استفان والت در فارین پالیسی نوشت: در 1 می 2003، جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحده، در حالی که لباس خلبانی بر تن داشت از یک وایکینگ اس-3 خارج شد و بر عرشه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن فرود آمد. وی در حالی که بنری بر بالای سر خود نوشته بود «ماموریت انجام شد» پایان عملیات رزمی ویژه آمریکا در عراق را اعلام کرد. او با افتخار اعلام کرد: «ایالات متحده و متحدان ما پیروز شدند. اما اوضاع در عراق به سرعت بدتر شد و تصمیم او برای حمله به این کشور اکنون یک اشتباه استراتژیک بزرگ در سراسر جهان تلقی می شود.
به گزارش سرویس بین الملل «میهن تجارت»، او گفت: «وقتی صحنههای جشن بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و حامیان حملات به لبنان، بهویژه ترور سید حسن نصرالله و بسیاری دیگر از رهبران ارشد این گروه را تماشا میکردم، همان صحنه برایم بازگشت. . برانگیخته شده است. در طول یک سال گذشته، نتانیاهو سخنان وزیر دفاع خود، مخالفان داخلی خود، خانوادههای گروگانهای اسرائیلی و دولت بایدن را نادیده گرفته و بیرحمانه جنگی را که با حمله حماس آغاز شد، گسترش داده و گسترش داده است. انجام داده است. اسرائیل که زمانی به عنوان کشور استارت آپ ها شناخته می شد، اکنون به عنوان “کشور مختل” شناخته می شود و نتانیاهو به مخالفان اسرائیل یادآوری کرده است که هیچ نقطه ای دور از دسترس اسرائیل نیست. با توجه به آسیبی که ارتش و سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل به دشمنان متعدد این کشور وارد کردهاند، جای تعجب نیست که نتانیاهو مانند بوش ژست پیروزی داشته باشد.
شکی نیست که اقدامات اسرائیل در چند هفته گذشته به دستاوردهای تاکتیکی قابل توجهی منجر شده است. اسرائیل از منابع اطلاعاتی و شکاف های ساختار سازمانی حزب الله در کنار اشتباهات رهبران ارشد این سازمان استفاده کرد و توانست عملیات پیچیده انفجاری پیجرها و واکی تاکی ها را انجام دهد. مانند جنگ غزه، نیروهای نظامی اسرائیل به جای وارد کردن خسارات هنگفت در سراسر لبنان و تضعیف توان موشکی و موشکی حزب الله، از سلاح های پیشرفته ارائه شده توسط آمریکا برای ترور سید حسن نصرالله استفاده کرده اند. نیروی هوایی اسرائیل نیز با حمله به مواضع حوثی های یمن به این اقدامات ادامه داده است. نیروی زمینی اسرائیل در حال ورود به جنوب لبنان است و ایران بدون شک با اقدام تلافی جویانه اسرائیل برای حملات موشکی اخیر خود مواجه خواهد شد. نتانیاهو و وزرای راستگرای او همچنین از جنگ (و واکنش ضعیف آمریکا) برای تشدید خشونت و تصرف سرزمینهای فلسطینی در کرانه باختری به عنوان بخشی از برنامه بلندمدت خود برای ایجاد «اسرائیل بزرگ» استفاده کردهاند.
اما چه چیزی مانع از آن می شود که نتانیاهو موضوع را کامل کند و توازن قدرت منطقه ای را برای همیشه به نفع اسرائیل تغییر دهد؟ دستاوردهای تاکتیکی موفقیت استراتژیک را تضمین نمی کند، اما می توان استدلال کرد که اگر بتوان به موفقیت های تاکتیکی کافی دست یافت، ممکن است بتوان محیط استراتژیک را به شکلی وسیع و پایدار تغییر داد. این هدف اصلی نتانیاهو است، اما دلایل قانع کننده ای وجود دارد که او موفق نخواهد شد.
اولاً، آسیبی که اسرائیل به محور مقاومت وارد کرد، قرار نیست آن را از دور بردارد و یا موجب برافراشتن پرچم سفید توسط نیروهای نیابتی ایران شود. حزبالله، حماس، حوثیها و ایران همگی در گذشته از حملات خشونتآمیز جان سالم به در بردهاند و تمایل آنها برای مقابله به مثل تنها بر شدت رویدادهای سال گذشته خواهد افزود.
انداختن ده ها تن مواد منفجره بر روی گروهی از مردم باعث نمی شود بر آنها غلبه کنید، بلکه عزم آنها را برای انتقام گرفتن یا حداقل توانایی آنها برای متوقف کردن این اقدامات را تقویت می کند. حزب الله همچنان به پرتاب راکت و موشک به سمت اسرائیل ادامه می دهد و بازگشت حدود 60000 اسرائیلی به خانه های خود در مناطق شمالی را غیرممکن می کند. این گروه نیز به مرور زمان خود را بازسازی خواهد کرد. رهبران ترور شده قبلاً جایگزین شدهاند، کادر حزبالله بازسازی و تجهیز میشود و تاکتیکهای جدیدی بر اساس درسهایی که از تحولات قبلی آموختهاند ابداع خواهند شد.
اسرائیل اکنون نیروهای خود را برای جلوگیری از این اقدامات به جنوب لبنان می فرستد، اما حملات قبلی این رژیم به جنوب لبنان نتایج چندان مطلوبی به همراه نداشته است.
در مورد فلسطینی ها که بدرفتاری اسرائیل با آنها ریشه مشکل است، آنها چاره ای جز ادامه تلاش برای مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل ندارند. اگر اسرائیل یک جایگزین جذاب مانند یک کشور فلسطینی باثبات یا حقوق برابر در اسرائیل بزرگ به آنها پیشنهاد می داد، وضعیت می توانست متفاوت باشد، اما نتانیاهو این احتمالات را رد کرده است. تنها گزینه ای که امروز اسرائیل به فلسطینی ها ارائه می دهد، اخراج، نابودی یا آپارتاید دائمی است و هیچ مردمی چنین سرنوشتی را بدون جنگ نمی پذیرد.
همچنین، تلاش های گاه و بیگاه ایران برای بهبود روابط با آمریکا (و به تبع آن اسرائیل) در دوران ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی بلافاصله توسط اسرائیل و حامیانش در ایالات متحده خنثی شد، به ویژه زمانی که توانستند دونالد ترامپ را متقاعد کنند. . خروج از توافق هستهای ایران در سال 2018. این پاسخها موقعیت تندروهای ایران را تقویت کرد و بحران کنونی در منطقه حتی با سیگنالهای مکرر رئیس جمهور جدید ایران مبنی بر تمایل وی به کاهش تنش، کارکرد مشابهی خواهد داشت.
متأسفانه، تحولات اخیر این احتمال را تقویت می کند که رهبران ایران تصمیم بگیرند سیاست فعلی خود را کنار بگذارند و سلاح هسته ای بسازند. چنین تصمیمی احتمال وقوع یک جنگ منطقه ای همه جانبه را افزایش می دهد، اما اسرائیل همچنان به رهبران خود انگیزه های بیشتری برای حرکت به سمت بازدارندگی نهایی می دهد. اگر این اتفاق بیفتد، موفقیت های اخیر اسرائیل به طرز قابل توجهی کوته بینانه به نظر می رسد.