نتیجه استراتژیک بلندمدت تحولات اخیر منطقه لزوماً آن چیزی نخواهد بود که جناح راست اسرائیل تصور می‌کند / دوره دوم ترامپ، مانند لبخند مونالیزا است: هر کس آنچه را که می‌خواهد از آن برداشت می‌کند / تحولات اخیر ممکن است این اثر را داشته باشند که تهران را به تصمیم‌گیری‌ای مهم وادارند: ساخت بمب هسته‌ای

پایگاه خبری تحلیلی میهن تجارت (mihantejarat.com):

آموس هارل در هاآرتص نوشت: در حالی که موازنه جدید منطقه ای به نفع اسرائیل متمایل شده است، آمریکا شاهد تغییر قابل توجهی در خاورمیانه است.

به گزارش سرویس بین الملل «میهن تجارت»، در ادامه این مطلب آمده است: سقوط اسد راه های انتقال سلاح از ایران به لبنان را قطع کرده و بازسازی حزب الله را با مشکل مواجه کرده است.

هرکسی که این هفته در واشنگتن بود از دیدن شور و شوق ناشی از تحولات چشمگیر در خاورمیانه تا حدودی متعجب می شد. ظاهرا این موضوع به دلیل جغرافیاست. از دیدگاه اسرائیل، سایه دائمی هزینه های گزاف جنگ را نمی توان نادیده گرفت: نزدیک به 1800 کشته در طرف ما، 100 گروگان هنوز در نوار غزه، و ناکامی های دولت در رسیدگی به وضعیت مناطق آسیب دیده در جنوب و شمال. چه رسد به رفتار غیرقابل تحمل استاد نمایش (نتانیاهو) که این هفته از سکوی محاکمه خود برای ارائه نمایشی طولانی از گستاخی، ظلم و پارانویا استفاده کرد.

اما از پایتخت آمریکا، در آستانه تغییر رئیس جمهور، تصویر وسیع تری در حال پخش است – تصویری که هم نور و هم سایه دارد. این تصویر در دیدگاه اعضای دولت فعلی و در میان کارشناسان موسسات تحقیقاتی که اکثر آنها از طرفداران دونالد ترامپ نیستند، خود را نشان می دهد. آنها بر این باورند که تحولات جدید منطقه ای در خاورمیانه – یعنی مجموعه ای از اتفاقات نفس گیر که با سرعتی سرسام آور در حال وقوع است و همه توافقات و پیش بینی های قبلی را زیر پا می گذارد – نیز فرصتی را فراهم می کند. در یک سناریوی کاملاً خوش بینانه، رفتار جدید اسرائیل، همراه با رئیس جمهور جدید در کاخ سفید که با بازگشت به قدرت، قصد دارد تمام فرضیات اساسی را که رؤسای جمهور قبلی را هدایت می کرد، از بین ببرد، می تواند منجر به تغییرات بیشتر در موازنه استراتژیک شود. .

این تحولات به هیچ وجه شکست هولناک اسرائیل در 7 اکتبر 2023 را محو نمی کند. موازنه اخیراً به نفع اسرائیل تغییر کرده است. حمله یحیی سنوار، رهبر حماس در غزه، در واقع فاجعه بی‌سابقه‌ای را بر اسرائیل تحمیل کرد، اما به هدف نهایی خود نرسید. سنوار به دنبال تسریع در تحقق «طرح نابودی» اسرائیل بود که در محور ایران درباره آن صحبت می شد.

یکی از مقامات ارشد دولت بایدن که از او پرسیده شد که می‌خواهد چه درسی از این رویدادها بگیرد، پاسخ داد: نیروهای فعال در خاورمیانه باید درک کنند که این بهایی است که هر کسی که جنگی را علیه اسرائیل آغاز می‌کند باید بپردازد.

با این حال، نتیجه استراتژیک بلندمدت این تحولات لزوماً آن چیزی نخواهد بود که راست اسرائیل تصور می کند. دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ که هنوز آغاز نشده است، مانند لبخند مونالیزا است: هرکس هر چه می خواهد از آن می گیرد. درست است که برخی از منصوبان کلیدی رئیس جمهور جدید به راحتی در طیف لیکود یا حزب اوتزما یهودیت ایتامار بن گوئر جای می گیرند. اما نگاهی به دوره اول ترامپ نشان می دهد که این دوره پر از تناقض بوده است، از جمله در موضوعات ظاهرا برجسته استراتژیک یا ایدئولوژیک.

این تضادهای داخلی در رویکرد ترامپ در قبال ایران و عربستان نیز نمایان شد. اسرائیل می خواست اعتبار ترور سردار قاسم سلیمانی را به عهده بگیرد. اما از سوی دیگر پس از حمله ایران به تاسیسات تولید نفت عربستان، ترامپ با بی توجهی به فریادهای سعودی ها، زمانی که ایران یک پهپاد بزرگ و گران قیمت آمریکایی را ساقط کرد، خویشتن داری نشان داد.

آنچه در دوره اول ترامپ ثابت کرده این است که او در دادن هدایایی که یک پنی برایش هزینه ندارد، مانند انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم یا به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان، برتری می یابد.

محافل بانفوذ واشنگتن اکنون درگیر تلاش بی سابقه ای برای تحلیل هر انتصابی هستند که ترامپ اعلام می کند. کسانی که این کار را انجام می دهند، این احتمال را نادیده می گیرند که اکثریت منصوبان او بیش از یک سال در سمت ریاست جمهوری خود نخواهند ماند، همانطور که در دوره اول ترامپ اتفاق افتاد. تنها چیزی که مسلم است این است که ترامپ غیرقابل پیش بینی باقی خواهد ماند.

اورشلیم و واشنگتن بر این عقیده هستند که تحولات اخیر در خاورمیانه به تهران ضربه زده و به موقعیت منطقه‌ای این کشور آسیب وارد کرده است. سقوط بشار اسد پیامدهای عملی دارد. هلال شیعی فقط یک مفهوم نبود، بلکه یک پیوند جغرافیایی بود – مسیر زمینی بین چهار پایتختی که نفوذ ایران بر آن گسترش یافت: از تهران به بغداد تا دمشق و از آنجا به بیروت.

با این حال، این تحولات همچنین ممکن است تأثیری بر این داشته باشد که تهران را مجبور به اتخاذ یک تصمیم بزرگ کند، تصمیمی که برای سه دهه از آن اجتناب کرده است: ساخت سلاح هسته‌ای.

از این منظر، ترامپ یک چهره معاملاتی است، درست مانند دورانی که او یک غول املاک و مستغلات بود. فکر او گسترش تجارت است. جنگ تاثیر منفی بر تجارت دارد و ترامپ نیز مانند رقیبش باراک اوباما به دنبال کسب جایزه صلح نوبل است.

کشورهای حوزه خلیج فارس قطعا نگران هستند که در صورت حمله به ایران، تهران از آنها انتقام بگیرد. عربستان سعودی پیش از این بازوی قدرتمند ایرانی ها را در قالب حملات به سایت های تولید نفت خود احساس کرده است. در امارات متحده عربی مردم به این فکر می کنند که پس از حمله به تاسیسات هسته ای از دبی، شهر برج های شیشه ای، چه چیزی باقی خواهد ماند. برخلاف نتانیاهو که از حمله به تاسیسات هسته ای ایران حمایت می کند، بسیاری در اسرائیل پس از تهدید ایالات متحده به حمله به ایران، توافق بلندمدت را ترجیح می دهند. در عین حال نگرانی های زیادی وجود دارد که ترامپ نمی خواهد از نیروی نظامی استفاده کند و ایرانی ها این را درک می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی