به گزارش خبرگزاری به گزارش میهن تجارت، درگذشت خسرو علیکردی، وکیل دادگستری در مشهد، در نگاه اول یک حادثه تاسف بار است. اتفاقی انسانی که طبیعتا باید در چارچوب تحقیقات قضایی و پزشکی دیده شود. بر اساس تصاویر دوربین های مداربسته مطب متوفی و محل فوت وی و شواهد موجود، هیچ گونه نشانه ای از مداخله خارجی یا رفتار خشونت آمیز سازمان یافته مشاهده نشد و مشخص است که این فرد به طور طبیعی جان خود را از دست داده است تا یک سناریوی امنیتی یا سیاسی.
پروژه جدید Chaos
اما درست از این نقطه، داستان از «حادثه» خارج می شود و وارد «پروژه» می شود. جریان های سلطنت طلب و رسانه های همسو بار دیگر سعی کردند از یک رویداد شخصی و روشن برداشت سیاسی کنند. همان الگویی که در سال 1401 و در ماجرای مرگ مهسا امینی شاهد بودیم. الگویی که در آن، قبل از آشکار شدن حقیقت، احساسات عمومی برانگیخته میشود، روایتها ساخته میشوند و مرگ ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی میشود.
فرافکنی از مرگ؛ نسخه تکراری “مهسا امینی سازی”
یکی از ویژگی های ثابت جنبش های اپوزیسیون جمهوری اسلامی، فرافکنی رویدادهای غیرسیاسی است. در ترسیم این جریانات، هر اتفاق تلخ و هر مرگی، اگر توانایی تحریک احساسات عمومی را داشته باشد، به سرعت وارد خط تولید «روایت سیاسی» می شود. همانطور که در ماجرای مهسا امینی، قبل از پایان تحقیقات رسمی و روشن شدن ابعاد ماجرا، روایت های هدفمند جای حقیقت را گرفت، این بار نیز مرگ وکیلی بهانه ای شد برای خلق داستانی جدید.
در این پروژه ها حقیقت مهم نیست. آنچه مهم است کاربرد سیاسی حادثه است. عواطف مردم، غم و اندوه عمومی و همدلی اجتماعی سرمایه ای است که باید به نفع یک حرکت خاص مورد استفاده قرار گیرد. سلطنت طلبان به عنوان یک جریان سیاسی از هر وسیله ای برای رسیدن به منافع خود استفاده می کنند. حتی اگر آن ابزار واقعیت را تحریف کند و بر رنج مردم سوار شود.
رابطه سلطنت طلبی و بیگانگی؛ همراهی به قیمت فشار بر مردم
سلطنت طلبان اغلب از حمایت آشکار یا پنهان بیگانگان برخوردار بوده اند و در بسیاری از موارد در راستای منافع همان قدرت ها حرکت کرده اند. حتی زمانی که این منافع مستقیماً در تضاد با منافع ملی ایران بود. حمایت از تحریم های ظالمانه، تشویق فشارهای اقتصادی و استقبال از انزوای بین المللی ایران نمونه های بارز این رویکرد است.
برای این جریان مهم نیست تحریم ها چه فشاری بر معیشت مردم وارد می کند. رنج اقتصادی مردم برای آنها دغدغه انسانی نیست، بلکه یک ابزار سیاسی است. آنچه مهم است تضعیف دولت فعلی و فراهم کردن شرایط برای بازگشت به قدرت است. حتی اگر هزینه آن فشار مضاعف بر جامعه باشد. در چنین شرایطی سوال اساسی این است که آیا این جریان واقعا دلسوز مردم است؟
سوء استفاده ابزاری از مردم؛ نه زن، نه زندگی، نه آزادی
تجربه 1401 به وضوح نشان داد که شعارهایی مانند “زن، زندگی، آزادی” ابزاری موقت برای سلطنت طلبان است. آنها به زن اهمیت نمی دهند، زندگی مردم برای آنها اولویت ندارد و آزادی به عنوان یک ارزش مستقل برای آنها معنی ندارد. این مفاهیم تنها در حدی مورد احترام است که در خدمت پروژه سیاسی آنها باشد.
در مورد مهسا امینی و اکنون در مورد مرگ خسروعلی کردی، الگوی یکسان است: تحریک احساسات، از بین بردن عقلانیت و هدایت خشم اجتماعی به مسیری که در نهایت به نفع یک حرکت خاص ختم می شود. افرادی که به خیابان ها می آیند یا از این طریق احساسات خود را جریحه دار می کنند، در نهایت فقط «ابزار» هستند، نه هدف.
هشدار تاریخی؛ بازی در زمینی که از خون ساخته شده است
ما باید مراقب باشیم به چه سمتی حرکت می کنیم. تاریخ ایران پر از هزینه هایی است که برای استقلال، دموکراسی و مقابله با سلطه بیگانگان پرداخته است. از شهدای مشروطه تا مبارزان ضد استبداد و استعمار، از میرزا کوچک خان و ستارخان تا شهدای انقلاب اسلامی. پایمال شدن این دستاوردها امروز توسط روایت های رسانه ای و پروژه های سیاسی آسان نیست.
نقد و مطالبه و اصلاح حق الناس است. اما قرار گرفتن در مسیری که در نهایت به بازتولید یک جریان وابسته و بر خلاف منافع ملی ختم می شود، آزادی و رفاه نمی آورد. سلطنت طلبی با همه هیاهوی رسانه ای اش راهی است که تاریخ بارها هزینه های سنگینی بر مردم ایران تحمیل کرده است. آگاهی اجتماعی امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری است.
منبع : به گزارش میهن تجارت







