اقتصاد فردا – سیاست ارزی یکی از ابزارهای کلیدی دولت ها برای تنظیم اقتصاد، کنترل تورم، رشد اقتصادی و تقریباً تمامی مولفه های اقتصادی است. در این حوزه سیاست، اولویت بندی بر مبنای کنترل تراز تجارت خارجی و تراز ارزی یا صرفاً کنترل نرخ ارز، مهم ترین چالش تصمیم گیرندگان و موضوع اصلی بحث های جاری محسوب می شود.
با توجه به عدم تعادل ارزی سال 1402 و پیش بینی این رقم در سال جاری، برای کنترل و کاهش شکاف موجود، این سیاست باید در راستای تحریک تولید داخلی و افزایش ظرفیت صادرات، همزمان با سرکوب تقاضای واردات و کنترل و نظارت باشد. زنجیره تامین، انبار کالاهای وارداتی و کاهش شکاف عدم تطابق ارزی.
تاثیر واقعی نرخ ارز بر تجارت بینالملل:
با در نظر گرفتن قاعده «یکسان قیمتها» در اقتصاد و بازارهای بینالمللی، عدم تطابق ارزی موجود نتیجه سیاستهای ارزی جاری و نرخهای متعدد ارز در کشور است. نرخ ارز اجباری و تخصیص آن به واردات که بر اساس این قاعده باعث افزایش تقاضای ارز و اغراق در زنجیره واردات می شود که طبیعتاً شامل تورم و افزایش قیمت کالاها و محصولات می شود. یکی از عوامل اصلی در تعمیق شکاف عدم تعادل ارزی کشور است. این پدیده آسیب دو سویه به اقتصاد کشور وارد می کند; افزایش تقاضا برای ارز وارداتی و عدم تعادل ارزی از یک سو و سرکوب تولید و صادرات از سوی دیگر.
با توجه به شرایط تحریم بانک ها و عدم عرضه ریال ایران در مبادلات ارزی بین المللی، کشف قیمت ریال و نرخ برابری با سایر ارزهای رایج دنیا با استفاده از همین قاعده «یکسان قیمت ها» و با تکیه بر آن صورت می گیرد. قیمت های بین المللی و داخلی طلای مذاب. و در واقع باید بپذیریم که با مجموع 107 میلیارد و 796 میلیون دلار صادرات نفتی و غیرنفتی و کمتر از یک درصد سهم اقتصاد جهان، قادر به تعیین و ارائه نرخ برای سایر ارزها نیستیم.
با تعریف صحیح و نگاه متفاوت به نرخ دستوری می توان گفت که نرخ دستوری کمتر از نرخ واقعی به معنای گرانی عرضه ریال و نرخ دستوری بالاتر از نرخ واقعی به معنای واقعی است. عرضه ارزانتر ریال به کل اقتصاد و پیامدهای هر یک از این سیاستها میتواند شامل افزایش تولید و صادرات و رشد اقتصادی بالاتر مانند سیاست چین و یا افزایش واردات، تورم و بدهیها مانند دولت ترکیه باشد.
نرخ ارز اجباری و چالش ها:
وجود نرخ دستوری متفاوت از نرخ واقعی به معنای وجود یک رقم عظیم پنهان در اقتصاد کشور است، یعنی حجم مالی ناشی از اختلاف قیمت بین نرخ دستوری و نرخ بازار ضربدر کل تجارت خارجی کشور. به عبارت دیگر مجموع صادرات 107 میلیارد و 796 میلیون دلار به اضافه 68 میلیارد دلار واردات کشور ضربدر اختلاف نرخ است که در مقایسه با بودجه سالانه کل کشور رقم بسیار بالایی خواهد بود. در واقع بانک مرکزی با اعمال نرخ ارز دستوری به کل زنجیره واردات و صادرات کشور، چنین مبلغ هنگفتی را در قالب یارانه پنهان به کل بدنه اقتصادی تزریق می کند. علیرغم اینکه این رقم در مقایسه با بودجه دولت، رقم کسری بودجه و میزان یارانه های مستقیم قابل توجه است، اما متاسفانه به دلیل عدم نظارت و نظارت شفاف بر ذی نفعان و عدم بهره مندی از تمامی بخش ها. جامعه می تواند باعث رانت، انحصار و فساد شود. بنابراین انحصار و موانع موجود در ساختار واردات مؤید این موضوع است و همه اینها با رشد بی عدالتی در اقتصاد، به بهره وری و رقابت پذیری که از مولفه های اولیه توسعه اقتصادی است، لطمه وارد می کند.
برای تحقق هدف تحقق نرخ ارز بدون آسیب به ساختارهای اقتصادی و اقشار آسیب پذیر و ضعیف جامعه می توان به راهکارهای زیر اشاره کرد:
- تدریجی بودن فرآیند: تحقق نرخ ارز باید به تدریج و همزمان با بهینه سازی ساختار الگوی اقتصادی کشور و در کنار سایر اصلاحات اقتصادی مانند حقوق و دستمزد و قوانین کار انجام شود تا از تکانه های اقتصادی جلوگیری شود.
- تحریک تولید و حمایت از تولیدکنندگان: سیاست های اقتصادی با توجه به شعارهای سال و منویات مقام معظم رهبری باید در راستای توانمندسازی داخلی، افزایش تولید ملی و حمایت از تولیدکنندگان و تسهیل صادرات باشد تا بدنه اقتصادی جامعه و خانوارها از عهده اصلاحات اقتصادی برآیند.
- حذف تدریجی یارانه های پنهان و سرمایه گذاری مولد در زیرساخت های کشور: با این کار شاهد شفافیت، بهبود اقتصاد بیمار، اصلاح و بهبود نارضایتی ها و همزمان با توانمندسازی زیرساخت های اقتصادی و رفاهی کشور خواهیم بود.
- مدیریت انتظارات: دولت می تواند با شفاف سازی سیاست های فعلی و آینده، با افزایش اعتماد عمومی و برقراری ارتباط موثر با فعالان اقتصادی، به مدیریت انتظارات و کاهش هیجانات بازار کمک کند.
- نظارت بر بازار ارز: دولت می تواند با افزایش قدرت نظارتی بر عرضه و تقاضای ارز به جای اصرار بر قیمت گذاری دستوری، کنترل کامل بر چرخه تولید، صادرات، واردات و عرضه کالا داشته باشد و از ایجاد رانت، التهاب، هیجان و مالی جلوگیری کند. سوء استفاده در بازار
مدیریت اساسی درآمدهای نفتی، مسیر توسعه پایدار:
تجربه کشورهای نفتی نشان میدهد که مدیریت اصولی درآمدهای نفتی و سرمایهگذاری مناسب بهویژه در زیرساختها میتواند منجر به توسعه پایدار شود و یا برعکس، عدم مدیریت اصولی میتواند موجب رشد و توسعه فساد، نابرابری، ناامنی و بی ثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملت ها و کشورهای نفتی.
در پایان:
هدایت واحد و مستمر، ساختار یک هدف و همسویی در کل بدنه اقتصادی دولت برای بهبود سیاست و مدیریت اقتصادی و به تبع آن اصلاح سیاست ارزی در دولت می تواند با درک کامل تری پرداخت. کشفی بیش از ترسیم دقیقتر مدل ریاضی اقتصاد ایران، به عنوان راهی برای کنترل و ارائه بهینهسازی و بهبود مولفههای اقتصادی در شرایط کنونی با تمامی چالشهای موجود.