نقد و بررسی سریال «رابین هود»

نقد و بررسی سریال «رابین هود»


بعدی- رابین هود با ترکیب فانتزی تاریخی، طنز ناخواسته و اجرای فوق العاده شان بین، تجربه ای را ارائه می دهد که هم خنده دار و هم به طرز عجیبی لذت بخش است.

بر اساس گزارشی از گاردین، به سختی می توان اثری را پیدا کرد که تمام ویژگی های لازم یک درام تاریخی اغراق آمیز و در عین حال سرگرم کننده را در یک مکان داشته باشد: شان بین در نقش کلانتر ناتینگهام، کمی افسانه و جذابیت، لحظات طنز عامیانه انگلیسی.

پاییز رو به پایان است و زمستان در راه است. یعنی فصل جدیدی از سریال های فانتزی و افسانه ای که معمولا در زمان های دور و خیالی اتفاق می افتد، فرا رسیده است. تولیداتی که مملو از بازیگران جوانی است که می خواهند استعداد خود را بیازمایند و پیشکسوتان سینما که برای تامین مالی پروژه های هنری آینده خود در چنین تولیدات پر زرق و برقی شرکت می کنند.

در میان آنها، رابین هود امسال ITV شاید درخشان ترین، یا بهتر است بگوییم، بدترین و در عین حال لذت بخش ترین نمونه باشد. دو نکته کافی است تا بدانید با چه چیزی سر و کار دارید. ابتدا شان بین در نقش کلانتر ناتینگهام بازی می کند. همین یک جمله برای تماشای سریال برای بسیاری از مخاطبان کافی است.

دوم اینکه در این سریال حتی یک نفر بد هم وجود ندارد! بله، هیچ یک از آن موهای مصنوعی بلند و رشته‌ای که معمولاً درام‌های قرون وسطایی را آزار می‌دهند، وجود ندارد. گویی دستی نامرئی طراح صحنه و لباس و گریم را از جعبه «موی عهد عتیق» برداشت و به او دستور داد که این بار بازیگران را شاد و سرزنده نگه دارد بدون اینکه شبیه عروسک های تاریخی شود.

این به تنهایی برای جلب عشق و وفاداری مخاطب کافی است. اما «رابین هود» فراتر از این قول ساده است. از همان تیتراژ ابتدایی مشخص می شود که با اثری روبرو هستیم که هیچ چیز را به شانس واگذار نمی کند و در عین حال دقیقاً همین تلاش افراطی است که آن را به طرز خنده داری خنده دار می کند.

مقدمه ای طولانی بر یک داستان آشنا

سریال با متنی آغاز می شود که مخاطب را به وضوح در قلب تاریخ جای می دهد: “سال ها از تسخیر نورمن ها می گذرد. ​​انگلیس اکنون تحت حاکمیت هنری دوم است. قوانین نورمن و مسیحیت بر ساکسون ها تحمیل شده بود و آنها باید مالیات می پرداختند و به اربابان جدید خود احترام می گذاشتند.

در این چند جمله لحن بیش از حد توضیحی و رسمی نویسندگان آشکار می شود. جملاتی که بیشتر شبیه متنی از کتاب های درسی تاریخ هستند به جای روایتی زیبا. اما این لحن مصنوعی بخشی از جذابیت ناخواسته سریال است. با گذشت زمان، زمین ها و املاک بیشتری از ساکسون ها گرفته شد و قانون نورمن غالب شد، تا اینکه انگلستان کاملاً تابع حاکمان جدید شد.

ممکن است در این لحظه به صحت تاریخی اثر شک کنید، اما قبل از اینکه فرصتی برای تحلیل داشته باشید، سریال به سرعت به اصل داستان می‌رسد. به دنیایی پر از زره های نورمن، تیرهای ساکسون و درگیری طبقاتی بین اشراف و دهقانان.

رابین، روباه جنگلی شاد

همه عناصر آشنا اینجا هستند: شوالیه ها، تیرها و کمان ها، قهرمانان جوان و عشق های ساده. هیو از لاکسلی (با بازی تام میسون) پدر رابین است و پسرش را برای یادگیری تیراندازی آموزش می دهد. صحنه ای که با جمله کلاسیک «تو استعداد داری پسرم» به پایان می رسد. از سوی دیگر، همسر هیو رویای دیدن پسرش را در دربار پادشاه در سر می پروراند، در حالی که ارباب مکر شکار، ارل هانتینگدون (استیون وادینگتون)، نقشه ای برای تصاحب زمین های خانواده لاکسلی می کشد.

در همین حین، رابین جوان با ماریان، دختر استاد آشنا می شود. در ابتدا یک ارتباط معنوی و کودکانه بین آنها شکل می گیرد، اما به زودی هر دو بزرگ می شوند (با بازی جک پاتون و لورن مک کوئین) و جذابیت عاشقانه ای بین آنها به وجود می آید. فیلمنامه حتی او را «راب» خطاب می کند تا از لحن کودکانه نام «رابین» بکاهد. حرکتی کوچک اما هوشمندانه برای به روز رسانی یک افسانه قدیمی.

کلانتر بی رحم و دختر وسوسه انگیز

در همین حال، هیو به مقام “جنگلبان سلطنتی” می رسد که ظاهراً موقعیتی شرافتمندانه اما تحقیرآمیز برای یک ساکسون است. او به زودی خود را به دلیل نافرمانی از قوانین ظالمانه نورمن، از جمله امتناع از قطع دستان شکارچیان فقیر، در دردسر می بیند. در این مرحله، کلانتر ناتینگهام (شان بین) وارد معرکه می شود: مردی سرد، مقتدر و بی رحم، که هم تهدیدآمیز و هم کمی مضحک است، با بازی طنز اما جذاب بین.

اما ستاره واقعی بخش میانی سریال پریسیلا، دختر کلانتر (با بازی لیدیا پکهام) است. او زنی سرکش، اغواگر و به قول منتقدان، «نیفومانیک قرون وسطایی» است. شخصیتی که بین وسوسه و سیاست در نوسان است. وقتی نگهبانان را اغوا نمی کند، پشت درها گوش می دهد و مکالمات پدرش و لرد هانتینگدون را دنبال می کند. اطلاعاتی که قطعا در قسمت های آینده به کارتان خواهد آمد.

فانتزی در جنگل سبز

علاوه بر شخصیت های انسانی، ارواح جنگلی و پری نیز در داستان حضور دارند. مادر رابین در آخرین لحظات زندگی خود از “روح جنگل” می خواهد تا از پسرش محافظت کند. ظاهر این موجودات ماورایی با جلوه های ویژه با تکنولوژی پایین همراه است، اما در عوض حس شوخ طبعی را به فضا می بخشد، نوعی فانتزی روستایی که بین جادو و خنده در نوسان است.

سرعت روایت به سرعت فیلم‌های اکشن نیست، اما این ریتم کند به بیننده اجازه می‌دهد تا جزئیات صحنه و جلوه‌های بصری را تحسین کند: قلعه‌های CGI، دهکده‌های جعلی و خانه‌های چوبی با درخشش مصنوعی. با این حال اگر قرار بود پول خرج شود اینجا به خوبی خرج شد چون همان بودجه معمولی که برای کینه توزان بود صرف محیط زیست شد!

ادامه داستان و پیش نمایش آینده

در پایان دو قسمت اول، رابین هنوز در افکار شورش و شورش تنهاست و هنوز به طور کامل تبدیل به “دزد شرافتمند جنگل شروود” نشده است. با این حال، حضور بازیگران بزرگی مانند کانی نیلسن در نقش النور آکیتان و وعده چهره های آشنا از افسانه مانند جان کوچولو، گای گیسبرن، مونک تاک و حتی کینگ جان برای قسمت های بعدی امیدوار کننده است.

بد بله سرگرم کننده؟ قطعا!

بی شک از نظر فنی و هنری «رابین هود» اثری ضعیف است: دیالوگ ها تصنعی هستند، ریتم گاهی کند و گاهی تند و صحنه های احساسی همچنان خام و ابتدایی است. اما از منظری دیگر تماشای آن لذتی بی بدیل است. مثل تماشای فیلمی است که می داند بد است و با این آگاهی بی پروا خودش را نشان می دهد.

شان بین با متانت همیشگی خود نقشی را بازی می کند که بین جدیت و خودآگاهی طنزآمیز در نوسان است و در نتیجه اثری خنده دار و به طرز عجیبی صادق است. «رابین هود» ممکن است از دید منتقدان فاجعه باشد، اما از نگاه تماشاگران با نگاهی طنز، دقیقاً همان چیزی است که در یک روز سرد پاییزی به آن نیاز دارد: سرگرمی های بی تکلف و پر از لحظات به یاد ماندنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی