اندیشه‌های مهم‌ترین زنان فیلسوف؛ از «فلسفۀ عشق» تا «فلسفۀ سایبورگ»

شاید وقتی به فلسفه فکر می کنید، اولین تصویری که به ذهنتان خطور می کند مرد سفید پوستی باشد که ریش خود را لمس می کند و به معنای زندگی فکر می کند. این شاید طبیعی باشد، زیرا اکثر فیلسوفانی که می شناسیم، از دوران باستان تا دوران مدرن، مرد بوده اند.

به گزارش فرادید؛ اما اگر تصور کنیم که درهای عالم فلسفه به روی زنان بسته بود و به گسترش دامنه تفکر کمکی نکردند، قطعاً در اشتباهیم. در اینجا با پنج زن فیلسوف از دوره های مختلف تاریخی آشنا می شویم که نشان دادند تفکر فلسفی در انحصار مردان نیست.

1. هیپاتیا (متولد 355 پس از میلاد، درگذشته 416 پس از میلاد)

هیپاتیا فیلسوف نوافلاطونی و معلم مورد احترام اسکندریه بود. علیرغم تنش های سیاسی حاکم بر زمان خود، او توانست خود را به عنوان یک ریاضیدان و فیلسوف مشهور معرفی کند. به گفته مورخ ویل دورانت، «او به قدری به فلسفه علاقه داشت که در خیابان ها توقف می کرد و نکات دشوار افلاطون یا ارسطو را برای هرکسی که سؤالی داشت توضیح می داد».

او به عنوان یکی از اعضای مکتب نوافلاطونی معتقد بود که همه کثرت جهان را بر اساس یک اصل بنیادی منحصر به فرد تبیین می کند. اصلی که همه چیز از آن سرچشمه می گیرد. به گفته وی، جستجوی فلسفی و نیز تفکر ریاضی راهی برای نزدیک شدن به این وحدت بود.

هیپاتیا بیشتر به عنوان یک مدرس و مفسر در زمینه فلسفه و ریاضیات شناخته می شود. برخی از فعالیت های شناخته شده وی عبارتند از:

بازنگری کتاب سوم بطلمیوس المجستی (احتمالاً با بهبود روش تقسیم طولانی برای محاسبات نجومی)

نوشتن شرحی بر رساله آپولونیوس در مورد مخروط ها (که دیگر در دسترس نیست)

نوشتن شرحی بر حساب دیوفانتوس (که اکنون فقط بخشهایی از آن باقی مانده است)

ساخت اسطرلاب مسطح

اندیشه های مهم ترین زنان فیلسوف;  از جانب

2. فیلسوف عشق: تولیا (1551-1556)

هویت تولیا در اسطوره ها پوشانده شده است، آیا او شاعر بود یا فیلسوف یا فاحشه دربار؟ آنچه به یقین می دانیم این است که این زن باهوش، زیبا و مستقل رنسانس مورد تحقیر و تحسین بسیاری از مردم قرار گرفت. اما بیایید به جای زندگی او روی کار او تمرکز کنیم.

رساله «گفتگو در ابدیت عشق» اثری زیبا، متقاعد کننده و تامل برانگیز از تولیا است. مطابق با سنت افلاطونی، تولیا از قالب دیالوگ استفاده می کند تا بپرسد آیا عشق ابدی است یا خیر. او نتیجه می گیرد که عشق واقعی ابدی است زیرا هرگز به طور کامل ارضا نمی شود. او در این اثر با تمایز بین عشق مبتذل و ناصادق و عشق خالص و صادقانه به این دیدگاه می رسد. اولی را می توان با شهوت ارضا کرد، اما دومی را هرگز نمی توان به طور کامل ارضا کرد، زیرا هدف نهایی آن یکپارچگی کامل با جسم و روح انسانی دیگر است. اما از آنجایی که این نوع ادغام غیرممکن است، «میل عاشق هرگز برآورده نمی شود و بنابراین نمی تواند با محدودیت عشق بورزد».

او علاوه بر اینکه تحصیلات بالایی داشت و می‌توانست یک موضوع را با وضوح و جذابیت مطرح کند، در مورد تعصبات مردانه نسبت به زنان نیز موضع گرفت. وقتی حریف تمرینی او وارچی سعی کرد او را تحقیر کند و از او پرسید که آیا شکست دادن یک زن “چنین شاهکاری قهرمانانه” است، او پاسخ داد: “شما با زنان رقابت نمی کنید، شما با عقل می جنگید.”

اندیشه های مهم ترین زنان فیلسوف;  از جانب

3. سیمون دوبوار (1908-1986)

سیمون دوبوار از معرفی خود به عنوان یک فیلسوف خودداری کرد. با این حال، سهم او در جنبه نظری و فلسفی فمینیسم و ​​همچنین فلسفه اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم غیرقابل انکار است. کتاب «جنس دوم» او اثری مهم در تاریخ اندیشه بشری است.

جنسیت دوم ایده “زن” را از منظر زیست شناختی، روانکاوانه، اجتماعی، اسطوره ای، تاریخی و سیاسی تحلیل می کند. او با این اثر نشان می‌دهد که چگونه «مرد» با «انسان» مترادف شده است در حالی که زنان در جایگاه «دیگری» قرار می‌گیرند. به گفته بووار، ایدئولوژی زنان به عنوان «جنس ضعیف» و پستتر از مردان، زنان را در حالت وابستگی و سرکوب نگه داشته است. اما سیمون دوبووار پا را فراتر می گذارد و این ایده را مورد انتقاد قرار می دهد که زنان برای به دست آوردن برابری و قدرت باید «شبیه مردان شوند». به نظر او باید اجازه داد که زنان در عین زن بودن، برابر و آزاد باشند.

این فیلسوف برجسته فقط به نوشتن در مورد مسائل زنان اکتفا نکرد، او همچنین آثار متفکرانه ای در مورد آزادی و خشونت دارد. نامه های رد و بدل شده بین او و همکار اگزیستانسیالیستش، ژان پل سارتر، گواهی بر تعهد او به آرمان هایش است.

“مرد زن به دنیا نمی آید، بلکه زن می شود.” سیمون دوبوار

4. ابتذال شر: هانا آرنت

اندیشه های مهم ترین زنان فیلسوف;  از جانب

عکس هانا آرنت، توسط باربارا رادلوف، 1958

هانا آرنت یک فیلسوف سیاسی قرن بیستم و یکی از اولین کسانی بود که به طور گسترده با عصر جدیدی که بشریت وارد آن شده است تعامل داشت. پس از تحصیل در فلسفه و آشنایی با فیلسوفانی مانند مارتین هایدگر، در دوران حکومت نازی ها از آلمان مهاجرت کرد.

هانا آرنت با چشیدن طعم آوارگی و آزار و اذیت، به نسلی تعلق داشت که دنیایش سریعتر از آنچه قابل درک بود در حال فروپاشی بود. طبقه بندی های قدیمی خوب و بد، درست و نادرست در مواجهه با وحشت غیرقابل تصور اردوگاه کار اجباری نازی ها و زندان سیاسی روسیه بی فایده بودند. بنابراین جای تعجب نیست که هانا آرنت آن را به عنوان مأموریت خود برای درک تغییرات عظیمی که در جهان در حال رخ دادن است می دانست. او درباره خاستگاه توتالیتاریسم، وضعیت جهان معاصر و مشکل «شر» بسیار نوشت.

به گفته وی، وضعیت مدرنیته با از دست دادن جهان مشخص می شود، مردم ارتباط خود را با سرزمینی که آنها را به دنیا آورده از دست می دهند. آنها به معنای واقعی کلمه سعی داشتند با رفتن به فضا از محدودیت های زمین فرار کنند. کار و بهره وری بیش از هر چیز ارزش داشت. به طور خلاصه، انسان ها احساس بیگانگی فزاینده ای از یکدیگر و جهان را تجربه کردند. خشونت توده ای دولت های دیکتاتوری تنها یکی از نشانه های این بیگانگی فزاینده بود.

بحث برانگیزترین اثر آرنت شرح او از محاکمه آدولف آیشمن جنایتکار نازی بود. به جای اینکه او را یک هیولای شیطانی خطاب کند، در عوض می گوید که او “به طرز وحشتناکی عادی” است. او به سادگی هر کاری که می توانست برای پیشروی در رژیم هیتلر انجام داد. برای آرنت، آیشمن به سادگی قادر نبود (یا تلاش نمی کرد) “از دیدگاه دیگران فکر کند”.

“هیچ افکار خطرناکی وجود ندارد. فکر کردن به خودی خود خطرناک است” هانا آرنت.

اندیشه های مهم ترین زنان فیلسوف;  از جانب

5. پست انسان گرا: دونا هاراوی

دونا هاراوی، متولد 1944، آخرین فیلسوف فهرست ما است. با این حال، سهم او در دنیای فلسفه، فمینیسم، محیط زیست و پساانسانیسم احتمالاً در آینده طنین انداز خواهد شد. معروف ترین اثر او «مانیفست سایبورگ» است. فلسفه دونا هاراوی که در واقعیتی از پیشرفت فن آوری فزاینده، تخریب محیط زیست و بیگانگی متولد شده است، به دنبال بازگرداندن بشریت به درک وحدت، به هم پیوستگی و پیچیدگی جهان است. هاراوی با الهام از فمینیسم، نظریه پسااستعماری، دانش بومی و علم مدرن، به دنبال درک جدیدی از مفهوم “انسان” است. او با الهام از تمثیل سایبورگ که هم انسان است و هم ماشین، از ما دعوت می کند تا به درک فروتنانه تری از خود و جایگاه خود در طرح بزرگتر چیزها بازگردیم.

در حالی که ممکن است پسانسان گرایی پدیده ای نسبتاً جدید به نظر برسد، اما در واقع شاهدی بر بازگشت به کیهان شناسی مردمان بومی و ادیان مختلف است. با درک و پذیرش اینکه انسان ها به هیچ وجه برتر یا جدا از یکدیگر نیستند، بلکه در واقع بخشی از طبیعت هستند، می توانیم وجود سالم تر و هماهنگ تر خود را دوباره کشف کنیم.

“ما همه فانتوم هستیم، تئوریزه شده و هیبریدهای ساخته شده از ماشین و ارگانیسم. به طور خلاصه، ما سایبورگ هستیم. دونا هاراوی

دیگر فیلسوفان زن قابل ذکر هستند

قطعا نمی توان در قالب مقاله از سهم زنان در فلسفه صحبت کرد. پنج زنی که در این فهرست نام بردیم کمک زیادی به تاریخ اندیشه بشری کرده‌اند، اما زنان بسیار دیگری هستند که نامشان قابل ذکر است، مانند سیمون ویل فیلسوف و عارف فرانسوی، جودیت باتلر نظریه‌پرداز جنسیت، آنجلا فیلسوف آفریقایی-آمریکایی. دیویس یا آین رند، فیلسوف و داستان‌نویس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی