علیه مافیای آب، هنگامی که کمونیسم ابتدایی تنها نیاز جهان است

علیه مافیای آب، هنگامی که کمونیسم ابتدایی تنها نیاز جهان است

به گزارش خبرآنلاین، مقاله زیر توسط اسلاوی ژیژک، فیلسوف، نظریه پرداز، جامعه شناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی در سایت Project Syndicate با ترجمه بهنام تنابنده نوشته شده است. وی در این مقاله به بررسی بحران فاجعه بار آب در تهران و ایران به عنوان نمادی از یک وضعیت اضطراری جهانی می پردازد و در نهایت نیاز به نوعی «کمونیسم ابتدایی» (اعلام وضعیت اضطراری و کنترل عمومی بر منابع حیاتی) را برای بقا مطرح می کند. به گفته وی، تهران کانون بحران جهانی است. نویسنده تهران را نقطه ای می داند که در آن همه کشمکش ها و کشمکش های جهانی برای بقا به هم می رسند.

ایران به دلیل خشکسالی شش ساله، برداشت بی رویه از منابع زیرزمینی ناشی از کشاورزی فشرده و یارانه ها و تمرکز جمعیت در تهران در آستانه «ورشکستگی آبی» و رسیدن به «روز صفر» قرار دارد. به گفته وی، فرونشست زمین در فلات تهران، ریزش زیرساخت های آب و فاضلاب و نشت گاز از پیامدهای فیزیکی این بحران است.

از نظر اجتماعی وحشت عمومی آغاز شده و احتمال مهاجرت دسته جمعی به ترکیه، اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس وجود دارد. وی تاکید می کند که مقامات عالی رتبه ایران چندین دهه است که این مشکل را نادیده گرفته و منابع را به مسائل دیگر اختصاص داده اند. در اوج بحران، «مافیای آب» شکل گرفته و اقدامات دولت مانند «بارورسازی ابرها» نیز بی نتیجه توصیف شده است.

راه حل ژیژک برای ایران و جهان یک راه حل رادیکال است: اتخاذ سیاست کمونیسم بدوی. نویسنده تأکید می کند که نه دموکراسی های چند حزبی و نه دولت های استبدادی قادر به حل این بحران ها برای بقا نیستند. راه حل، اعلام «وضعیت اضطراری در مقیاس وسیع» و اعمال کنترل عمومی بر توزیع منابع حیاتی (مانند آب) است. این وضعیت اضطراری باید به درهم شکستن مافیای آب و تکمیل قدرت دولت با همبستگی محلی و همکاری بین المللی منجر شود. ژیژک در پایان هشدار می دهد که باور به امکان بقا بدون اتخاذ چنین اقدامات رادیکال و کنترل شده ای یک آرمان شهر واقعی (و غیر واقعی) است.

لیوبلیانا – (نام پایتخت اسلوونی و محلی است که ژیژک در آن زندگی می کند و معمولاً در مقالات او در ابتدای متن ذکر می شود تا موقعیت جغرافیایی او هنگام نوشتن مشخص شود (مانند ذکر نام یک شهر در ابتدای یک گزارش خبری).

در دنیای امروز، همه درگیری ها و تلاش های ما برای بقا در کجا به هم می رسند؟ آیا نکته ای وجود دارد که وضعیت بحرانی جهانی ما را تجسم کند؟ آن نقطه غزه، اوکراین، سودان یا مراکز کلاهبرداری در شمال میانمار نیست. آن نقطه تهران است.

پایتخت ایران برای «روز صفر» شمارش معکوس می کند. روزی که به سادگی آبش تمام خواهد شد. تهران در این شرایط تنها نیست. بخش عمده ای از ایران به سمت «ورشکستگی آبی» می شتابد. یعنی زمانی که تقاضا برای همیشه از عرضه طبیعی فراتر رود. مسعود بهجیکیان رئیس جمهور ایران از انتقال پایتخت و تخلیه اجباری جمعیت (نزدیک به ده میلیون نفر) صحبت کرده است.

این بحران چندین عامل را منعکس می کند. علت فوری خشکسالی شدید شش ساله است. حتی در فصل بارندگی، ایران تقریباً هیچ بارندگی نداشت. علاوه بر این، کشاورزی با نیاز آبی بالا و پرداخت یارانه آب و انرژی باعث برداشت بی رویه از سفره های زیرزمینی کشور و کاهش ذخایر آب زیرزمینی آن شده است.

سپس تمرکز فعالیت های اقتصادی و اشتغال در مراکز بزرگ شهری به ویژه تهران فشار بیشتری بر منابع آبی وارد کرده است. کاهش آب های زیرزمینی به حدی بوده که بخش هایی از فلات تهران در حال غرق شدن است. حتی در صورت بازگشت بارندگی ها، به دلیل کوچک شدن فضای ذخیره فیزیکی، آب کمتری نسبت به قبل به عنوان آب زیرزمینی ذخیره می شود.

از آنجایی که فرونشست های رخ داده به صورت یکنواخت توزیع نشده است، کل سیستم آب و فاضلاب شهر تهران در حال فروریختن است. گاز از کانال های شکسته زیرزمینی به فضای باز نشت می کند.

رهبران ایران ده ها سال است که از این مشکل آگاه بوده اند، اما همواره هرگونه تلاش جدی برای رفع آن را به تعویق انداخته اند. و با توجه به منابع لازم در هر جایی جز آن.

بدتر از آن، اکنون که بحران به اوج خود رسیده است، «مافیای آب» زیر نظر آن ایجاد شده است. دریاچه‌ها و رودخانه‌هایی که هزاران سال دوام آورده‌اند، برای تامین آب برای کسانی که توانایی مالی دارند، تخلیه می‌شوند. یک خانوار معمولی در تهران 10 درصد از درآمد خود را صرف آب می کند و بسیاری از مردم بدون حمام و سایر امکانات اولیه بهداشتی زندگی می کنند.

اما چرا این مشکل قدیمی و ادامه دار ناگهان به یک خبر جهانی تبدیل شده است؟ آیا به این دلیل است که غرب می‌خواهد زمینه را برای حمله دیگری از سوی اسرائیل/آمریکا (این بار در پوشش یک مداخله انسانی دیگر) فراهم کند؟ بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل، قبلاً از این وضعیت به شکلی بدبینانه استفاده کرده است تا مردم را علیه دولت قیام کند.

علاوه بر سازماندهی نمازهای دسته جمعی برای باران، نظام سیاسی استراتژی مشکوک پاشیدن مقادیر زیادی نمک شیمیایی در جو را در پیش گرفته است. اما چنین “بارورسازی ابرها” به جای تضمین بارندگی، تهدیدی برای از بین بردن پوشش گیاهی و دشوارتر کردن تنفس است. مردم به طور فزاینده ای در خانه می مانند و جامعه ایران از هم می پاشد.

در خصوص طرح انتقال پایتخت اظهارات پزشکان مبهم بوده است. آیا او در مورد اکثریت مردم صحبت می کند یا فقط دولت و اداره؟ اگر مورد دوم باشد، تکلیف میلیون‌ها نفری که پشت سر گذاشته‌اند چه می‌شود؟ اگر این اولین گزینه باشد، تلاش سال ها طول می کشد و بار مالی غیرقابل تحملی را بر دولت تحمیل می کند – در حالی که مشکل اساسی را حل نمی کند.

عجیب نیست که ده ها هزار نفر در تهران وحشت زده اند. بزرگراه های شمال شهر مملو از خودروهایی است که سعی می کنند خود را به منطقه دریای خزر برسانند، جایی که ممکن است هنوز آب کافی وجود داشته باشد. اما اگر این هزاران نفر تخلیه شده به میلیون ها نفر تبدیل شوند چه؟ ترکیه اولین مقصد واضح است و پس از آن اروپا. اما کشورهای ثروتمند عربی در منطقه خلیج فارس چطور؟ چرا از همسایگان نزدیک ایران انتظار نمی رود کمک های بیشتری ارائه کنند؟

اگرچه بحران آب ناشی از ترکیب خاصی از علل طبیعی و اشتباهات سیاسی است، اما ایران تنها نیست. به عنوان مثال، افغانستان همسایه پروژه های آبیاری بزرگ را دنبال می کند تا آب را به کابل هدایت کند که منجر به ورشکستگی آب می شود. چنین پروژه هایی بدون مناقشه نیستند، زیرا می توانند پیامدهایی برای منابع آب در جاهای دیگر، از جمله فرامرزی، داشته باشند. به همین دلیل است که مصر، که بقای آن به رودخانه نیل بستگی دارد، به شدت با پروژه های سدسازی اتیوپی مخالفت می کند.

چه باید کرد

چه باید کرد اگرچه من هیچ برنامه مشخصی ندارم، راه حل کلی روشن به نظر می رسد: جهان به نوعی از کمونیسم نیاز خواهد داشت. منظور من چیزی شبیه «سوسیالیسم واقعاً موجود» قرن بیستم نیست، بلکه چیزی بدیهی تر و بدوی تر است.

نه دولت های استبدادی، نه دموکراسی های چند حزبی و نه سازمان های خودجوش مردمی نمی توانند مشکلاتی مانند آنچه ایران با آن مواجه است را حل کنند. هنگامی که ما با تهدیدهایی برای بقای خود به عنوان یک جامعه متمدن روبرو هستیم، تنها انتخاب این است که وضعیت اضطراری در مقیاس وسیع اعلام کنیم، که مستلزم یک وضعیت جنگی عملی است – نه علیه دولت دیگری، بلکه علیه کسانی که در کشور خودمان مسئول این بحران هستند.

وضعیت اضطراری نباید بازارها را منحل کند و همه چیز را ملی کند. بلکه باید کنترل عمومی را اعمال کند و حوزه‌هایی از زندگی اجتماعی را که تأثیر مستقیمی بر علت اضطرار دارند، تنظیم کند. در این صورت به معنای کنترل توزیع آب است. در ایران باید فوراً «مافیای آب» له می شد.

قدرت دولتی (که می‌تواند سریع‌ترین اقدام را انجام دهد) باید با اقدامات همبستگی سازمان‌یافته محلی، همراه با اشکال بسیار قوی‌تر همکاری بین‌المللی تکمیل شود. اتوپیایی؟ به هیچ وجه. آرمان شهر واقعی این باور است که ما می توانیم بدون چنین اقداماتی زنده بمانیم.

ترجمه بهنام تنابنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی