روایتی متفاوت از زبان اشاره که نقطه تلاقی بین نگاه‌ها می‌شود

به گزارش خبرگزاری به گزارش میهن تجارت، نهم مهرماه به عنوان روز جهانی ناشنوایان نامگذاری شده است تا با تأمل در زندگی ناشنوایان بتوانیم دنیا را از منظر آنها درک کنیم، از حقوق آنها حمایت کنیم و با فراهم آوردن زمینه های لازم بتوانیم. امکانات، می توانیم در فرهنگ سازی ارتباط با ناشنوایان گام موثری برداریم و مسئولان و عموم مردم با آگاهی از مشکلات پیش روی این قشر از جامعه در زندگی روزمره خود یکی از اهداف نامگذاری است. این روز در تقویم

مهمترین ویژگی که در نگاه اول زندگی ناشنوایان داریم، نحوه تعامل آنها با دیگران یعنی استفاده از زبان اشاره است. زبان اشاره یا زبان اشاره یک سیستم کنوانسیون زبان خاص، منظم و پیشرفته است که از الگوهای نشانه بصری در یک کلمه اشاره برای انتقال معنی استفاده می کند، به جای الگوهای صوتی یا نوشتاری در زبان، در واقع هر جا که افراد ناشنوا حضور دارند، زبان اشاره است. تلاقی بین نگاه ها صورت می گیرد تا کلمات در اوج سکوت و بین رؤیت ها متراکم شوند، درست در جایی که کلمات و اصوات رنگ خود را از دست داده اند تا رؤیت ها قوت پیوند باشد، پیوندی که از عمق وجود یک شخص

امروز روزی است که حرف زدن با دست و شنیدن با چشم را در یاد همه زنده می کند، همان جایی که ناشنوایان سخنان دیگران را با گوش می شنوند و در سکوت بلند هیاهوی دنیا را فریاد می زنند.

و اما رفته است خیل افرادی که با دستان خود کلمه را جاری می کنند، به سراغ خانواده ای رفتیم که زندگی خود را با شرایط مختلف آغاز کردند، خانواده سه نفره هیچ کس آقای شفیعی که خودش و همسرش ناشنوا هستند و یک دختر کم شنوا دارند، خانواده ای که قیافه اش از حرف قوی تر است.

من از بدو تولد ناشنوا بودم/ از مسئولان می خواهیم به ناشنوایان توجه بیشتری کنند

حمیدرضا شفیعی، پدر ناشنوا وی درباره زندگی خود به خبرنگار به گزارش میهن تجارت گفت: از بدو تولد و زمانی که پا به این دنیا گذاشتم ناشنوا بودم و پس از پایان تحصیلاتم دیپلم گرفتم و از سال 1392 به عنوان جوشکار مشغول شدم. من دو برادر ناشنوا دارم و دخترم هم ناشنوا بود اما الان بعد از کاشت حلزون شنوایی خوبی دارد.

وی درباره ازدواجش می افزاید: با توجه به شرایطی که داشتم دوست داشتم همسری ناشنوا داشته باشم و با نرگس که او هم ناشنوا است ازدواج کردم. اولین باری که درخواست ازدواج دادم خانواده همسرم قبول نکردند اما وقتی دوباره خواستگاری کردم با استقبال خانواده همسرم مواجه شدم.

آقای شفیعی در مورد علاقه اش به فوتبال ادامه می دهد: من تمام عمرم فوتبال بازی کردم و توانستم مقام های استانی، مدال های رنگارنگ و لوح تقدیر دریافت کنم اما حالا به دلیل جراحی که روی پاهایم انجام شد فوتبال را کنار گذاشتم. اما به دلیل علاقه ای که به این ورزش داشتم وارد حرفه معلمی و مربیگری فوتبال ناشنوایان شدم و اکنون یک معلم من در سنین مختلف تدریس می کنم.

شفیعی در رابطه با مطالبات خود از مسئولین مهم ترین خواسته آنان را توجه بیشتر به این دسته از افراد جامعه می داند و بیان می کند: در صورت فراهم شدن امکانات از ناشنوایان تقاضای حمایت بیشتر از مسئولین و سازمان های مرتبط را داریم. اینکه بتوانیم در یک حرفه تخصصی کار کنیم شرایط بهتری برای مستقل شدن داریم، از طرفی فقط فرزندم مستمری می گیرد و امکانات مطلوبی در زمینه درمان و تعویض سمعک فرزندم وجود ندارد و ما همیشه باید تلاش کنیم و هزینه های گران درمان را خودمان بپردازیم.

تمایز سنتی از زبان به نقطه تلاقی بین نگاه ها اشاره دارد

حمایت و همراهی خانواده و اطرافیان به ما دلگرمی می دهد / در چشمان یکدیگر به دنبال عشق هستیم

نرگس ناجیان مادر ناشنوا و همسر آقای شفیعی وی در گفت و گو با خبرنگار به گزارش میهن تجارت اظهار کرد: من از بدو تولد ناشنوا شدم و به دلیل ازدواج خانوادگی پدر و مادرم و خواهرم نیز ناشنوا هستند.

وی با اشاره به ماجرای ازدواج خود با آقای شفیعی می افزاید: زمانی که حمیدرضا به خواستگاری من آمد، با وجود علاقه ای که به من داشت، همیشه با او مخالفت می کردم، اما حمیدرضا به دلیل علاقه زیاد به من بازمی گشت. با شناخت خانواده ها، با یکدیگر قول و قرار می گذاشت. رفتیم و بالاخره از هم جدا شدیم تا بقیه عمرمون رو با هم بگذرونیم.

ناجیان بیان می کند: در سال 1385 ازدواج کردیم و دو سال بعد ازدواج کردیم و در سال 1389 صاحب یک دختر به نام شدیم. هلیا با خبر شدیم که او ابتدا ناشنوا بود اما پس از انجام کاشت حلزون شنوایی بهتری پیدا کرد و در حال حاضر در کلاس هشتم در مدارس عادی با دانش آموزان دیگر مشغول به تحصیل است.

وی درباره زندگی مشترک خود با حمیدرضا می افزاید: از زندگی مشترک خود راضی هستیم و به لطف خدا مشکل خاصی نداریم و حتی به دلیل ناشنوا بودن من و همسرم زندگی ساکتی داریم. ما حساسیت خاصی به نور زنگ در داریم و با توجه به حس بینایی قوی که داریم با یک پرتو نور در خانه متوجه حضور فردی پشت در می شویم.

نرگس درباره بهترین خاطره مشترک با همسرش می گوید: حمیدرضا در تمام مراحل زندگی در کنار من بوده است، مخصوصا الان که مسئولیت پدر و مادر بودن را برعهده داریم و همیشه حامی من و دخترمان بوده، گاهی بدون اشاره و تنها. با یک نگاه محبت بین ما جاری می شود، ما همیشه با چشمانمان صحبت می کنیم، انگار عادت کرده ایم که چشمان ما نقطه اتصال ما باشد، این عادت هلیا او هم ارث می برد و گاهی با چشمانش با من و پدرش صحبت می کند و عمق عشق را در نگاه ما می جوید.

تمایز سنتی از زبان به نقطه تلاقی بین نگاه ها اشاره دارد

این مادر مهربان درباره تولد فرزندش می افزاید: در سال 1387 تصمیم به بزرگ شدن خانواده گرفتیم، به پزشک مراجعه کردیم و در نهایت متخصصان اعلام کردند که باید آزمایش ژنتیک بدهیم و بعد بچه دار شویم. من و حمیدرضا کمی نگران بودیم و بعد از آزمایش متوجه شدیم که احتمال ناشنوا بودن فرزندمان زیاد است. وقتی دخترم به دنیا آمد، ناشنوا بود. با وجود نگرانی هایم، کم کم آرام گرفتیم و آن را پذیرفتیم هلیا او هم مثل من و پدرش ناشنوا است و به دنبال راهی برای رفتار با دخترمان بودیم تا او هم مثل همسالانش در جامعه حضور داشته باشد و به آرزوهایش برسد.

وی تاکید می کند: زمانی که فرزندم به دنیا آمد او را نزد پزشک بردیم و دکتر به ما اعلام کرد که او کاملا ناشنوا است به همین دلیل سه ماه از سمعک استفاده کرد و با تجویز پزشک او را به جلسات گفتار درمانی بردیم. دوران سختی بود، البته پدر و مادرم خیلی از ما حمایت کردند، حتی به دلیل دوری از خانه خودمان مدتی در خانه پدر و مادرم زندگی کردیم. این روند حدود یک سال و نیم ادامه داشت تا اینکه بالاخره دکتر گفت کاشت حلزون باید انجام شود هلیا که یک سال و نیم طول کشید تا انجام شود، باید بگوییم حمایت خانواده ها همیشه ما را به زندگی امیدوارتر کرده است و خدا را به خاطر حضورشان شاکرم.

نرگس می گوید: دخترم چهار ساعت در اتاق عمل بود و در این مدت هلیا در اتاق عمل بود، استرس و اضطراب من را بیشتر کرد، اما حمایت و همراهی خانواده و دوستانم باعث دلگرمی من شد. حدود سه روز در بیمارستان بستری بودیم تا اینکه دخترم مرخص شد و سپس برای بهبود شنوایی دخترم به جلسات گفتار درمانی رفتیم. هلیا او بهترین همراه و دوست من و پدرش است، گاهی مثل مادر بر من و پدرش مهر می زند. هلیا تمام انگیزه من برای زندگی شده است، او یک دختر خوش اخلاق است.

تمایز سنتی از زبان به نقطه تلاقی بین نگاه ها اشاره دارد

بعد از کاشت حلزون در وضعیت بهتری هستم

هلیادختر و فرزند نیمه ناشنوا آقای شفیعی که 13 سال سن دارد و در کلاس هشتم درس می خواند، درباره زندگی خود با نرگس و حمیدرضا به خبرنگار به گزارش میهن تجارت گفت: در واقع داشتن پدر و مادر ناشنوا کار سختی نیست، من آنها را از صمیم قلب دوست دارم، پدر و مادرم همیشه با من بودند و هرگز من را تنها نگذاشت، اما برای ارتباط با عموم مردم به حمایت نیاز داریم تا بتوانیم راحت تر در جامعه حضور داشته باشیم.

وی با بیان اینکه مشکلی با رفتن به مدرسه ندارم، می افزاید: مانند سایر دانش آموزان در مدرسه درس می خوانم و کار می کنم و تاکنون مشکل خاصی وجود نداشته است. سعی می کنم مثل دوستانم درس بخوانم و کوشا باشم تا بتوانم موفق شوم و به آرزوهایم برسم. برای رسیدن

هلیا وی ادامه می دهد: زمانی که کاشت حلزون شنوایی انجام دادم با پدر و مادرم به دلیل مراجعه به مطب و جلسات گفتار درمانی سختی زیادی را متحمل شدیم، اما به فضل الهی اکنون شرایط شنوایی خوبی دارم و با کاشت حلزون شنوایی احساس بهتری داشته باشید در میان دوستانم و اطرافیانم احساس راحتی بیشتری می کنم.

تمایز سنتی از زبان به نقطه تلاقی بین نگاه ها اشاره دارد

ناشنوایی یک معلول پنهان است/ 14 هزار ناشنوا در استان اصفهان داریم

مرضیه السادات جلال زاده مشاور هیات مدیره کانون ناشنوایان استان اصفهان و مترجم ناشنوایان وی در گفت و گو با خبرنگار به گزارش میهن تجارت با بیان اینکه کانون ناشنوایان از بدو تولد تا پیری متولی ناشنوایان است، اظهار کرد: با توجه به آسیب های وارده به ناشنوایان که دارای معلولیت های پنهان هستند، آسیب هایی را در جامعه متحمل می شوند، به همین دلیل است که ما کانون ناشنوایان را تشکیل داد. با افزایش ارتباطات ناشنوایان می توان علاوه بر تقویت روحیه و افزایش انگیزه، خدمات مورد نیاز را به آنان ارائه کرد.

وی می افزاید: در استان اصفهان 14 هزار ناشنوا داریم که حدود 3 هزار نفر از آنها اعضای فعال کانون هستند و از خدمات کانون ناشنوایان مانند برگزاری کلاس های آموزشی، برنامه های فرهنگی و تفریحی، کلاس های تقویتی و آموزشی استفاده می کنند.

مشاور هیات مدیره کانون ناشنوایان استان اصفهان ادامه می دهد: در سال های اخیر توسعه فرهنگی خوبی در زمینه ارتباط و تعامل با ناشنوایان صورت گرفته است، مترجمان نیز در کانون ناشنوایان آموزش دیده اند تا آنها می تواند حلقه ارتباطی بین افراد ناشنوا و عموم مردم باشد. این امر باعث شده تا خانواده ها نه تنها این معلولیت را پنهان کنند، بلکه اقدامات لازم را انجام دهند و برای بهبود شنوایی خود به پزشک مراجعه کنند.

تمایز سنتی از زبان به نقطه تلاقی بین نگاه ها اشاره دارد

خانه ای آرام و پر از آرامش که در آن صمیمیت موج می زند، شوخی های آقای شفیعی و همراهی همسرشان و حمایت پدر و مادر از دخترشان، همه و همه باعث شد در نگاه اول شاهد زندگی دلپذیر آنها باشیم، در کنار پدری که ما را همراهی کرد. خرید خانه را انجام دهید و به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید متوجه شدیم که زندگی ناشنوایان تفاوت چندانی با افراد دیگر ندارد. درست است که ناشنوایان استعداد شنوایی ندارند، اما در استفاده از حواس دیگر که عموم مردم از آن محروم هستند، توانایی هایی دارند و این را می شد در ارتباط آقای شفیعی با همسایه ها و تاجران محلی دید.

منبع : به گزارش میهن تجارت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *