در روزهای اخیر انتشار ویدئویی از صحبت های سعید جلیلی درباره «کافه های زیاد در تهران» واکنش های گسترده ای را در رسانه ها و شبکه های اجتماعی به دنبال داشت. در این سخنان، جلیلی با اشاره به افزایش تعداد کافهها در رفتوآمدهای روزانهاش، این پدیده را قابل تأمل میداند و آن را در چارچوبی انتقادی مطرح میکند. چارچوبی که مشخصا بار فرهنگی و ارزشی دارد.
به گزارش رویداد۲۴، در نگاه اول می توان این اظهارات را صرفاً دغدغه فرهنگی یا اخلاقی دانست. اما بررسی دقیقتر مواضع گذشته سعید جلیلی و روند سیاسی نزدیک به او نشان میدهد که این سخنان بخشی از یک الگوی فکری منسجمتر است. مدلی که در اشکال مختلف با دگرگونی، تغییر و توسعه مشکل دارد.
برای درک بهتر این موضع، باید به تاریخ فکری و سیاسی جنبش منسوب به سعید جلیلی توجه کرد. این جریان چه در حوزه سیاست خارجی، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ، همواره نگاهی بدبینانه به مفهوم توسعه داشته است. در این دیدگاه توسعه فرآیندی تدریجی و ضروری برای بهبود کیفیت زندگی افراد نیست، بلکه پدیده ای مشکوک و حتی تهدیدکننده است.
این رویکرد در سیاست خارجی خود را در مخالفت سرسختانه با هرگونه توافق و تعامل بین المللی نشان داده است. حتی زمانی که چنین تعاملاتی می تواند منجر به کاهش فشار اقتصادی بر جامعه شود. در حوزه اقتصاد نیز این جریان موضعی محتاطانه و گاه منفی نسبت به سازوکارهای بازار، سرمایه گذاری و رشد خدمات داشته است. در فرهنگ و جامعه، به هر پدیده نوظهوری به جای تحلیل واقع بینانه، اغلب برچسب “انحراف” یا “تغییر نامطلوب” داده شده است. اعتراض به کافه ها را دقیقا در همین چارچوب می توان فهمید.
کافه به عنوان نماد زندگی مدرن
در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، کافه ها بخشی جدایی ناپذیر از زندگی شهری هستند. آنها صرفاً محلی برای نوشیدن قهوه نیستند، بلکه فضاهایی برای گفتگو و تعامل اجتماعی هستند که نقش مهمی در اقتصاد خرد و اشتغال جوانان دارند و بستر شکلگیری اندیشههای فرهنگی، هنری و اجتماعی را فراهم میکنند و جایگزینی برای کمبود فضاهای عمومی در شهرهای پرتراکم هستند.
در تهران، رشد کافه ها را می توان نتیجه طبیعی عواملی چون شهرنشینی گسترده، تغییر سبک زندگی، افزایش جمعیت جوان و نیاز به فضاهای عمومی غیررسمی دانست. اما این پدیده در نگاه سعید جلیلی و جریان روشنفکری نزدیک به او پاسخی به یک نیاز اجتماعی نیست، بلکه نشانه ای از «انحراف فرهنگی» است. این نگاه در عمل به معنای مخالفت با یکی از مظاهر عینی توسعه شهری است.
فوبیای توسعه به جای سیاست گذاری
یکی از ضعف های اساسی در گفته های جلیلی و روند فکری او عدم وجود راه حل مثبت است. اگر مشکل افزایش کافه هاست، چه جایگزینی وجود دارد؟ آیا راه حلی برای نیازهای اجتماعی جوانان وجود دارد؟ آیا فضاهای عمومی سالم مناسب برای زندگی شهری پیشنهاد می شود؟
پاسخ معمولاً منفی است. آنچه بیشتر دیده می شود انکار پدیده موجود بدون ارائه جایگزینی عملی است. این رویکرد در حوزههای دیگری نیز تکرار شده است: مخالفت با قراردادهای بینالمللی بدون ارائه مسیر جایگزین برای رشد اقتصادی، یا انتقاد از سبک زندگی جدید بدون ترسیم الگوی کاربردی برای جامعه امروز.
جامعه ایران، به ویژه در شهرهای بزرگی مانند تهران، در دهه های اخیر تغییرات عمیقی را تجربه کرده است. افزایش تحصیلات، گسترش ارتباطات، تغییر ساختار خانواده و دگرگونی در الگوی مصرف همگی از نشانه های این تحول است. کافه ها یکی از جلوه های ساده و مشهود این تغییرات هستند.
مخالفت با این پدیده ها در عمل به معنای مخالفت با واقعیت اجتماعی موجود است. واقعیتی که نه با دستور و نه با انتقاد از بالا قابل حذف نیست. تجربه نشان داده است که نادیده گرفتن نیازهای اجتماعی تنها به افزایش شکاف بین سیاستگذاران و جامعه منجر می شود.
چرا گالیله واقعیت جامعه را نمی بیند
سخنان جلیلی درباره کافه ها از نظر بسیاری از جوانان نشانه بی اعتنایی به تجربه زیسته آنها بود. برای نسل جوان نشستن در کافه نه یک عمل سیاسی است و نه تلاشی برای مقابله با ارزش ها. بلکه راهی برای معاشرت، آرامش و فرار موقت از فشارهای اقتصادی و اجتماعی است. وقتی سیاستمداری با چندین دهه تجربه در ایران این سبک زندگی را زیر سوال می برد، شکاف نسلی و فرهنگی در واقع عمیق تر می شود. این شکاف پیش از این در مواضع جنبش جلیلی دیده شده و یکی از دلایل فاصله این جنبش با بدنه اجتماعی شهرهای بزرگ به شمار می رود.
اگر مواضع سعید جلیلی را در زمینه های مختلف کنار هم بگذاریم، یک الگوی تکراری دیده می شود. مدلی مبتنی بر مقاومت در برابر تعامل بین المللی، بدبینی نسبت به هر نمادی که رنگ غربی داشته باشد و منجر به رشد اقتصادی مبتنی بر خدمات و بازار شود.
این الگو نشان می دهد که موضوع اصلی کافه ها نیست، بلکه مفهوم توسعه و تغییر است. در این دیدگاه، جامعه آرمانی، جامعه ای ایستا و کنترل شده است; جامعه ای که تغییرات آن حداقل و قابل کنترل است.
واکنش ها به سخنان جلیلی نشان داد که بخش قابل توجهی از افکار عمومی این اظهارات را دور از اولویت های واقعی جامعه می دانند. بسیاری از کاربران و تحلیل گران این سوال را مطرح کردند که در شرایطی که مردم با مشکلاتی مانند تورم، بیکاری، بحران مسکن و کاهش قدرت خرید مواجه هستند، چه رابطه ای بین تمرکز بر کافه ها و دغدغه های واقعی جامعه وجود دارد؟ این پرسش ها بار دیگر این واقعیت را برجسته کرد که فاصله برخی جریان های سیاسی با زندگی روزمره مردم در حال افزایش است.
اعتراض سعید جلیلی به قهوه خانه های تهران را نمی توان موضع گیری تصادفی یا اتفاقی دانست. این سخنان بخشی از گفتمانی است که با هر شکلی از توسعه اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشکل دارد. در این گفتمان، تغییر یک تهدید است نه فرصت، و سبک زندگی مدرن به جای مدیریت و هدایت، صرفا نفی می شود.
جامعه ایران به خصوص در شهرهای بزرگ سیر تکاملی خود را طی می کند. کافه ها، فضاهای عمومی و اشکال جدید زندگی شهری پاسخ های طبیعی به نیازهای این جامعه هستند. نادیده گرفتن یا مخالفت با این واقعیت ها نه توسعه را متوقف می کند و نه جامعه را به گذشته باز می گرداند. بلکه تنها شکاف بین سیاست و زندگی واقعی مردم را عمیق تر می کند.





