زن ایرانی که مدعی است توسط مردی شکنجه شده و با کمک یک مرد افغان او را کشته است، در دادگاه کیفری استان تهران جزئیات زندگی سخت، فرار و قتل خود را تشریح کرد.
به گزارش سایت جنایی، این پرونده از سال 1377 با شکایت والدین مردی به نام فرهاد آغاز شد. گفتند فرهاد ساکن شهریار مفقود شده است. ساعاتی بعد خبر پیدا شدن جسد فرهاد در نزدیکی خانه اش رسید. پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات در این زمینه آغاز شد. وضعیت جسد به گونه ای بود که مشخص بود این مرد برای انتقام کشته شده است.
خانواده فرهاد به پلیس گفتند که او با زنی به نام لادن زندگی می کرد و از زمان مفقود شدن فرهاد لادن مفقود شده بود. تحقیقات ماموران نشان داد لادن به همراه فردی به نام یحیی از ایران فرار کرده و به افغانستان رفته است.
در حالی که رسیدن به لادن و یحیی غیرممکن به نظر می رسید، پس از 5 سال آنها به ایران بازگشتند و توسط پلیس دستگیر شدند.
یحیی و لادن که دو فرزند دارند به زندان منتقل شدند و جزئیات قتل را توضیح دادند. پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در جلسه ای که صبح امروز برگزار شد، لادن و یحیی در دادگاه حاضر شدند. در ابتدا وکیل پدر و مادر اولایادیم به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: طبق محتویات پرونده لادن بدون جدایی از همسر اولش با فرهاد سایقه وارد رابطه شده و با او زندگی مشترک را آغاز کرده است. سپس در کارگاهی با یحیی آشنا شد و قتل فرهاد را طراحی کرد و یحیی جلاد این قتل بود. پدر و مادرم خواهان قصاص یحیی و مجازات لادن هستند.
سپس مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: تقاضای قصاص یحیی را دارم. لادن پسرم را نکشته و به خاطر یحیی مسئولیت قتل را بر عهده می گیرد. او را زندانی کن و یحیی را مجازات کن.
سپس یحیی مقام گرفت. گفت: وقتی با لادن آشنا شدم دیدم این زن در وضعیت بسیار بدی است. او توسط فرهاد به شدت شکنجه شد. او گفت که فرهاد او را تهدید کرده و گفته است که کاری می کنم که خود و خانواده اش را بدحجابی کند. خیلی ناراحت بودم و می خواستم به این زن کمک کنم تا اینکه یک روز لادن به من پیغام داد و گفت فرهاد می خواهد با چاقو نزد من بیاید. با فرهاد قرار ملاقات داشتم و هوشیار بودم. او مرا به گودالی در همان حوالی برد. به من حمله کرد، چاقو را برداشتم و چند ضربه به او زدم. من خیلی ترسیده بودم. به خانه لادن رفتم و همه چیز را گفتم. لادن از من خواست تا او را به محل مورد نظر ببرم. به محل حادثه که رسیدیم لادن یکی پس از دیگری به بدن و گردن فرهاد ضربه زد. فرهاد هنوز زنده بود.
قاضی گفت: شما اعتراف کردید که قتل را انجام داده اید. حتی گفتی لادن اصلا نمی دانست.
متهم گفت: دروغ گفتم. چون همسرم باردار بود و بازجویی ها باعث سقط او می شد، به همین دلیل گفتم کار من است.
گفت: بعد از قتل با هم فرار کردیم و به افغانستان رفتیم و ازدواج کردیم. به خاطر حضور طالبان وضعیت ما خیلی بد شد. مادر و خواهرم زندانی بودند و مجبور شدیم به ایران برگردیم. من و لادن سه فرزند داشتیم که یکی از آنها در تیراندازی در مرز طالبان کشته شد. یکی در زندان به دنیا آمد. یکی الان پیش برادرم است.
سپس لادن موضع گرفت. گفت: یحیی کاری نکرده است. من فرهاد را کشتم. من از شوهر اولم که مواد مخدر است و الان در زندان است فرار کردم. فرهاد به من گفت طلاقم را از شوهرم می گیرد و خیالم را راحت می کند. او مرا به خانه خود برد و سپس مرا تبدیل به برده کرد. او مرا خیلی کتک زد. دست و پایم را سوزاند و چنان ضربه ای به من زد که بدنم تکه تکه شد. او مرا به مردان دیگر اجاره داد. او تهدید کرد که اگر فرار کنم یا به کسی بگویم، نوار جنسی مرا پخش خواهد کرد.
قاضی گفت: چطور بدون طلاق از شوهرت به خانه فرهاد رفتی؟
متهم گفت: یکی از بستگان فرهاد که وکیل دادگستری است برای گرفتن طلاق از من وکیل گرفت. بعد گفت طلاقت دادم. حالا در دادگاه می گویند این کار را نکرده اند. آن مرد هم مرا به دفتر برد.
قاضی از خانواده مقتول که در دادگاه حضور داشتند در این باره توضیح خواست. وی گفت: قرار بود از این زن طلاق بگیرم که قتل فرهاد اتفاق افتاد و موضوع اصلا به دادگاه نرفت و طلاق صادر نشد.
سپس لادن ادامه داد: ما به افغانستان رفتیم. من با یحیی زندگی خوبی داشتم اما مجبور شدیم برگردیم و فرزندم را در زندان به دنیا آوردم.
قاضی از متهم درباره قتل توضیح خواست و گفت: شما چندین بار اعتراف کردید و هر بار هم همین را گفتید. یک بار گفتی با پدرت به تشییع جنازه رفتی، یک بار با یحیی گفتی و یک بار گفتی تنها شدی.
متهم گفت: با یحیی رفتم. چون فرهاد را کشته بودم می خواستم بگویم کمکم می شود اما واقعیت این است که با یحیی رفتم. آنقدر کینه داشتم که فرهاد را با چاقو زدم. به تلافی تمام شکنجه هایی که انجام داده بود و تمام روزهایی که من را فروخته بود. حتی پوست سرش را کندم. خیلی ازش متنفر بودم
سپس وکلای متهمان در جایگاه قرار گرفتند و دفاعیات خود را ارائه کردند.
قضات برای تصمیم گیری عجله کردند.





