترین سطح تولید باقی می مانند.
این وضعیت، گذار ایران به اقتصاد دیجیتال و دانش بنیان را نیز به تاخیر انداخته است. بسیاری از کشورهای جهان با تکیه بر مهارت های جدید مانند برنامه نویسی، تجزیه و تحلیل داده ها، هوش مصنوعی و اقتصاد خلاق توانسته اند رشد سریع و پایداری را ایجاد کنند. اما در ایران سهم مشاغل مهارت محور بسیار کمتر از میانگین جهانی است.
فقر مهارتی نیز مهاجرت نخبگان را تشدید می کند. وقتی فضای کار در داخل کشور از نظر مهارتی توسعه نیافته و صنعت پویا شکل نگرفته است، متخصصان و نیروهای توانمند ترجیح می دهند به کشورهایی مهاجرت کنند که برای مهارت و تخصص آنها ارزش بیشتری قائل هستند. این مهاجرت باعث کاهش سرمایه انسانی ارزشمند کشور و کندی روند توسعه می شود.





