به گزارش خبرآنلاین، سبحان کیانی درباره نشست هشتمین شب از شب های بخارا که به بزرگداشت غزالی اختصاص داشت، در سرویس دین و اندیشه ابنا نوشت: به مناسبت انتشار کتاب «غزالی فیلسوف» نوشته اسکندر تریگر با ترجمه سمانه فیضی و انتشارات خانه احمد ایزدی به چاپ رسیده است. شب ۹۲۸ از شب های بخارا به بزرگداشت غزالی اختصاص داشت. این نشست روز پنجشنبه 29 دی 1404 با سخنرانی مصطفی ملکیان، میترا پورسینا، سمانه فیضی، علی دهباشی و پیام تصویری الکساندر تریگر در ساختمان مرکزی نش قوگنوس، سالن گفتگو برگزار شد.
غزالی حرفش را زیر پا می گذارد
میترا پورسینا استاد دانشگاه شهید بهشتی در ابتدای این نشست گفت: سابقه این نشست به بیست و پنج سال پیش برمی گردد که برای پایان نامه دکتری خود با استاد ملکیان مشورت می کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که باید روی موضوعی بکر کار کنیم که سابقه آکادمیک در حوزه فلسفه و معرفت شناسی نداشته باشد. این موضوع تأثیر گناه در معرفت بود. در بررسی این موضوع که ترجیح مسئله محور بود، لازم بود کار فلسفی را با تکیه بر اندیشمندانی که این تأثیر را داشتند، تکمیل کنیم. اما چه متفکرانی که به ما کمک کنند به دو متفکر پیشرفته رسیدند: آگوستین مقدس و امام محمد غزالی. در سفری که به کانادا برای دستیابی به منابعی که در مورد آگوستین در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت، به حوزه بسیار وسیعی در این زمینه برخورد کردم و با استاد ملکیان بحث کردم که غزالی در مقایسه با آگوستین در این تحقیق بسیار پوچ و پوچ می شود و تصمیم گرفتیم فقط از آگوستین استفاده کنیم.
وی در ادامه گفت: پس از دفاع از پایان نامه دکتری به این فکر کردم که باید آن سوی ماجرا را ببینم وگرنه مقاله درباره غزالی انصاف نخواهد داشت. در دوازده سال غزالی کار می کردم و دو کتاب با این عنوان منتشر شد: اولی بر اساس آرای آگوستین قدیس و دومی از امام محمد غزالی. زمانی که شروع به کار بر روی آثار غزالی کردم، دید مثبتی نسبت به او نداشتم، زیرا فکر می کردم غزالی با فلاسفه ارتباط چندانی ندارد، اما هر چه جلوتر می رفتم، بیشتر متوجه می شدم که او را نمی شناسم.
گفت: کار در مورد غزالی سخت است زیرا هر جمله ای که بعد از آن می گوید، همان را نقض می کند. ما با مفهوم حکمت در غزالی ناآشنا هستیم و ناهماهنگی عجیبی است. در نظر غزالی عقل در عالی ترین شکل خود همان قلب است. بنابراین از دیدگاه رایج درباره غزالی بر اساس کتاب فیلسوفان تهافت فاصله گرفتم. در جای بعدی به آثار غزالی شناسان جدید از جمله تریگر و آبراهاموف برخوردم. آبراهاموف در مقاله خود ثابت می کند که روش برتر معرفت خداوند از دیدگاه غزالی، روش فلسفی است. ما در کشورمان فقری داریم که نمی دانیم غزالی شناسان جدید درباره غزالی مطالب جدیدی مطرح می کنند.
خداوند کشور زیبای شما را حفظ کند
الکساندر تریگر نویسنده کتاب دیگری سخنران این نشست بود که به صورت آنلاین در این نشست حضور داشت. وی در ابتدا گفت: برای من بسیار ارزشمند است که مردم ایران تحقیق من را درباره غزالی مفید و مهم می دانند. من می خواهم حمایت خود را از مردم ایران پس از حوادث تابستان امسال و آن حمله تهاجمی اعلام کنم. این را با صدای بلند می گویم: خداوند کشور زیبای شما را حفظ کند. در جامعه دانشگاهی ایران تحقیقات زیادی درباره فلسفه و مطالعات اسلامی انجام شده است که قابل تقدیر است. ایران سنت فلسفی غنی دارد که افرادی چون سهروردی، ملاصدرا و امام محمد غزالی را در خود جای داده است.
وی در ادامه به زبان انگلیسی گفت: صحبت درباره غزالی و اینکه او را ضد فلسفه می خوانند بحث اصلی نیست، بلکه فقط می تواند یک دیدگاه باشد. شاید عجیب باشد، اما غزالی بسیاری از عقایدی را که در جایی رد می کند، در جای دیگر اصول خود می داند. بسیاری از کتاب های خود غزالی مدرک ما برای این صحبت هاست.
وی گفت: در زمان غزالی شواهدی می توان یافت که نشان می دهد دشمنانش در نیشابور به او حمله کردند و حتی انتقادات خود را از او به سنجر خراسان نزد شاه سلجوقی بردند و اندیشه های فلسفی او را رد کردند. مهم ترین این آموزه ها که خود غزالی به آن اعتقاد داشت را می توان در مکاتبات وی که توسط شاگردانش به زبان فارسی جمع آوری کرده بود مشاهده کرد. اگر به سخنان مخالفان دقت کنیم، می بینیم که غزالی از عقایدی که مسلمان باید پیروی کند، پیروی نمی کند و از آثار فلاسفه و ملحدان پیروی می کند. غزالی در عصر خود محکوم به فلسفه ورزی بود.
ماشه گفت: دو نمونه از ابن راشد و ابن طفیل را ذکر می کنم، دو فیلسوفی که به صراحت شناخت خود را از غزالی بیان کرده اند: ابن راشد این برداشت را از غزالی ندارد که ضد فلسفه است، بلکه معتقد است که غزالی باعث گسترش دانش فلسفی در جهان اسلام شده است. ابن رشد معتقد است که غزالی حقایقی را برای عموم جامعه بیان می کند که نباید. ابن طفیل اما منتقد غزالی نیست، بلکه علاقه زیادی به افکار او دارد. به گفته ابن طفیل، غزالی برخی از عقاید را کفر می داند و خود از آنها استفاده می کند.
به نظر می رسد برخلاف آنچه می گوید اعتقادی به معاد جسمانی ندارد و مانند فیلسوفان به معاد روحانی معتقد است که با نگاه به کیمیای سعادت این امر مشهود است. غزالی بدن را جزئی از حقیقت و هویت ما نمی داند. آنچه در مورد مرگ فرمود، اشاره به این است که ما بدن را ترک می کنیم و با روح به زندگی خود ادامه می دهیم. تعبیر غزالی از بهشت و جهنم از اندیشه کلاسیک دور است و آنچه او توصیف می کند مشاهده زیبایی بندگی است.
وی در پایان گفت: منطق من در این کتاب این است که غزالی راه فلاسفه را طی کرد. تهافت نمی تواند دیدگاه های اصلی غزالی را بیان کند. غزالی، مانند هر فیلسوف دیگری، نظام فلسفی خاص خود را دارد و از گرایشات صوفیانه پیروی می کند.
سنت تجدید نظر
سمانه فیضی، پژوهشگر فلسفه و از مترجمان کتابی دیگر سخنران این نشست بود. وی در ابتدا گفت: سخنان خود را در سه محور بیان می کنم: اول اینکه در کتاب غزالی فیلسوف چه می گذرد؟ دوم اینکه چرا کتاب مهم است؟ ثالثاً ما مترجمان با این کتاب چه برخوردی داشتیم؟
وی در ادامه بیان کرد: تصویر کلی ما از غزالی این است که او منتقد فلسفه است اما در این کتاب تصویری بی سابقه از غزالی ارائه شده است. غزالی در بحث معرفت شناسی و آخرت شناسی چهره ای کاملاً فلسفی از خود نشان می دهد. اولاً نشان میدهد که تعامل بین فلسفه و عرفان در متن سنت اسلامی بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم و این دو تعاملی پویا با یکدیگر دارند. کتاب نشان می دهد که اندیشه غزالی درباره اعتبار معارف عرفانی در خلأ شکل نگرفته است.
فیضی در ادامه گفت: سوال نویسنده این است که غزالی معارف عرفانی را چگونه نظریه پردازی می کند و درک او از معارف عرفانی چگونه شکل گرفته است. ماشه این را در فلسفه ابن سینا دنبال می کند. اهمیت موضوع در روشن شدن این حلقه های متصل است. شاید بتوان گفت که غزالی است که تفکر فلسفی را وارد عرصه هایی چون اخلاق، عرفان و تربیت می کند.
وی در ادامه گفت: باید در این زمینه ها عنصر فلسفه را در قالب یک تداوم مفهومی معرفی کنیم. ما باید تاریخ اندیشه را به عنوان یک رشته تماس و انتقال درک کنیم که در طی آن مرزهای خطی بین رشته های مختلف شکسته می شود و آنچه در این کتاب می گذرد از این موضوع و موضوع است.
فیضی گفت: اهمیت کتاب از نظر سنت بازنگری نیز هست. در این سنت، نویسنده یا محقق، روایتهای تثبیتشدهای را اصلاح میکند که دیدگاه جدیدی به ما میدهد. در این کتاب ارجاعات فراوانی وجود دارد که نشانه یک کتاب تحلیلی است نه شرح صرف. این کتاب مفاهیم اصلی مورد نظر غزالی را از منظر منطقی بررسی کرده و مفاهیم مشترک ابن سینا را استخراج و بررسی می کند.
وی در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: در بررسی لغت شناسی موضوع بیان شده در این کتاب واژه تهافت به عنوان عاملی در تصور ما از غزالی به عنوان یک ضد فیلسوف است. مؤلف این کلمه را با اشاره به آثار ابن میمون در معنای عجله به کار برده است.
فیضی در پایان گفت: این کتاب برای ما آسان و سخت بود، آسان بود، زیرا نویسنده هرجا اصطلاح فلسفی یا عرفانی خاصی در ذهن داشت، عناوین فارسی و عربی را نیز ذکر می کرد، اما قسمت سخت آن به دلیل مشکلات عمومی ترجمه است که تمام تلاش ما بر این بود که روان بودن متن و معنای نویسنده حفظ شود.
اگر نمی توانید در مورد چیزی صحبت کنید، در سکوت از کنار آن بگذرید
مصطفی ملکیان پژوهشگر فلسفه و اخلاق آخرین سخنران این نشست بود. وی گفت: به نظر من ماشه در این کتاب چهار هدف دارد:
مقصود اول این است که می خواهد نظریه علم الهامی یا نظریه علم عرفانی را از دیدگاه غزالی که نکات اصیل زیادی دارد بیان کند و نشان دهد که چگونه غزالی تصمیم به ابطال آن گرفته است.
ثانیاً غزالی نه تنها متکلم بلکه فیلسوف نیز هست.
نکته سوم این است که غزالی را باید طرفدار سبکی از کلام دانست که می توان از آن به گفتار فلسفی یا کلام فکری تعبیر کرد. ماشه در مقام معرفی غزالی به عنوان متکلم برجسته فلسفی است.
نکته چهارم این است که آنچه در این کتاب می گوید این است که تحولات فکری غزالی را نباید صرفاً تغییر نظر دانست، زیرا کسانی که آثار او را بررسی می کنند با نوعی ناهماهنگی در آثار او مواجه می شوند. قبل از ماشه، برخی معتقد بودند که غزالی از نظر فکری رشد کرده است و این دلیل سخنان به ظاهر ناسازگار او بوده است. تریگر بیان می کند که اینطور نبوده، او علیه هر فرقه و فرقه ای به همین صورت صحبت کرده است. یعنی می خواست به مخاطبش بگوید امکان رد سخنرانی شما یا تکمیل سخنرانی شما وجود دارد.
ملکیان در ادامه به انتقاد از غزالی پرداخت و گفت: به نظر من وقتی شخصی کتاب را می خواند جدا از چهار ادعای اصلی ماشه به یک سری چیزهایی می رسد که نویسنده آن را مشخص نکرده است. غزالی حداقل به سه دلیل اعتقادی به رعایت اخلاق نداشت. استفاده از قول در عین نقد قول خلاف اخلاق و گفتار است. من نمی توانم اظهاراتی را ارائه دهم که به نظر من مردود است، مقدمه ای استدلالی برای ادعای من که این استاندارد دوگانه است. من قولی را نقل می کنم که گویا اختراع من است که این نفی اسناد را وعده می دهند و این سخنان برگرفته از فلاسفه دیگر است. بخش عظیمی از آثار غزالی حرف او نیست و چون باد میوزد ملاصدرا دقیقاً همین کار را با آثار غزالی انجام داده است. بخشهای زیادی از صدرای شیرازی برگرفته از غزالی است.
وی گفت: موضوع بعدی شیوه نگارش است که در نوشتار و گفتار مخاطب را دچار درد و رنج بی مورد نکنیم. اگر مطالب ما بدون ابهام بیان شود، مخاطب بدون نیاز به زور زیاد و ناامید شدن از خود موضوع را درک می کند. خود تریگر در این کتاب تعبیری در مورد غزل دارد که اصطلاحات ناپایداری دارد که در آن کلمه و معنی هر بار یکسان و یکسان به کار می رود. در احیای علوم غزالی هم می بینید که دوازده کلمه مختلف را برای یک مفهوم به کار برده است. همچنین مؤلف گفته است که سخنان غزالی غیر دقیق و متناقض است.
ملکیان در پایان گفت: همچنین مبحث اسرار حل نشده که به نظر من مصیبتی است که غزالی آن را در جهان اسلام پایه گذاری کرده است و هر گاه موضوع را تنگ می کنند می گویند: چیزهای دیگری هم هست که باید آشکار شود و نوری به دلم آمد و غیر از این نباید گفت. به گفته ویتگنشتاین، اگر نمی توانید در مورد چیزی صحبت کنید، در سکوت از کنار آن بگذرید.





