محسن هاشمی رفسنجانی در شرق نوشت: وقتی صحبت از مذاکره و حل مسائل بین المللی به ویژه پرونده هسته ای می شود، برخی از تحلیلگران تصور می کنند که این به معنای انتظار معجزه یا حل مشکلات از سوی غرب است. این تصور اشتباه است و می تواند سیاست گذاری و تصمیمات راهبردی کشور را به مسیری اشتباه سوق دهد.
روابط خارجی ایران، چه با شرق و چه با غرب، ابزار و وسیله ای برای کاهش موانع بین المللی و تسهیل توسعه اقتصادی و اجتماعی است، نه هدف نهایی و نه راه حل جادویی برای حل همه مشکلات داخلی. واقعیت امروز ایران را می توان یک تعلیق استراتژیک توصیف کرد. وضعیتی که نه می توان به وضوح و بدون مشکل پیش رفت و نه می توان با هزینه کم عقب نشینی کرد.
این تعلیق عملاً مدیریت کشور را در سایه دائمی تهدیدها و احتمال وقوع جنگ محدود کرده و باعث شده سرمایه گذاری، ثبات اجتماعی و تصمیمات اقتصادی تقریباً متوقف شود. این توقف فشار اقتصادی و معیشتی را تشدید کرده و احتمالاً می تواند زمینه نارضایتی اجتماعی و افزایش بحران های اجتماعی را فراهم کند.
اگر سناریوی تحمیل جنگ 12 روزه با هدف ایجاد شورش های داخلی را محتمل فرض کنیم، این نشان می دهد که به گفته دشمن، پس از ایجاد بی ثباتی اجتماعی، ممکن است جنگ دیگری رخ دهد. بهبود شرایط اقتصادی و سازماندهی معیشت بدون همکاری موثر با بازیگران خارجی به ویژه چین و روسیه دشوار خواهد بود. این کشورها مایل به همکاری هستند اما بدون ملاحظات رقابتی با آمریکا نمی توانند بدون قید و شرط به ایران کمک کنند.
همکاری با چین و روسیه می تواند فشار اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن را کاهش دهد، اما به تنهایی نمی تواند درگیری های عمیق اقتصادی را حل کند. این واقعیت نشان می دهد که سیاست خارجی هوشمندانه، متعادل و همزمان با توسعه داخلی، شرط لازم برای کاهش فشارها و افزایش تاب آوری است.
در داخل کشور اگرچه هماهنگی بین سه قوه قابل قبول است، اما تصویب روی کارآمدی دولت به نام اجماع، بهانه ای را برای مجلس فراهم می کند تا از ابزار استیضاح استفاده کند و نشانه های این رویکرد نیز آشکار شده است. در فضای بینالمللی تکیه بر سیاست صبر استراتژیک یا انتظار برای تغییر در دولت آمریکا تضمینی برای بهبود اوضاع نیست.
ایران باید ظرفیت های مدیریتی، اقتصادی و صنعتی خود را تقویت کند تا زمان از فرصت بالقوه به عامل منفی تبدیل نشود. اگرچه قدرت دفاعی ایران حیاتی است، اما به تنهایی قادر به برقراری تعادل امنیتی نیست، به ویژه در شرایطی که تحرکات اسرائیل و فشارهای منطقه ای با شدت ادامه دارد. در این میان استفاده از زیرساخت ها و توان دریایی ایران با توجه به ویژگی های استراتژیک خود می تواند تا حدودی تعادل را به نفع کشورمان در سطوح اقتصادی تغییر دهد و همچنین بستر لازم را برای چانه زنی و همکاری کشورهای منطقه در مدیریت تنش فراهم کند.
با این حال، انتظار اینکه چین یا روسیه به طور مستقیم و متعادل در این زمینه مداخله کنند، واقع بینانه نیست. زیرا نه از نظر فنی چنین امکانی وجود دارد و نه اراده سیاسی قوی برای آن وجود دارد. استفاده از ظرفیت جبهه مقاومت نیز به دلایل مختلف به ویژه شرایط حساس حزب الله لبنان با محدودیت های جدی مواجه است.
در چنین شرایطی، حفظ موقعیت سیاسی حزب الله از طریق ابتکارات دیپلماتیک ضروری است. زیرا هرگونه آسیب به محور مخالفت جهان اسلام با رژیم صهیونیستی می تواند روایت ایران ضعیف را تقویت کند. انفعال در این زمینه نیز ممکن است کشور را با پیامدهای غیرقابل پیش بینی مواجه کند.
برای برون رفت از وضعیت تعلیق، ایران باید یک برنامه سه جانبه را به طور همزمان اجرا کند: اول، افزایش تاب آوری اقتصادی و اجتماعی. دوم، لغو تحریم ها از طریق حفظ روابط اقتصادی با چین و شرق آسیا و در عین حال تنش زدایی با غرب و عدم ایجاد منافع اقتصادی برای ذینفعان تحریم؛ و سوم، تقویت توان دفاعی بر اساس رویکردهای هوشمندانه سیاسی و عملیاتی.
بحران های امروز ایران مجموعه ای از مسائل در هم تنیده و همزمان است. بحران سرمایه اجتماعی و شکاف بین دولت و ملت، بحران حکومت داری و ضعف شایسته سالاری، ناهماهنگی عمیق اقتصادی و نبود زیرساخت های توسعه، بحران دیپلماتیک و نبود متحدان موثر و البته بحران فقر و کوچک شدن طبقه متوسط. حل هر یک از این بحران ها مستلزم رعایت اولویت و تأخیر در اقدامات است. زیرا هرگونه اصلاح جزئی اگر بدون هماهنگی با سایر حوزه های استراتژیک انجام شود می تواند نتیجه منفی و حتی تشدید بحران ها را به دنبال داشته باشد.
برای برون رفت از شرایط کنونی پنج اقدام اساسی باید به طور همزمان انجام شود: اول ارتقای سرمایه اجتماعی با تقویت همبستگی با پذیرش تکثر فرهنگی و اجتماعی، امنیت زدایی، توانمندسازی جامعه و ایجاد امید و چشم انداز روشن برای مردم. دوم، بررسی اثربخشی نهادها با استفاده از کارشناسان داخلی و خارجی، اصلاح نظام انتصابات، شایسته سالاری و گشودن درهای حاکمیت به روی نیروهای کارآمد. سوم، سرمایه گذاری جدی در زیرساخت ها، رفع موانع سرمایه گذاری خارجی، بالفعل شدن درآمدها و هزینه ها در حوزه انرژی و توجه موثر به محیط زیست. چهارم، کاهش تنش های بین المللی، تعریف منافع برد-برد با شرکای شرقی، تقویت همکاری های منطقه ای و گسترش روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس. پنجم، پیشبرد سیاست های واقعی اقتصادی و رفاهی از جمله ارتقای سطح آموزش، بهداشت و بیمه، تعیین دستمزد متناسب با تورم، حمایت از تولید داخلی، ایجاد فرصت های شغلی و امکان مشارکت گسترده زنان تحصیلکرده در اقتصاد. اجرای این اقدامات زمانی مؤثر خواهد بود که به طور همزمان و هماهنگ انجام شوند.
تمرکز بر یک یا دو محور و نادیده گرفتن سایر عناصر این پنج محور، نه تنها بهبودی ایجاد نمی کند، بلکه می تواند فشارها و نارضایتی های اجتماعی را افزایش دهد. در چنین شرایطی دولت باید با نگاه کلان و راهبردی دستورالعملی منسجم برای پیشبرد همزمان این محورها تدوین کند تا زمینه اصلاحات واقعی، باثبات و قابل اعتماد را فراهم کند.
امروز ایران در نقطه ای قرار دارد که هر اقدام عاقلانه باید چندین بحران را همزمان هدف قرار دهد و بر اساس نگاه همه جانبه به توسعه اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک شکل بگیرد. در این راستا الگوی حکومت داری آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران سازندگی -الگویی مبتنی بر عقلانیت، توسعه محوری، تعامل گرایی و پیوند اصلاحات داخلی و تنش زدایی بیرونی- می تواند الهام بخش باشد. تنها در چارچوب چنین رویکردی است که کشور میتواند از تعلیق راهبردی خارج شود، تابآوری ملی را افزایش داده و راه را برای توسعه پایدار و قابل پیشبینی هموار کند.





