آیا «در انتهای شب» روزنه امیدی می‌تابد؟

سریال آخر شب که به تازگی از شبکه نمایش خانگی پخش می شود به تفاوت های زوج ها در زندگی زناشویی می پردازد. بهنام و ماهی در زندگی زناشویی خود به بن بست رسیده اند و هر یک دیگری را مقصر شکست این رابطه می دانند. اگرچه در ابتدا به نظر می رسد مشکلات اقتصادی دلیل اصلی اختلاف آنهاست، اما بعداً مسائل شخصیتی و فرهنگی برجسته تر می شود.

اتهام پناهنده آیدا به مردی بی خیال و خودخواه!

به گزارش تسنیم، در پایان شب به نظر می رسید در مقایسه با فیلم های مشابهی که توسط کارگردانان زن ساخته می شود و رگه های مغرضانه و بعضاً فمینیستی در آنها به چشم می خورد، رویکرد بی طرفانه تری به نظر می رسید. در رابطه با چالش های بین زوج ها در زندگی مشترکشان. . این پرداخت ظاهرا بی‌طرفانه تا قسمت سوم به گونه‌ای بود که مخاطب در مقام قضاوت برای درک مقصر اصلی رای نهایی را نمی‌داد و همین تعلیق انگیزه‌ای برای دنبال کردن فیلم شد. اما کم کم این شخصیت پردازی خاکستری به خصوص بعد از قسمت چهارم و شروع رابطه جدید بهنام از بین رفت و شاهد فیلمی با همان گرایش های مغرضانه هستیم.

کارگردان انگشتش را به سمت بهنام نشانه می رود. مردی که هنوز کودکی خودخواه است و بی توجهی به همسرش ماهی او را از دختری پرشور و پرانرژی به زنی بیمار تبدیل کرده است.

بنابراین، در حالی که انتظار می رفت با توجه به شروع خوب فیلم، با داستانی فراتر از کلیشه های رایج روبرو شویم، هر چه جلوتر می رویم، کلیشه خودخواهی و دیکتاتوری مردان در زندگی، اهمیت شکم و جنسیتشان. پایبند نبودن به زندگی، عدم وفاداری مردان به خانواده با وفاداری و ایثار زنان تقویت می شود.

در فیلم به وضوح شاهد مرثیه ای برای این دیالوگ ها و گزاره های کلی هستیم که از زبان ماهی آمده است:

اصولاً مردها دوست دارند به جای زنی که زیاد فکر می کند، خیلی می خواهد وارد جزئیات شود و می خواهد در تصمیم گیری ها مشارکت زیادی داشته باشد، در خانه یک زن شاداب داشته باشند.

دلقک خودخواه همه چیز باید آنگونه باشد که شما می خواهید. باید همونجوری که تو گفتی خوب زندگی میکردیم

بگو اصلا فکر نمیکردی همسرم حق داره مثل تو لذت ببره. افکارت همه جا بود جز جلوی من.

هر چه داشتم به تو دادم، هر چه نداشتی به من دادی!

ما به شما حسادت می کنیم که به این راحتی می توانید یک رابطه جدید را شروع کنید!

برای مردان، عشق مانند یک راه پله است. آنها با آنها به جاهایی می روند که قبلاً نمی توانستند بروند، چیزهایی را می بینند که قبلاً نمی توانستند ببینند، اما برای برخی از زنان عشق فقط در طبقات جهنم فرو رفت. هیچ نجاتی در تو نیست.

یا در پاسخ به بهنام که اینگونه از او انتقاد می کرد: «بعد از زایمان همه چیز داری؛ پسرت، پدرت، کارت، هدفت، عشقت، گذشته ات، آینده ات، همه چیز». گفت: آری، چون تو را دوست نداشتم. یا باز در جواب بهنام که به او گفت: «دارا مریض نیست، تو مریض هستی» گفت: من در زندگی با تو مریض شدم و چیزهای دیگر.

از سوی دیگر، پناهنده در طول فیلم، مفروضاتی را که در ذهن مخاطب علیه ماهی ایجاد شده، زیر پا گذاشته و او را از اتهامات وارده تبرئه می کند. مثلا در طول فیلم بهنام بارها به ماهی می گوید که تصمیمات احساسی یک عمر زندگی ما را خراب کرد! اما اتفاقاً فیلم ماهی را به عنوان یک زن کاملاً منطقی در موقعیت‌های مختلف و بهنام را به عنوان یک شخصیت بی‌دقت و بی‌دیده از هر نظر نشان می‌دهد. تا جایی که بهنام در قسمت چهارم علیرغم ناباوری مخاطب به احتمال بازگشت به زندگی قبلی خود پشت کرده و با راحت ترین فرصتی که برایش پیش می آید و با وجود داشتن فرزند رابطه جدیدی را آغاز می کند. در حالی که ماهی یک ماه پس از جدایی هنوز از نظر عاطفی به همسرش وابسته است و شروع یک رابطه جدید را رد می کند.

یک مادر ماهی دلسوز برای پسرش دارا نمایندگی می شود. او با مادری و نقش های خانوادگی اش مشکلی ندارد. وقتی می خواهد از خانه خارج شود، هنوز به فکر غذای پسرش است. حتی یکی از دلایل تفاوت ماهی و بهنام تلاش او برای مدیریت درآمد خانوار و جلوگیری از اسراف بهنام برای پرداخت اقساط خانه است. در مقابل بهنام که شخصیتی سرسخت، بی خیال آینده و بی خیال همسر و فرزندانش است، کاملا از شرایط همسر و فرزندانش آگاه است. در حالی که بهنام بعد از جدایی به جلسات مشاوره پسرش ادامه نمی دهد و حتی بیماری خود را انکار می کند.

غلبه بر کلیشه های طلاق و طرح اهمیت حقوق عاطفی زنان

یکی از نقاط قوت فیلم پناهندگی; موضوع اهمیت حقوق عاطفی زن در زندگی زناشویی این است که می توان گفت حقوق اقتصادی در ذهنیت جامعه تحت الشعاع قرار گرفته است و نه تنها اهمیت آن درک نمی شود بلکه حتی مورد تمسخر قرار می گیرد. بی توجهی مردان به حقوق عاطفی زنان در قسمت دوم فیلم و در سکانسی که حسابدار از بهنام خواست مهریه همسرش را که 24 شاخه گل بود پرداخت کند، در قالب این دیالوگ ها مطرح شد:

مهریه نبود، رسمی بود!

به خاطر دو شاخه گل طلاق نمی دهید؟ این مسخره بازی چیه

آیا با دو شاخه گل گیر کرده اید؟ گفتی من در راه بودم چرا بازی می کنی؟

اگر گل را نماد حقوق عاطفی بدانیم; این دیالوگ ها نشان از بی توجهی بهنام به حقوق عاطفی همسرش دارد. زنی که در زندگی اش فقط از شوهرش محبت و احترام می خواهد اما با بی توجهی مرد مواجه می شود. این در حالی است که حقوق عاطفی زنان به مراتب مهمتر از حقوق اقتصادی است و در بسیاری از موارد دلیل مطالبه زنان برای حقوق اقتصادی مانند مهریه، رعایت نشدن حقوق عاطفی آنان در خانواده است که چندان مهم نیست. از دیدگاه بسیاری از مردان حتی در حین دیالوگ های ماهی و بهنام متوجه می شویم که آنها چندین ماه است که رابطه جنسی نداشته اند و این رابطه توسط ماهی رد می شود و دلیل آن هم نارضایتی عاطفی ماهی از بهنام و بی توجهی اوست. بنابراین نارضایتی جنسی مردان با نارضایتی عاطفی زنان ارتباط مستقیم دارد. و همه این موارد به دلیل عدم آگاهی زوجین از نیازها و انتظارات طرف مقابل در زندگی زناشویی، عملکرد نامناسب و ناتوانی در صحبت و حل مشکلات است.

از این رو، فیلم بر اهمیت حقوق عاطفی همتراز با دلیل دیگری که از نظر عموم دلیل موجه طلاق است و توسط پدر ماهی در فیلم مطرح می شود، تاکید می کند. خیانت، لمس، عقیم بودن مرد را مطرح می کند و با این آشنایی زدایی بر اهمیت حقوق عاطفی تاکید می کند و به همین دلیل ارزشمند است. جایی که ماهی در پاسخ به پدر عصبانی اش که می پرسد چرا تصمیم به جدایی گرفتی می گوید: من نمی خواستم مادرش باشم، می خواستم همسرش باشم.

عادی شدن طلاق

از طرفی عادی شدن طلاق یکی از نقدهایی است که به فیلم وارد است. در فیلم آخر شب در نقطه ای غیرمنتظره و فردای آن روز که ماهی برای همسرش کیک تولد سفارش داد، پیشنهاد طلاق از سوی او مطرح شد و مورد قبول و حتی استقبال بهنام قرار گرفت. روند دادگاه عمدا نشان داده نشد. اطرافیان در جریان طلاق نبودند. این موارد نیز با چهره خونسرد و حتی خندان بهنام و شوخی های فراوان او در مقابل تماشاگران، برخلاف آنچه که در زمان طلاق اتفاق می افتد، نمایان می شد.

در حالی که پدیده طلاق مانند بسیاری از پدیده های اجتماعی مانند خودکشی دارای مراحلی است و به یکباره و در مدت زمان کوتاهی رخ نمی دهد. در اکثر طلاق ها شاهد اختلافات جزئی، تکرار اختلافات جزئی و جدی بودن آنها، جدایی یا عدم تمایل یکی از زوجین به طرف مقابل، دعواهای طولانی و مکرر، خسته شدن زوجین از دعوا و درگیری، طلاق عاطفی و سپس طلاق قانونی هستیم. در حالی که در فیلم آخر شب این مراحل انجام نشد و تمام مراحل جدایی بدون معطلی اتفاق افتاد. اما این بازنمایی تصنعی در روند جدایی به دلیل مهارت کارگردان در چینش منطق داستانی و نه واقعی از سوی مخاطب، منطقی به نظر می رسد. با توجه به چنین مواردی، برخی از مخاطبان عادی شدن طلاق را یکی از نکات منفی فیلم می دانند.

البته از سوی دیگر فیلم به تنش های روانی پس از جدایی نیز می پردازد. به این دلیل که صرفاً طلاق قانونی به رابطه ای که در طول سالیان متمادی شکل نگرفته است خاتمه می دهد و این موضوع فشار روانی زیادی را به زوج ها به خصوص زنانی که عاطفی ترند، تحمیل می کند. فشارهای روانی که ممکن است تا سال ها پس از جدایی ادامه یابد. اما به نظر می رسد در این فیلم اثرات روانی جدایی فقط روی ماهی تاثیر می گذارد.

این از ماست که بر ماست

این فیلم همچنین روایتگر خیانت زنان به نوع خود است و عبارت «از ما زاده شده‌ایم» را تداعی می‌کند. زنانی که حواس مردان را به هر سمتی پرت می کنند و عنصر را از بین می برند و امکان بازگشت به زندگی اصلی خود و ترمیم اشتباهات گذشته را برای آنها از بین می برند. نکته قابل توجه سنتی بودن زن همسایه با چاشنی به اصطلاح اعتقادات مذهبی است که جای تامل دارد. آیا واقعا این تنها سنت است که عامل بدبختی زنان و خیانت به همنوعان خود است در حالی که مدرنیته فرهنگ مبتذل را ترویج می کند؟

گزش انتقادات کارگردان متوجه ظلم به زنان در رویکرد سنتی شده است. پدر ماهی علیرغم عشقی که به دخترش دارد و حامی بودنش، به دلیل نگاه سنتی پس از جدایی ماهی از بهنام، آزادی دخترش را مخدوش می کند و این پدر دلسوز در عین ناباوری به راحتی به دختر بالغ و عاقل خود بی احترامی و توهین می کند. بنابراین مشکلات ماهیان حتی پس از جدایی هم تمام نمی شود. آزادی و استقلال او توسط پدرش مخدوش شده است. او که از ابتدای زندگی مشترکش به دنبال امنیت و سرپناهی برای خود و خانواده اش بود، از خانه شوهرش بیرون رانده می شود و خانه پدری برایش امن نیست.

با این وجود هنوز برای قضاوت نهایی زود است و باید دید آیدا پناهی همچنان بر طبل ناامیدی و سرنوشت روزگار می کوبد و استقلال زنان از مردان را راه برون رفت از شرایط موجود می داند یا خیر. یا به دنبال ایده دیگری هستید؟

فضایی تلخ پر از آثار مدرن

در کل فضای سریال «در انتهای شب» تلخ و ناامیدکننده و پر از جلوه های مدرنیته است: زندگی در ماشین، تقلا برای کار و کسب درآمد، از دست دادن معنویت، تنهایی، خالی شدن رابطه زوجین. ، خالی شدن رابطه والد و فرزندی، رها کردن فرزندان در دنیای مدرن، مجادله سنت و مدرنیته و غیره.

علاوه بر این، این فیلم مانند بسیاری دیگر از فیلم های شبکه تلویزیونی خانگی دارای اشکالات نابخشودنی از جمله انگ زدن به سیگار کشیدن زنان و عادی جلوه دادن آن، به تصویر کشیدن حاشیه نشینی در شهرستان پردیس، فضای پادگان ایران، تمسخر زندگی است. 90 درصد مردم کشور و پوچ نشان دادن تلاششان برای زندگی، مشروب خواری، تاکید ماهی بر بارداری قبل از عروسی، آگون شیله خاورمیانه، صدا زدن بهنام در حالی که تعداد زیادی از آثار این نقاش اکسپرسیونیست اروتیک و به دلیل است. از ماهیت آثارش، او در دوره خود به بی اخلاقی متهم شد و مدتی را نیز در زندان گذراند، اشاره معنادار فیلم به کتاب مجمع الجزایر گولاگ که بازنمایی تاریک دوران کمونیستی است و فضای کلی نیهیلیسم و شک روشنفکری که بر فیلم حاکم است.

بنابراین طبق ادعای کارگردان، داستان ماهی روایت نسلی سوخته است. دختری پرشور که در زندگی به دلیل بی مهری و بی توجهی شوهر خودخواهش بیمار شد و پس از طلاق و بازگشت به خانه پدری آزادی خود را از دست داده و در معرض توهین و توهین و کنترل پدر قرار می گیرد.

بعد از تماشای این فیلم بیش از هر زمان دیگری خلأ سینمای ارزشمند را در موضوع اختلاف بین زوجین احساس کردم. پرداختی که به جای القای ناامیدی، به دنبال اصلاح امور و ارتقای فرهنگ جامعه به ویژه مردان است تا ظلم و ستم به زنان در خانواده از بین برود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *