جوان آنلاین نوشت: فیلم زیرزمینی «کیک دلبندم» ساخته بهتاش سناییها و مریم مقدم اثری است که سعی دارد تنهایی یک پیرزن 70 ساله را به تصویر بکشد. در سینمای ایران بحث تنهایی زن و مرد بسیار مطرح شده است.
آثاری که با مضمون تنهایی ساخته می شوند در اصل مضمونی شاعرانه دارند و برخی هم چنین برچسبی روی کیک محبوبم زده اند و دنیای فیلم را هنری، دلنشین و شاعرانه توصیف کرده اند، اما هیچ کدام از این عناصر کاری ندارند. با فیلم، چون با اثری روبرو هستیم که فضاسازی آن ساختگی، ساختگی و البته فریبنده است، به طوری که فیلم فقط می تواند تزئین زیبایی داشته باشد وگرنه احساس تنهایی در دل فیلم را نمی توان در آن درک کرد. فرم منطقی
انگار کارگردان قصد داشته تمام فرم فیلم را به صورت مینیمال ارائه کند، اما در بستر رئالیسم، به همین دلیل است که کیک محبوبم فاقد روایت است و نمی تواند به درستی و منطقی مهین را حتی در اجرا به شخصیتی مستقل تبدیل کند. . نه سکون و نه کشش نماها که در کلوزآپ و لانگ شات خلاصه می شود قانع کننده نیست، حتی پریود شدن یک زن یا صحبت مهین با دخترش از طریق گپ تصویری که با تمهیدات سطحی در اجرا ایجاد شده است، کلیشه ای به تصویر کشیده است. تنهایی این زن
یادش بخیر رفتن مهین به رستوران ارتش و دیالوگ ها چقدر ابتدایی است، چند تا پیرمرد دور یک میز حرف می زنند و فرامرز پشت میز دیگر تنها غذا می خورد. دیالوگ ها و نحوه ارتباط فرامرز با پیرمردهای دیگر و اطلاعاتی که مهین از تنهایی فرامرز می گیرد به شدت غیرمنطقی و ابتدایی است، انگار کارکرد تنهایی برای کارگردان شوخی است، چرا مهین باید حدود 30 سال تنها باشد و هیچ مردی نمی تواند در دل او بنشیند، اما نزدیک شدن غیر متعارف به مرد در نانوایی یا نحوه ارتباط او با مرز قانع کننده نیست. با توجه به اطلاعاتی که کارگردان به ما می دهد، گویا ارتباط مهین با مردان برایش مهمتر از رهایی از تنهایی است. این نکته به قاب درام آسیب وارد کرده است. دیالوگ هایی که مهین در ماشین به فرمارز می گوید نمی تواند حاصل فشار تنهایی باشد. دیالوگ هایی که رد و بدل می شود با سن فرامرز و مهین همخوانی ندارد، حتی موافقت فرامرز برای رفتن به خانه زنی که او را نمی شناسد، منطقی نیست.
در خانه مهین هم شاهد حال و هوای جوانی هستیم. دیالوگ های خنده دار که حاصل مستی است! کارگردان درکی از تنهایی سالمندان ندارد و تصور کنید اگر به جای فرمرز و مهین دو دختر و پسر جوان بودند، اتفاق خاصی نمی افتاد. نواختن آهنگ و رقصیدن و نوشیدن شراب عشق نمی آفریند. اگر فرامرز یک عشق قدیمی داشت و یک بار همدیگر را پیدا می کردند تا حدودی می توانستیم روند این عشق ساختگی را باور کنیم اما در شرایط فعلی با قرصی که در جیب فرامرز پیدا می شود عشق را به هوس تبدیل می کند و همانطور که اگر فرامرز ببیند مهین سعی کرده نیاز دیگری را برآورده کند نه اینکه از تنهایی خلاص شود!
پایان فیلم قابل پیش بینی است و اساسا نمی تواند برای مخاطب غافلگیر کننده باشد.
دوربین در سکانس مرگ مرزی چه می کند؟ حرکات دوربین چه معنای بصری می تواند داشته باشد؟ حرکات دوربین هیچ آزاری برای مخاطب ایجاد نمی کند، اینکه در فیلم به گشت ارشاد اشاره می شود و بعضاً از الفاظ سیاسی استفاده می شود به خاطر عوامل سازنده و سرمایه گذاران خارجی فیلم است. بی حجابی بازیگر زن و یا انجام کارهای غیرعادی نتوانست سطحی بودن فیلم را جبران کند، بازی لی لی فرهادپور و اسماعیل محرابی ضعیف و خالی از واکنش های واقع بینانه است.
کیک مورد علاقه من نه هنری است و نه روشنفکرانه، این فیلم سعی می کند برخلاف روند حرکت کند، اما توخالی و پوچ است. این فیلم به جای ایجاد بستری سینمایی برای پیشبرد داستان، سعی کرده تاثیرات احساسی لحظه ای داشته باشد. دیالوگ محور بودن فیلم باعث شده تا کاستی های اجرا نمایان شود تا جایی که در برخی کات ها با شلختگی مواجه شویم. به هر حال کیک محبوب من اثری فراموش نشدنی است که دو کارگردان آن چیز زیادی از عشق یا تنهایی نمی دانند. چگونه یک فیلم می تواند اینقدر سطحی باشد و هیچ عمقی در مورد موضوع اصلی خود نداشته باشد.
توجه: افشین علیار